هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 برنادت

اذهب الى الأسفل 
2 مشترك
نويسندهپيام
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 10:55 am



جنازه دختری که بعد از 127 سال سالم مانده است

برنادت دختری از روستاهای فرانسه و از
خانواده ای فقیر بود که مدعی شد مریم مادر مسیح را می بیند و با او گفتگو می
کند. عده ای به او ایمان آورده و عده ای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرف های
برنادت که از طرف مریم مقدس بیان می کرد و به همه مردم روی زمین پیامهای خوب
زیستن را ابلاغ می نمود حتی اسقف کلیسای آن جا را نیز بر آن داشت تا به برنادت
ایمان آورد.

برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و
سرانجام در سال ۱۸۷۹ درگذشت. و حالا پس از ۱۲۷ سال مقامات کلیسایی که وی در
آنجا دفن شده بود بدن او را بیرون آوردند و دیدند که جنازه اش نپوسیده است و
این محل امروز محل زیارت مسیحیان شده است.


برنادت 2funs_body1

برنادت 2funs_body2


اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الخميس يونيو 26, 2008 2:51 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 11:10 am

ممنون ازت بهار جون
واقعا نمي دونم چي بايد بگم
من براي بار اولم درباره اين دختر مي فهميدم
آدم تحت تاثير قرا مي گيره
خوشا به حال برنادت
من يكي شخصا بهش غبطه مي خورم
اون خدا شنا خت و جودش رو درك كرد بهش ايمان اورد
بهار جون دستت درد نكنه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 11:34 am

پدر و مادر برنادت


برنادت 30rkxv9


برنادت Ber%2006


اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الخميس يونيو 26, 2008 3:02 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 11:46 am


برنادت سوبيرو در دوشنبه 7 ژانويه 1844 ديده به جهان گشود . اولين فرزند فرانچسكو و لوييس بود .

او در كليساي لورد غسل تعميد داده شد . هنگاميكه برنادت شير خواره بود مادرش بيمار شد و نتوانست از او نگهداري كند . در اين شرايط طبيعي بود كه او نمي توانست براي دو سال به كودكش شير دهد . بنابراين او به نزد دايه اي در بارترس فرستاده شد . او شش برادر و دو خواهر داشت . پنج تا از برادرانش قبل از رسيدن به ده سالگي تلف شدند . پدرش يك آسيابان بود اما گرايش داشت محصولاتش را به جاي اينكه بفروشد به فقرا بدهد . بدين ترتيب بود كه خانواده به سمت فقر سوق داده مي شدند .



لورد شهر كوچكي است كه بر روي يك تپه قرار دارد . شهر تنها 17000 سكنه دارد و هر ساله پنج ميليون زائر از آنجا ديدن مي كنند . از نظر صنعت هتل داري لود در مقام دوم بعد از پاريس قرار دارد . چندين و چند راه باريك به سمت غار ماسابي وجود دارد . و سراسر راهها مملو است از فروشگاههاي سوغاتي كه در ابتدا به نظر اجناسي كهنه هستند و مرغوب به نظر نمي رسند . اينها يك پاي ثابت ديدار با غار هستند . مانند تمام نواحي فرانسه درب هزاران كافي شاپ و بار به روي تمام گروههاي سني باز است .



برنادت در لوردز

بله لورد مقدس توبه مقدس فقر مقدس . برنادت سوبيرو در 7 ژانويه سال 1844 ميلادي در زمان كاميابي و خوشبختي خانواده اش ديده به جهان گشود .

برنادت 5k3xol




والدين و خواهر و برادرهاي كوچكترش در يك محيطي آكنده از عشق و محبتي عميق و صميميت و فداكاري نسبت به هم زندگي مي كردند . و كانون خانوادگي گرمي داشتند . در هر حال روزگار سخت براي كشاورزي فرانسه به زودي فرا رسيد و تازه بدتر از آن يك سلسله از بد اقبالي هايي كه ظاهرا بي پايان بود براي خانواده سوبيرو فرا رسيد . زمان آزمايش الهي فرا رسيده بود . و حالا بود كه برنادت و خانواده اش معني سرسپردگي مطلق نسبت به هم را درك مي كردند . خانوداه سوبيرو روز به روز نسبت به هم مهربان تر و نزديك تر مي شدند . و مي دانستند كه در اين دنيا فقط همديگر را دارند و بس .



در اوج لاعلاجي و بيماري و فقر، بزرگترين فرزند خانواده سوبيروز در سن چهارده سالگي شروع كرد به رويت هاي عجيب و غريب و تصاوير اسرار آميزي را رويت مي كرد . سادگي و صداقت برنادت خود دليل محكمي بود بر صدق ادعايش و الهامات و رويتهاي شگفت انگيزش .

تمام ناحيه به خاطر وقايع و حوادث به وجود آمده در يك شور و همهمه و غوغاي عجيبي بود . ظهور مريم مقدس فقط براي 6 ماه به طول انجاميد اما مشكلات خانواده سوبيرو تمامي نداشت و از‌ آن پس روي آسايش به خود نديد . خانواده سوبيروز در خلال مدت ظهورات مريم مقدس و پس از آن همينطور كه بداقبالي ها و فلاكتهاي بيشتري را متحمل مي شدند ، نسبت به هم نزديك تر و مهربان تر مي شدند. و پشتيبان و ياور هم بودند . اتفاقات لورد و معجزه مريم مقدس فقط مشكلات و مسائل برنادت و خانواده اش را بزرگتر كرد .

و آنها از جانب قدرتها و افراد با نفوذي كه اعتقادي نداشتند بسيار در تنگنا و رنج و عذاب بودند . و سخت مورد بازخواست و محاكمه قرار مي گرفتند . و مدام در تنش و استرس قرار داشتند . و هرگز روي خوشي نديدند .

ولي خانواده سوبيروز در محيط خانه آرامش و صميمت را تجربه مي كردند .

تعهد اعضاي خانواده به هم و ايمانشان باعث شده بود كه آنها با وجود وقايع مرعوب و ناهنجاربيروني و شرايط زندگي وخيمشان با هم و همفكر هم باشند و روح آرامش و صميمت در محيط امن و فقير خانه حكمفرما بود . چند سال بعد هنگاميكه كليساي كاتوليك ظهورات مريم مقدس را تاييد كرد خانواده سوبيرو تسلي يافتند . حتي قبل از آن كه برنادت لوردز را به مقصد نورز ترك كند ساختن عمارت كليساي مريم مقدس در مكان مقدس غار ماسابي آغاز شده بود .


والدين و خواهر و برادرهاي كوچكترش در يك محيطي آكنده از عشق و محبتي عميق و صميميت و فداكاري نسبت به هم زندگي مي كردند . و كانون خانوادگي گرمي داشتند . در هر حال روزگار سخت براي كشاورزي فرانسه به زودي فرا رسيد و تازه بدتر از آن يك سلسله از بد اقبالي هايي كه ظاهرا بي پايان بود براي خانواده سوبيرو فرا رسيد . زمان آزمايش الهي فرا رسيده بود . و حالا بود كه برنادت و خانواده اش معني سرسپردگي مطلق نسبت به هم را درك مي كردند . خانوداه سوبيرو روز به روز نسبت به هم مهربان تر و نزديك تر مي شدند . و مي دانستند كه در اين دنيا فقط همديگر را دارند و بس .


در اوج لاعلاجي و بيماري و فقر، بزرگترين فرزند خانواده سوبيروز در سن چهارده سالگي شروع كرد به رويت هاي عجيب و غريب


و تصاوير اسرار آميزي را رويت مي كرد . سادگي و صداقت برنادت خود دليل محكمي بود بر صدق ادعايش و الهامات و رويتهاي شگفت انگيزش .

تمام ناحيه به خاطر وقايع و حوادث به وجود آمده در يك شور و همهمه و غوغاي عجيبي بود . ظهور مريم مقدس فقط براي 6 ماه به طول انجاميد اما مشكلات خانواده سوبيرو تمامي نداشت و از‌ آن پس روي آسايش به خود نديد . خانواده سوبيروز در خلال مدت ظهورات مريم مقدس و پس از آن همينطور كه بداقبالي ها و فلاكتهاي بيشتري را متحمل مي شدند ، نسبت به هم نزديك تر و مهربان تر مي شدند. و پشتيبان و ياور هم بودند . اتفاقات لورد و معجزه مريم مقدس فقط مشكلات و مسائل برنادت و خانواده اش را بزرگتر كرد .

و آنها از جانب قدرتها و افراد با نفوذي كه اعتقادي نداشتند بسيار در تنگنا و رنج و عذاب بودند . و سخت مورد بازخواست و محاكمه قرار مي گرفتند . و مدام در تنش و استرس قرار داشتند . و هرگز روي خوشي نديدند .

ولي خانواده سوبيروز در محيط خانه آرامش و صميمت را تجربه مي كردند .

تعهد اعضاي خانواده به هم و ايمانشان باعث شده بود كه آنها با وجود وقايع مرعوب و ناهنجاربيروني و شرايط زندگي وخيمشان با هم و همفكر هم باشند و روح آرامش و صميمت در محيط امن و فقير خانه حكمفرما بود . چند سال بعد هنگاميكه كليساي كاتوليك ظهورات مريم مقدس را تاييد كرد خانواده سوبيرو تسلي يافتند . حتي قبل از آن كه برنادت لوردز را به مقصد نورز ترك كند ساختن عمارت كليساي مريم مقدس در مكان مقدس غار ماسابي آغاز شده بود .




برنادت 330d4dy
كليساي لورد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 2:50 pm

برنادت به شخصه فقر و نور الهي را همزمان تجربه مي كرد . و تجربيات عجيب و باور نكردني وي در بهبوهه فقر مطلق به وقوع پيوست . ما به سختي مي توانيم هر دو اين موارد را در شرايط زندگي او توضيح دهيم و درك كنيم .

با ايمان و فيض الهي ، برنادت مي توانست با هر دو اين شرايط توامان زندگي كند .

كمتر از يك سال پس از به دنيا آمدن برنادت ( در نوامبر 1844) مادرش لوسي زماني كه براي دومين فرزندش آبستن بود از يك جراحت سوختگي رنج مي برد . برنادت به نزد يك پرستار كودك در بارترس فرستاده شد و يازده ماه بعد ، پس از اينكه فرزند كوچكتر تلف شد به نزد خانواده اش برگردانده شد . فرانچسكو و لوسي سوبيرو روي هم رفته صاحب نه فرزند شدند كه از بين آنها تنها 4 تا دوران كودكي را طي كردند و به بزرگسالي رسيدند و بقيه در كودكي تلف شدند . سه سال بعد فرانچسكو سوبيرو در طي يك سانحه در كارخانه آسياب كه در واقع خانه آنها بود نابينا شد . و به خاطر سانحه در كارخانه از ناحيه چشم چپ نابينا شد .خانواده سوبيرو در همان كارخانه آرد زندگي مي كردند و در واقع خانه آنها بود .


برنادت Ejcsbt

کارخانه آسياب آرد اولين خانه برنادت


محصول كم بود و قحطي و خشكسالي فرانسه را مصيبت زده كرده بود . در سال 1854 به خاطر شرايط بد ، خانواده سوبيرو از كارخانه آسياب بيرون آمدند . آنها از مسافرخانه اي به مسافرخانه اي ديگر آواره بودند . و هر بار براي پرداخت صورت حسابهايشان درمانده بودند . برنادت 11 ساله بود و والدينش هر روز براي يافتن كار مناسب بيرون مي رفتند و برنادت هم از سه خواهر و برادر كوچكترش مراقبت مي كرد . فرانچسكو مجبور بود به عنوان يك كارگر روز مزد كار كند و دستمزد آن خيلي دور از انصاف و ناعادلانه بود . و در واقع از او بيگاري مي كشيدند . وقتي اپيدمي وبا در شهر شيوع پيدا كرد برنادت هم مبتلا شد . و شرايط او آنقدر بغرنج بود كه در چند قدمي مرگ قرار داشت . برنادت مجبور بود تا پايان زندگيش از تنگي نفس شديد رنج ببرد . برنادت سوبيرو براي كمك به گذران خانواده اش براي مدتي در منزل عمه اش به عنوان مستخدمه مشغول به كار شد .




درماه مي سال 1856 دوباره خانواده سوبيرو به فلاكت افتاد آنها آواره و بي خانمان شدند . اين بار آنها آواره و بي خانمان شدند . يك پسر عمو به آنها رحم كرد و يك سلول زندان در ملك شخصي اش را به آنها واگذار كرد .



متن زير نوشتار آندره ساجوس صاحب لي كاچوت است و در سال 1875 نوشته شده :


زندان لی کاچوت

برنادت 2n15km1



لي كاچوت يك زندان قديمي بود كه در سال 1824 به مقاصد قدوسيت واگذار شده بود . لي كاچوت كوچكتر از 12 فوت مربع بود . در اين زمان خانواده سوبيرو در فقر مطلق به سر مي برد . فرانچسكو در مورد دو كيسه آرد مورد تهمت دزدي قرار گرفت . و براي مدت 8 روز به زندان افتاد . اتهام به زودي رفع شد .ولي اين باعث بد نامي وي بود


برنادت 9qfl9z

فرانچسكو سوبيرو


اتاق بسيار تاريك و دلگير بود . در حياط يك مستراح بود كه راه آب آن گرفته بود و محيط را متعفن كرده بود . و يك توده كود در آنجا نگهداري مي شد خانوداه سوبيرو خيلي نيازمند بود . دو تا تخت فقيرانه وجود داشت يكي در سمت راست درب ورودي و ديگري در همان سمت و نزديك شومينه . آنها فقط يك چمدان كوچك داشتند كه البسه را در آن نگهداري مي كردند . كه پر بود از حشرات موذي . خانم سوبيرو گاهي به آنها مقداري نان تهيه شده از آرد مي داد . حتي نان براي جانوران موذي هم كافي نبود و بيشتر آنها گرسنه مي مانند .



در ميان تاريكي فقر خانواده سوبيرو نور ايمانشان را حفظ كرده بودند . بعد از ظهر ها درلي كاچوت به اجراي دعاي دسته جمعي مي گذشت . آنها مرتبا مراسم اشاء رباني را به جا مي آوردند . و در روزهاي يكشنبه در مراسم كليسا همياري مي كردند . فرانچسكو و لوسي با تسبيح ذكر مي گفتند و به فرزندانشان هم آموزش مي دادند كه همين كار را كنند . برنادت هم تسبيحي داشت كه هميشه با او بود . نزديك اواخر سال 1857 او دوباره به نزد پرستار زمان كودكيش در بارتريس فرستاده شد كه در آنجا به عنوان كارگر مزرعه خدمت كند . بالاخره در آنجا غذايي براي خوردن وجود داشت و يك نفر نان خور هم از كاچوت كم مي شد . اگرچه در آنجا مدرسه يا آموزش مذهبي وجود نداشت كه وي براي اولين مراسم اشاء رباني اش محيا شود .



برنادت ، با پافشاري و اصرار قاطع خانواده اش را ترغيب مي كرد كه اجازه دهند به لورد باز گردد . او نمي توانست از دروس مدرسه اش جا بماند و متقاعب آن نتواند كه تعاليم مذهبي اش را تكميل كند و براي اولين مراسم اشاء رباني آماده شود . اگر از مدرسه اش جا مي ماند نمي توانست تعليمات ديني اش را تكميل كند و در نتيجه نمي توانست اولين مراسم اشاء رباني اش ر ا به جا آورد . در ژانويه 1858 زماني كه تقريبا 14 سال داشت به نكبت كاچوت بازگشت و در آنجا وارد يك مدرسه فقيرانه شد و در جمع كودكان 7 ساله مشغول تحصيل شد . سه هفته از بازگشت برنادت به لوردز گذشته بود و زماني كه وي با مشقت مشغول جمع آوري هيزم براي شومينه بود براي اولين بار بانوي مقدس را رويت كرد .
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 2:59 pm

ظهور حضرت مریم


هوای کوهستانی ، سرد و مرطوب بود . هنوز دو ماه از زمستان سرد پیش رو بود . قحطی بود و غذا و آذوقه کمیاب . هیزم این خانواده فقیر تمام شده بود . مهمترین مسئله برای خانواده سوبیرو ، بقا و زنده ماندن بود . و در درجه دوم ، با هم بودن و همدلی و همبستگی اعضای خانواده اهمیت داشت . تمام اعضای خانواده چه کوچک و چه بزرگ به نوبه خود سهمی در بقای خانواده داشت و نقش خود را برای سرپا نگه داشتن خانواده به خوبی بازی می کرد . بزرگترین فرزند خانوداه سوبیرو گرفتار بیماری شد زیرا جثه ای بسیار ضعیف و نحیف داشت . درست بر خلاف قوای درک و فهمش که در سطح بالایی بود .



دهکده آنها با یک تاریخ هزار ساله ، یک شهر بزرگ در کوههای پیرنه به شمار می آمد . ( کوههای پیرنه مرز میان اسپانیا و فرانسه است ) ولی تقدیر این بود که شهر لورد برکت یابد و یک شهر زیارتی مهم شود . و برای همه شناخته شده باشد . نه فقط برای 4000 نفر مردم لورد و نه فقط برای ملت فرانسه ، بلکه برای تمامی دنیا . شهر لورد هیچ خصوصیت منحصر به فرد و امتیازی نداشت که به واسطه آن لایق یک چنین برجستگی و امتیاز بزرگی باشد . در واقع آنجا اقامتگاه موقت برای کوهنوردان و مسافرینی بود که برای رفع تشنگی توقف می کردند . و فرهنگ و تمدن این ناحیه چه به لحاظ جغرفیایی و چه از نظر تاریخی خیلی از نواحی اطرافش متمایز و دور بود . آنها حتی با لهجه محلی خود سخن می گفتند .

لورد به سهم خود روزگار سخت و دشواری را گذرانده است . خشکسالی خرمن محصولات گندم را نابود کرد و انقلاب صنعتی یک تهدید جدی برای کارخانه های آسیاب آرد به حساب می آمد . اپیدمی وبا در ناحیه شیوع پیدا کرده بود . و جان عده زیادی را گرفته بود و برنادت هم در این بین مبتلا شد . او در میان مرگ و زندگی دست و پا می زد .

برنادت 35ba2c8

چهره برنادت مقدس


تاریخ تمدن لورد بر می گردد به سال 778 میلادی . هنگامی که « شارلمان » ، قلعه مسلمان اسپانیا را تسخیر کرد. ( شارلمان امپراطور فرانک ها است . مسلمانان اسپانیا از اعراب شمال افریقا هستند که در سده هشتم میلادی اسپانیا را مورد تهاجم قرار دادند و در قرن پانزدهم از آنجا رانده شدند ) مطابق روایات ، رهبر مسلمان اسپانیا ، شهر لورد را نامگذاری کرد و از آن پس نام این شهر به لورد تغییر یافت .ولی با شروع قرن نوزدهم تنها آثاری از تمدن گذشته به چشم می خورد . صنعت عکاسی در پانزده سال پیش در فرانسه ابداع شده بود و هنوز فراگیر نشده بود .و اگر دیدارهای برنادت مقدس با بانو نبود امروزه هیچ عکسی از برنادت جوان در دست نمی بود و تصاویری که از برنادت در این صفحات ملاحظه می کنید هرگز گرفته نمی شد .


برنادت X1lysw


در 20 ژانویه 1858 برنادت به زندگی فقرانه و فلاکت بار در دخمه « لی کاچوت » بازگشت . لی کاچوت یک زندان قدیمی بود که پسر عموی آقای سوبیرو آن را به رایگان در اختیار این خانواده فقیر قرار داده بود . زیرا خانواده سوبیرو بی خانمان شده بودند . پیش از این ، والدینش او را به نزد دایه زمان کودکی اش فرستاده بودند که نزد آنها خدمت کند . به هر حال کم شدن یک نفر نان خور هم در شرایط بحرانی خانواده مهم بود و برنادت به اصرار فراوان به نزد والدینش بازگشت که بتواند تعلیمات مذهبی اش را ببیند و خود را برای اولین مراسم عشای ربانی آماده کند . زیرا در محلی که برای خدمت رفته بود مدرسه وجود نداشت . برنادت در یک صومعه که برای بی نوایان کلاسهای رایگان برگزار می کرد و در جمع کودکان 7 ساله مشغول به تحصیل شد . او دختر خیلی با شهامتی بود .



سه هفته بعد در سپیده دم 11 فوریه ، آسمان تیره و تار و غم انگیزی بر شهر لورد سایه افکنده بود . بیرون لی کاچوت نم نم باران در حال باریدن بود . و در داخل کاچوت خانواده سوبیرو از سرما و رطوبت می لرزیدند . آخرین هیزم موجود تمام شده بود . شب گذشته برای تهیه غذا آخرین دسته هیزم را فروخته بودند . برنادت از مادرش اجازه گرفت که برای تهیه هیزم به بیرون برود . مادرش به دلیل بدی آب و هوا و احتمال حمله آسم مایل نبود دخترش را بیرون بفرستد . برنادت از کودکی از بیماری آسم رنج می برد . در نهایت به خاطر اصرار و پافشاری برنادت ، مادرش به او اجازه داد برای جمع آوری هیزم برود . بنابراین برنادت و خواهرش « تیونت » و دوستشان « جین آبادی » با نام مستعار « بالورن » به طرف رودخانه « گیو » رفتند . و از میان چمنزار عبور کردند .



در مسیرشان ، آنها از میان یک منطقه محافظت شده عبور کردند ولی به شاخه های پراکنده ای که در گوشه و کنار افتاده بود دست نزدند و برنادت می گفت که ما دزد نیستیم . کمی جلوتر ، به خوک دانی رسیدند . آنجا یک جای خلوت و سنگلاخی بود که جریان آب رودخانه ، تکه های چوب و انواع و اقسام آشغالها را با خود آورده بود و در واقع گنجینه ای برای این کودکان فقیر بود . خرت و پرت و آشغالهایی که از اینجا جمع آوری می کردند ، به بازار کهنه فروشهای لورد می فروختند . آنها در همان روز به قصد جمع کردن خرت و پرت رفته بودند که از محل فروش آنها مقداری نان تهیه کنند . آنجا پاتوق « سامسون » خوک چران بود و محل آبشخور خوکها .


برنادت 2958u2a


غار ماسابي در زمان برنادت




راههای خدا همه شگفت انگیز و خارق العاده هستند . او از راههای بی شماری معجزاتش را نمایش می دهد . سرنوشت چنین رقم خورد که این مکاشفات در لورد صورت بپذیرد . انسان باید یک باور و ایمان قوی داشته باشد که بتواند در جریانات رخ داده در لورد تفکر کند و پیام ها و اهداف آن را دریابد . نوشته های لينك « ظهور حضرت مريم » یادداشتهای شخصی برنادت است در مورد ظهور مریم مقدس . اتفاقی که اثری ماندگار و فوق العاده بر روی قلب برنادت گذاشت . او چندین بار خاطراتش را از ظهور مریم مقدس به رشته تحریر در آورده است که همه تقریبا مشابه هم هستند . این اولین یادداشت او از وقایع است و تاریخ آن 28 ماه می سال 1861 است . یعنی زمانی که برنادت تازه نوشتن را آموخته بود.


اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الخميس يونيو 26, 2008 3:07 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: رد: برنادت   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 3:05 pm

معذرت ميخوام كه انقدر بعضي تاپيكهام طولاني ميشه

آخه ميخوام حق مطلب ادا بشه و كامل در جريان قرار بگيرين

فيلم و به خصوص آهنگ فيلم برنادت خيلي معروفه

برنادت و ژ‍اندارك از اسوه هاي تاريخ فرانسه هستن .. تاريخ ملتها و جهان واقعاً قشنگ و جذابه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

برنادت Empty
پستعنوان: جمكران اروپا   برنادت Icon_minitimeالخميس يونيو 26, 2008 3:11 pm

جمكران اروپا



نزديک به 300 هزار زائر مسيحی اين روزها در لورد ( يا لوردس Lourdes)

جمع شده اند . نزديک به 10 هزار نفر از آنها بيمارانی هستند که روی صندلی چرخدار يا مستقيما روی بستر در مراسم مذهبی لورد شرکت می کنند .

برنادت 2ldkged


امروز می گفتند در ميان خطابه پاپ تنها صدايی که سکوت را می شکست آژير آمبولانس هايی بود که بايد بدحال ترين بيماران را به بيمارستان باز می گرداند يا به آنها خدمات پزشکی می رساند .


برنادت 25jyuf6


آنها جمع شده اند تا شفا بطلبند .



سالانه 6 ميليون نفر از شهرک لورد در فرانسه ( در جنوب غرب تولوز ) زيارت می کنند. اين مقدس ترين مکان مذهبی برای مسيحيان کاتوليک در اروپاست .



بر اساس نوشته روزنامه گاردين 7000 نفر ادعا کرده اند که شفا گرفته اند . کليسا تنها 66 مورد را رسما به عنوان شفای معجزه آسا پذيرفته است . 2500 مورد هم از نظر علمی توضيح ناپذير اعلام شده است .

برنادت Zxogub

من به درست و نادرست اين خبرها حاليا کاری ندارم . اما اين واقعيت که دهها هزار نفر در يک مکان مذهبی جمع می شوند که گروهی از آنها سخت بيمارند و برای شفا و معجزه آمده اند انکار کردنی نيست .



اين گونه خبرها کمتر در رسانه ها منعکس می شود يا در انبوه خبرهای ديگر گم می شود . کمتر از آن ما ايرانی ها از آن با خبر می شويم و کمترين شمار از ميان ما ممکن است به اين خبر ها فکر کرده باشيم که خب آيا اين همان اروپای سکولاری است که می گويند؟

برنادت 28vuo3d

ما حقيقتا با تصوير شکسته ای از اروپا آشنا هستيم . تصويری يک بعدی و دلبخواهی. ما برای ديدن حقيقت اروپا يا تصوير جامع آن حجاب های بسيار داريم .
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
برنادت
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: دانش و اطلاعات-
پرش به: