الان دارين چي کار مي کنين..!؟

دلارام نوشته است:

آخه از صبح سردرد وحشتناکی داشتم
هی میخواستم برم مسکن بخورم ولی گفتم نخور، کبدت رو داغون کردی با این قرصا
ولی یه ساعت پیش دیدم دیگه دارم میمیرم از درد، رفتم یکی خوردم
خیلی بده، سردردهام فقط با مسکنهای قوی خوب میشه

ایشاا... چیزی نیست من حدود 2ماه پیش سردرد عجیب غریبی گرفته بود رفتم دکتر بهم گفت به خاطر حساسیته . خلاصه 3 تا آمپول

واسم نوشت که بعد از چند روز کامل خوب شدم

بهاره نوشته است:

دلارام نوشته است:

آخه از صبح سردرد وحشتناکی داشتم
هی میخواستم برم مسکن بخورم ولی گفتم نخور، کبدت رو داغون کردی با این قرصا
ولی یه ساعت پیش دیدم دیگه دارم میمیرم از درد، رفتم یکی خوردم
خیلی بده، سردردهام فقط با مسکنهای قوی خوب میشه

آخي .. منم وقتي سرم درد بگيره، وحشتناك ميشم اما مسكن نميخورم تا خوب بشه ..

دلارام جان حتما به پزشك مراجعه كن و يه چك آپ بده، احتمالش هست از كم خوني باشه ..
توي خانوماي ايراني بر حسب اقليم ايران، كم خوني خيلي شايعه است..
پيش چشم پزشك هم برو ..
بايد بيش از اينا مراقب سلامتيت باشه .. دارو فقط لحظه اي آرومت ميكنه اما مضراتش بيشتر از اون آرامشيه كه بهت ميده
اميدوارم هر چي زودتر بري پيش پزشك

دکتر رفتم عزیزم، گفته میگرنه، از وقتی دبیرستان بودم شروع شد این دردا
اوایل یه دارویی می خوردم که واسه معده ام مشکل ایجاد کرد، بعدش مجبور شدم از این مسکن ها بخورم
چشمم هم قبلا مشکل داشت، ولی عمل کردم و الان دیدم کامله
بعضی وقتا از نوع دردش متوجه میشم که مال کمبود آهنه، بعضی وقتا هم از سرماست
ولی دردای میگرنی یه جور دیگه ست، خیلی وحشتناکتره و دیگه با مسکن های معمولی خوب نمیشه
ولی چشم، حتما حرفت رو گوش میکنم و پیش یه دکتر متخصص میرم
از لطف و راهنماییت ممنونم گلم

REZA*HAMAKI نوشته است:

دلارام نوشته است:

آخه از صبح سردرد وحشتناکی داشتم
هی میخواستم برم مسکن بخورم ولی گفتم نخور، کبدت رو داغون کردی با این قرصا
ولی یه ساعت پیش دیدم دیگه دارم میمیرم از درد، رفتم یکی خوردم
خیلی بده، سردردهام فقط با مسکنهای قوی خوب میشه

ایشاا... چیزی نیست من حدود 2ماه پیش سردرد عجیب غریبی گرفته بود رفتم دکتر بهم گفت به خاطر حساسیته . خلاصه 3 تا آمپول

واسم نوشت که بعد از چند روز کامل خوب شدم

ممنون رضا جان
تا حالا نشنیده بودم سردرد از حساسیت باشه، واجب شد یه دکتر برم
ولی آمپول اگه نوشت تو باید بری بزنی

دلارام نوشته است:

بهاره نوشته است:

دلارام نوشته است:

آخه از صبح سردرد وحشتناکی داشتم
هی میخواستم برم مسکن بخورم ولی گفتم نخور، کبدت رو داغون کردی با این قرصا
ولی یه ساعت پیش دیدم دیگه دارم میمیرم از درد، رفتم یکی خوردم
خیلی بده، سردردهام فقط با مسکنهای قوی خوب میشه

آخي .. منم وقتي سرم درد بگيره، وحشتناك ميشم اما مسكن نميخورم تا خوب بشه ..

دلارام جان حتما به پزشك مراجعه كن و يه چك آپ بده، احتمالش هست از كم خوني باشه ..
توي خانوماي ايراني بر حسب اقليم ايران، كم خوني خيلي شايعه است..
پيش چشم پزشك هم برو ..
بايد بيش از اينا مراقب سلامتيت باشه .. دارو فقط لحظه اي آرومت ميكنه اما مضراتش بيشتر از اون آرامشيه كه بهت ميده
اميدوارم هر چي زودتر بري پيش پزشك

دکتر رفتم عزیزم، گفته میگرنه، از وقتی دبیرستان بودم شروع شد این دردا
اوایل یه دارویی می خوردم که واسه معده ام مشکل ایجاد کرد، بعدش مجبور شدم از این مسکن ها بخورم
چشمم هم قبلا مشکل داشت، ولی عمل کردم و الان دیدم کامله
بعضی وقتا از نوع دردش متوجه میشم که مال کمبود آهنه، بعضی وقتا هم از سرماست
ولی دردای میگرنی یه جور دیگه ست، خیلی وحشتناکتره و دیگه با مسکن های معمولی خوب نمیشه
ولی چشم، حتما حرفت رو گوش میکنم و پیش یه دکتر متخصص میرم
از لطف و راهنماییت ممنونم گلم

دلارام نوشته است:

REZA*HAMAKI نوشته است:

دلارام نوشته است:

آخه از صبح سردرد وحشتناکی داشتم
هی میخواستم برم مسکن بخورم ولی گفتم نخور، کبدت رو داغون کردی با این قرصا
ولی یه ساعت پیش دیدم دیگه دارم میمیرم از درد، رفتم یکی خوردم
خیلی بده، سردردهام فقط با مسکنهای قوی خوب میشه

ایشاا... چیزی نیست من حدود 2ماه پیش سردرد عجیب غریبی گرفته بود رفتم دکتر بهم گفت به خاطر حساسیته . خلاصه 3 تا آمپول

واسم نوشت که بعد از چند روز کامل خوب شدم

ممنون رضا جان
تا حالا نشنیده بودم سردرد از حساسیت باشه، واجب شد یه دکتر برم
ولی آمپول اگه نوشت تو باید بری بزنی

ماااااااامااااااااان من از آمپول میترسم!!!!!!!

magnoon diab نوشته است:

الان شیرین عسل خاله داره رقص یادم میده
شیطونه میگه شوتش کنم تو اتاق پهلوی مامانش

الان جای شما خالی دارم هندونه میخورم

magnoon diab نوشته است:

الان شیرین عسل خاله داره رقص یادم میده
شیطونه میگه شوتش کنم تو اتاق پهلوی مامانش

الان دارم به خروپف های یه نفر رو تحمل میکنم

الان از نمایشگاه بهاره برگشتم. چیز جالبی که تو نمایشگاه بود این بود که هر دو دقیقه یه بار از بلندگو اعلام میکردن که یه بچه با این مشخصات

گم شده پدر و مادرش بیان تحویل بگیرن!

به جای خونه تکونی امروز ماشین رو بردم کارواش

magnoon diab نوشته است:

REZA*HAMAKI نوشته است:

به جای خونه تکونی امروز ماشین رو بردم کارواش

اگه شانست مثل داداش من باشه
هر وقت ماشینش رو می بره کارواش شب بارون میاد
منم دعا میکنم امیدوارم قم بارون بیاد
از اون بارون های سیل آسا
تا باز مجبور بشی ماشین رو ببری کارواش

لطف داری!

کار خاصی نمیکنم.....

منم همکار یاسمین هستم

دارم به جزوه هایی که واسه فردا باید بخونم و هنوز تموم نشدن نگاه میکنم و به این فکر میکنم که کی برم حموم و کی وسایلم رو جمع کنم!!!
چقدر کارررررر دارم

بهاره نوشته است:

مثل ياسمن .. كتابا و جزوه هام روبه رومه و دارم فكر ميكنم اول بايد كدوم رو تموم كنم ...

آخ آخ درکت میکنم عزیزم

بر عکس شما من این ترم مستمع آزادم . تا الان که همش تعطیلی خورده بهمون!!!!

REZA*HAMAKI نوشته است:

بر عکس شما من این ترم مستمع آزادم . تا الان که همش تعطیلی خورده بهمون!!!!

واااای من باید دو سه تا تحقیق تحویل بدم هنوز هیچ ... نکردم

Yasaman نوشته است:

REZA*HAMAKI نوشته است:

بر عکس شما من این ترم مستمع آزادم . تا الان که همش تعطیلی خورده بهمون!!!!

واااای من باید دو سه تا تحقیق تحویل بدم هنوز هیچ ... نکردم

ایشاا... تحویل میدی

الان دارم به شما نازنینای خودم فکرمیکنم
کاش الان هممون پیش هم بودیما