هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )

اذهب الى الأسفل 
4 مشترك
نويسندهپيام
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالأحد يوليو 13, 2008 4:25 pm

Well Brother John went down to the garden,
On a long hot summer's day.
To watch that girl he would hide in the shadows,
As she worked the time away,
With her long black hair and her eyes of fire,
And a body to drive men crazy,
It was on that day there would be a change,
In the world of Brother John;

برادر جان در یک روز گرم تایستانی به باغچه رفت
تا اون دختر رو پشت سایه ها نگاه کنه
دختر مدام کار میکرد
با موهای بلند مشکی و چشمهای آتشین
و اندامی که هر مردی رو دیوونه خود میکرد
در اون روز بود که تغییری در زندگی برادر جان صورت کرفت

She felt his eyes and she walked up beside him,
And she took him by the hand,
She said, "Brother John, it's so hard to be holy,
Would you like to be a man?
I will meet you tonight at the monastery wall,
If you're there we will find out together,"
And the Devil said, "There's a place in hell,
For the soul of Brother John;"

دختر متوجه نگاههای اون شد به کنارش رفت و دستانش را گرفت و گفت :
"برادر جان پاک بودن خیلی سخته ، میخواهی یه مرد شی ؟ "
امشب در کتار دیوار صومعه می بینمت اگر تو اونجا بودی به هم می پیوندیم ( در میابیم که مال هم هستیم )
و شیطان به مرد گفت اونجا جهنمی برای روح برادر جان است Evil or Very Mad

Hallelujah! Temptation is here,
It's not a dream anymore,
Hallelujah! It's finally here,
I've been waiting, I'm waiting, I'm waiting...
( شیطان ) خدا رو شکر که وسوسه اینحاست !
این یه هیچ وجه رویا نیست
خدا رو شکر لحظه ای که منتظرش بودم رسید

Well Brother John lay tossing and turning,
In his bed in the heat of the night,
He heard his name and he went to the window,
Where she was in the clear moonlight,
Oh the sins of the flesh are too much to deny,
He was lost to her body forever,
And the Devil laughed and the angels cried,
For the soul of Brother John;

برادر جان در گرمای آن شب روی تختش خوابید در حالیکه مدام غلت میخورد
اسم خود را شنید و به کنار پنجره رفت
جایی که دختر در نور مهتاب دیده می شد
اوووه ار گناه شهوت نمی توان گذشت !!!
او برای همیشه به اندام او باخت
و شیطان خندید Twisted Evil و فرشتگان گریه کردند Crying or Very sad
به خاطر روح برادر جان

Hallelujah! Temptation is here,
It's not a dream anymore,
Hallelujah! It's finally here,
I've been waiting, I'm waiting, I'm waiting...
( اینجا در واقع شیطان از فرط خوشحالی فریاد می زنه)
خدا رو شکر که وسوسه اینحاست !
این یه هیچ وجه رویا نیست
خدا رو شکر لحظه ای که منتظرش بودم رسید

Temptation is here for Brother John,
Temptation is here for Brother John...

وسوسه برای برادر جان

ترانه برادر جان از کریس دی برگ ( خیلی قشنگه )


دانلود
دانلود


اين مطلب آخرين بار توسط MajidDiab در الثلاثاء يوليو 15, 2008 1:11 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: رد: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالأحد يوليو 13, 2008 4:27 pm

فانون بقای وسوسه :
وسوسه همه جا هست فقط از صوزتی یه صورت دیگر تغییر میکند

به نظر شما بهتره شیطان رو بخندونیم یا بگریونیم ؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
ليلا
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
ليلا


تعداد پستها : 1095
Registration date : 2007-12-21

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: رد: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالأحد يوليو 13, 2008 6:08 pm

خوب مسلمه گریوندن شیطون بهتره ..اما احساس میکنم کاریه که از من بر نمیاد Rolling Eyes Crying or Very sad
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: رد: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالإثنين يوليو 14, 2008 5:09 am

مرسي مجيد جان
گريوندن شيطان بهتره
ليلا جان كار نشد نداره
آدما اگه خودشون اراده كنن مي تونن شيطان رو شكست بدن
اما تنها مشكل ما اينه كه ما آدما خيلي سست عنصر هستيم
به راحتي گول وسوسه هاي شيطان رو مي خوريم
ما آدما گول هوس بچه گانه خودمون مي خوريم
ما هميشه به ظاهر قضيه توجه مي كنيم
به خودمون ميگيم اينبار اشكال نداره بعدش توبه مي كنيم
تا يه مدت هم به خيال باطل خودمون به راه راست قدم بر مي داريم
اما خبر نداريم اين گناه اين شهوت هميشه همرامونه
فقط منتظر يه جرقه ست
اميدوارم هميشه هيچكدومون جزء اون دسته نباشيم كه باعث
خندوندن شيطون بشيم هميشه جزء اون دسته اي باشيد كه باعث گريوندن
شيطون ميشيم

cheers cheers cheers cheers cheers cheers
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: رد: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالأحد يوليو 20, 2008 1:08 pm

من يه كوچولو بزرگ شدم و خوندم..ايرادي كه نداره..؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Empty
پستعنوان: رد: برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )   برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا ) Icon_minitimeالإثنين يوليو 21, 2008 6:55 am

تو كي بزرگ شدي من خبر ندارم scratch
ني ني كوچولو lol! lol!
تهديد هم نكن منو از اون مسير مي ري
Laughing Very Happy


Jany نوشته است:
من يه كوچولو بزرگ شدم و خوندم..ايرادي كه نداره..؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
برادر جان ( بچه ها نخونند لطفا )
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: داستان و داستان نویسی-
پرش به: