هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!!

اذهب الى الأسفل 
3 مشترك
نويسندهپيام
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Empty
پستعنوان: چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!!   چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Icon_minitimeالثلاثاء سبتمبر 09, 2008 5:48 pm



زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و برروي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...

مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند.

وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.»

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت ، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد: «حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد...

در صورتي که خودش آن موقع که فکر مي‌کرد آن مرد دارد از بيسکوئيت‌هايش مي‌خورد خيلي عصباني شده بود. و متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت‌خواهي نبود...

چهار چيز است که نمي‌توان آن‌ها را بازگرداند :



1. سنگ ... پس از رها کردن!

2. حرف ... پس از گفتن!

3. موقعيت... پس از پايان يافتن!

4. و زمان ... پس از گذشتن!


اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الأربعاء سبتمبر 10, 2008 2:29 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Empty
پستعنوان: رد: چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!!   چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 10, 2008 2:06 pm

واااااااااااااااااااااااااااي چه آدم داغ ميشه هااااااااااااااااااااااا Exclamation

مرسي بهاره جون، خيلي جالب بود.

خيلي مي خواد آدم مثل اون آقاهه باشه.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Empty
پستعنوان: رد: چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!!   چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!! Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 10, 2008 2:11 pm

مرسی بهار جون
خیلی جالب و آموزنده بود
دست گلت درد نکنه
flower flower flower flower flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
چهار چيز كه نميتوان آنها را بازگرداند!!
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: داستان و داستان نویسی-
پرش به: