تست روانشناسي زيگموند فرويد

[] خوب تا در را باز می کنم بعد بلافاصله تلفن رو جواب می دم دیگه! اگرهم قطع بشه خوب بشه اگه ضروری باشه دوباره زنگ می زنه.
ر استی یادم رفت بگویم که مشابه این وضعیت رو بارها در زندگی تجربه کردم!
واای یکی اش که خدا بهمون رحم کرد. بچه در حمام شستشویش به اتمام رسیده بود( حالا از بیان مشقاتی که
برای شستنش داشتیم صرفنظر می کنم چون خودش کلی داستان دارد ؛مثلا دو نفری حتما باید پنبه ی چرب شده و
آنهم حتما پماد استریل ویتامین آ باید در گوش های این طفل معصوم می گذاشتیم و بعد در وان خودش
یک دست روی پیشانیش که آب به چشمهایش
نرود و یکی هم روی گوشها و کلی اسباب بازی آبی دورش و ...)
غذا هم روی گاز داشت می سوخت که دقیقا زمانی که لابلای حوله پیچیده شده بود تلفن هم زنگ زد و من بچه بغل به سمت آشپزخانه دویدم ،به علت لیز بودن سطح سرامیک و سرعت بالای بنده، با مبینا آنچنان لیزی خوردم که فقط خدا رحم کرد و خودم پهن در آشپزخانه شدم ولی بچه را روی دست نگه داشته و اصلا کوچکترین آسیبی ندیدیم و بچه ی چند ماهه در بین زمین و آسمان روی دستهای من به آرامی فقط سواری خورد! مثل سرسره بازی!

در آن زمان اصلا کسی صذای تلفن را نمی شنید! البته هنوز گاز را خاموش نکرده بودم که دوباره از جا برخاسته و با احتیاط به طرف گاز رفتم و... اینجا ورزشهای دوران مجردی و نداشتن اضافه وزن خیلی برایم مفید بود! :]