نغمه هاي دلتنگي

من منتظرم....
دیروز و امروز عطری اتاقم را پر کرد
که آشنا بود.
دوباره بودنش را احساس کردم.دستانم را گشودم
تا خیالش آغوشم را پر کند.به رویم خم شد و سرم را بوسید،
گونه هایم را همینطور.
چرا گمان میکردم دور است وقتی اینقدر نزدیک بود...
وقتی به نرمی در آغوشم میخزید و تنهایی ام را میکشت
و با دستانش دوباره روییدن را به خاطرم می آورد.
من عاشقم شک ندارم...
این احساس چیزی نیست به جز عشق
که همه وجودم را به شکفتن واداشته
دیوانه نیستم او همین جاست.هرشب کنار بسترم مینشیند
و به من چشم میدوزد...در نگاهش زنده میشوم و با موسیقی
چشمانش به خواب می روم و هرروز صبح دوباره
بر لبخندش چشم میگشایم.
او همیشه کنار من است حتی اگر فرسنگها دورتر از من است.
آنقدر نزدیک است که هنوز هم نفهمیدم او در قلب من است یا من در قلب او

Arghavan نوشته است:

وقتی چشمهایم ازانتظار تو خیره به راه می ماند

قلب تنهایم تمام دردهایش را

به امید رسیدنت فراموش میکند



وقتی قلبم تمام ستاره های آسمان تنهاییش را

باهرثانیه ازنبودنت می شمارد

دستهایم به امید گرمای وجودت

انجمادش را فراموش می کند



وقتی دستهایم تهی ازحضور تو با آه برآمده ازوجودم

گرم می شود

صدایم موج اندوهش را

به امید گفتن دوستت دارم فراموش میکند

ارغوان جان میدونستی مطالبت خیلی باحاله
من که کلی کیف می کنم

خواهش می کنم آقا مجید. قابل نداره

بچه ها این تا پیک و تاپیکه تو را دوست دارم خیلی قشنگه خیلی ...........


دست همتون درد نکنه ممنون بچه ها ................

امروز خيلي كلافه بودم
مخصوصا اينكه با مامانم بحث كرده بودم و دلم هم واسه يكي خيلي تنگ بود
پا شدم رفتم حرم
تو مسجد گوهر شاد نمازم رو خوندم و يه قرآن برداشتم
گفتم تو دلم خدا فرآن رو باز مي كنم هر جا اومد صفحه راستش رو مي حونم تو بگو چي كار كنم
باورم نميشد وقتي خودنم دلم شاد
اينقدر خوشحالم انگار اوني كه دلم براش تنگ بود 100 بار ديدم
شاد و شنگول رفتم پيش امام رضا

مجید جان من نمی دونستم ساکن مشهد هستی

رفتی حرم برای ما هم دعا کن


(من هم امروز عصر دلم خیلی گرفته بود

اما الان خوبم.خدا را شکر)

میبینم که خبرایی شده..ناقلا راستش رو بگو....دلت برا کی تنگ شده بود..هان..هان..هان..
شوخی کردم مجید جون برای ما هم دعا کن
من امروز صبح خیلی دلم یه جورایی هوس زیارت کرد.
به ماشین بینوا فشار اوردم یه بریدگی پایین تر رفتم و به امام زاده سیدجعفر سلام دادم.
گفتی یزد اومدی پس حتما دیدی
اولین امامزاده بعد از دروازه قران.
گاهی که هوس میکنم میرم فقط سلام میدم و بر میگردم..

تمام عمرم را به انتظار تو گذراندم؟
چه انتظار کوتاهی برای چنین رسیدن بزرگی...!

خیلی قشنگ بود ارغوان جون

Jany نوشته است:

خیلی قشنگ بود ارغوان جون

خواهش می کنم

3 روزه كه دلم به معناي واقعي كلمه گرفته...
براي خودم...
دلم براي خنده از ته دل تنگ شده...
چرا انقدر دپرسم و دل تنگ......
اااااه چه حس بدي...
نه گريه م ميگيره نه دلم ميخواد گريه كنم...
نه خندم ميگيره نه دلم ميخواد بخندم....

آهنگ غمگينم دلم نميخواد گوش كنم.....
تنها چيزي منو از سكوت درمياره بودن تو سايت و ديدن دوستامو شنيدن حرفاشونه.....

من بهناز سابق خودمو ميخوام....

ميدونم كه زود خوب ميشم ...
فقط در حد درد و دل بود...

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه

دييي دي دي دنيا
ديي دي دي دنيا

ما رو دست انداختي....

yasamiin نوشته است:

3 روزه كه دلم به معناي واقعي كلمه گرفته...
براي خودم...
دلم براي خنده از ته دل تنگ شده...
چرا انقدر دپرسم و دل تنگ......
اااااه چه حس بدي...
نه گريه م ميگيره نه دلم ميخواد گريه كنم...
نه خندم ميگيره نه دلم ميخواد بخندم....

آهنگ غمگينم دلم نميخواد گوش كنم.....
تنها چيزي منو از سكوت درمياره بودن تو سايت و ديدن دوستامو شنيدن حرفاشونه.....

من بهناز سابق خودمو ميخوام....

ميدونم كه زود خوب ميشم ...
فقط در حد درد و دل بود...

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه

یاسمین جان

درد دلت که خوندم

احساس کردم یکی داره حس من میگه

تنها فرقش اینه که من بیشتر از سه روز دلم گرفته

نمی دونم کی خوب میشم

(هیچ فقط فکر نمی کردم با کسی انقدر حس مشترک داشته باشم)

ممنون

خدایا چطور میشه که دلای بزرگ یه دفعه اینطور تنگ میشن....
اگه شونه خواستید برای گریه من حاضرم....
من هم گاهی اینطور میشم.البته من خیلی دلتنگ میشم برای یه مسافر دور
این بیت تکراریه ولی تقدیم به مریم عزیز و یاسمین گلم
برای هق هق این گریه های بی تابم
دلم بهانه یک جفت شانه میگیرم.

yasamiin نوشته است:

3 روزه كه دلم به معناي واقعي كلمه گرفته...
براي خودم...
دلم براي خنده از ته دل تنگ شده...
چرا انقدر دپرسم و دل تنگ......
اااااه چه حس بدي...
نه گريه م ميگيره نه دلم ميخواد گريه كنم...
نه خندم ميگيره نه دلم ميخواد بخندم....

آهنگ غمگينم دلم نميخواد گوش كنم.....
تنها چيزي منو از سكوت درمياره بودن تو سايت و ديدن دوستامو شنيدن حرفاشونه.....

من بهناز سابق خودمو ميخوام....

ميدونم كه زود خوب ميشم ...
فقط در حد درد و دل بود...

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه

امروز دلم خیلی گرفته بود راستش چندروزی بود که دل تنگ بودم
به خودم گفتم خوش به حال مجید حداقل او با زیارت کردن خودشو سبک می کنه
داداش گلم ما رو هم دعا کن









مجنون دیاب

maryashena نوشته است:

yasamiin نوشته است:

3
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ه

یاسمین جان

درد دلت که خوندم

احساس کردم یکی داره حس من میگه

تنها فرقش اینه که من بیشتر از سه روز دلم گرفته

نمی دونم کی خوب میشم

(هیچ فقط فکر نمی کردم با کسی انقدر حس مشترک داشته باشم)

ممنون

مريم جونم من الان بهترم...معمولا اين جور حالتها زود گذره...
من براي خودم يه كمي تنوع درست كردم....
ولي بعضي موقعها خوبه آدم با خودش خلوت كنه...
من با خدا حرف زدم و احساس كردم كه خيلي بهترم..
مثل هميشه كه با خدا حرف ميزنم و آرامش ميگيرم...

Jany نوشته است:

خدایا چطور میشه که دلای بزرگ یه دفعه اینطور تنگ میشن....
اگه شونه خواستید برای گریه من حاضرم....
من هم گاهی اینطور میشم.البته من خیلی دلتنگ میشم برای یه مسافر دور
این بیت تکراریه ولی تقدیم به مریم عزیز و یاسمین گلم
برای هق هق این گریه های بی تابم
دلم بهانه یک جفت شانه میگیرم.

yasamiin نوشته است:

3

مرسي مرجان عزيزززززم
تو خواهر خوبه مني....

مرسي از شعر قشنگت...
خوبه كه بعضي موقع ها آدم درد و دل كنه....

خوب حالا دسته جمعي ميريم تاپيك فوايد رقصيدن...
اون قر خوشگلرو ميريم تو كارش....

من يه ذره امروز زده بسرم گويا....