تعداد پستها : 166 Age : 33 Registration date : 2007-12-02
عنوان: بابا به خدا اين منم.....!! الإثنين فبراير 18, 2008 12:27 pm
خوب ، با اجازه من خودمو معرفی میکنم. من سیّد عبّاس هستم از تهران. متولد 23 آذر ماه سال 1369. ساکن در تهران. چهارمین و آخرین فرزند با دو برادر و یک خواهر.
خوب حالا یه کمی خودمونی تر:
راستشو بخواین من همونطوری که توی فوروم قبلی گفته بودم، تا یه 7 یا 6 یا 5 سال پیش از همه ی عربها و البته زبون عربی متنفر بودم.تا اینکه.....
. . . . .
پدر بزرگ من دوست لبنانی زیاد داشتن و دارن که هر سال یا هر نیم سال یه تعدادیشون به دیدن ایشون میومدن تا اینکه در یکی از دفعات من با یه گروه سه نفره از اینها که همه خانم بودن آشنا شدم(البته اون موقع تقریبا 14 یا 13 سالم بود و با توجه به اینکه شیعیان لبنانی و البته زنهاشون خیلی روی ارتباط زن ومرد حساسن اول به احترام پدر بزرگم یه ذره با من سلام و علیک میکردن تا اینکه متوجه شدن ،بابا من خیلی هنوز بچم و فهمیدن مشکل نداره که با من حرف بزنن یا من پیششون بشینم . خلاصه توی همون سفر من با یکی از اینها خیلی دوست شدم و توی همین یکی دو هفته ای که باهاشون بودم خیلی باهاش صمیمی شدم و البته بسیار وابسته.بط.ری که مقعی که به لبنان برگشتن تا دو سه روز کار من گریه بود ،اونم چه گریه ای! در طول همین ایام اقمت این گروه سه نفره پیش ما و در واقع پدربزرگم در تهران بود که یکی از اقوام ما یه سیدی با داش علیم داد کهبراش رایت کنه. اگه گفتین اون سیدی چی بود!؟ . . خودم میگم . . سیدیه آلبوم " حب،ک وجع " الیسا بود. من تا اون مقع از آهنگ عربی هم بدم میومد. خیلیییییییییییییییییی زیاد.بطوری که تا آهنگ عربی گوش میدادم فحششون میدادم. ولی نمیدونین وقتی که این آلبوم الیسا رو آهنگهاشو گوش دادم چجوری من رو دیوونه کرد. خدا میدونه که من چقدر با این آهنگها گریه کردم. و این باعث شد که من یه آهنگ عربی هم علاقه پیدا کنم.البته اون موقع اصلا توی کار دانلود نبودم و هر دو سال یه با یه آلبومی دستم میرسید. . . . . . همینجوری گذشت و گذشت تا حدود سه یا سه ونیم سال پیش ،که تا قبل این سه سال من یه دفعه هم عاشق شدم(همونجوری که توی اون تایپیک عاشق شدن گفته بودم). . ولی وقتی به تابستون سه سال پیش رسیدیم . . . . . یکی از همون گروه سه نفره ای که گفته بودم قرار بود با دوتا از پسرهاش و دخترش بیاد ایران. البته اول وقتی شنیدم تنها نیست خیلی نارارحت شدم .چون هی به خودم میگفتم که بچه هاش مزاحمن و حوصلشونو ندارم ولی..... . . ولی..... . . قشنگ یادمه وقتی که رفتم فرودگاه مشهد دنبالشون(آخه ماها تابستونها با پدر بزرگم اکثرمون میریم مشهد،البته یه 4 ساله تقریبا). . . وقتی توی فرودگاه دیدمشون اون خانم که با سه نفر بود نظر منو جلب نکرد،نه...... . . میدونید کی نظرمو جلب کرد و منو از همون روز دیوونه تر از همیشه کرد .....!؟ . . دختر کوچیک اون خانم که اون موقع حدود 9 سالش بود. شاید خیلی براتون خنده دار باشه ،ولی این یکی از پاکترین احساساتی بود که من تاحالا توی عمرم داشتم. . . (باتوجه به اینکه من اون مقع ها خیلی عاشق میشدم ،به خودم گفتم که دیگه نباید عاشق این بشی.نمیشه که هر کی رو که میبینی بگی عاشقشی.ولی..... . مگه میشه.....!؟ تا دو یا سه روز این حرفارو به خودم میزدم تا شاید بتونم فکرشو از خودم دور کنم ولی نشد و هزار هزار و..... بار شکر که نشد .) قربونه خدا و اهل بیت علیهم السّلام برم من که هر چی چیز قشنگ و دلچسبه ما از خودشون داریم..... . . بله همین شد که ما عاشق این دختر خانم شدیم .یادمه وقتی رفتن لبنان چقدر من گریه کردم. . . دیگه خدا و اهل بیت علیهم السّلام رو مثل همیشه صد هزار مرتبه شکر که اینجوری شد..... . . دیگه از اون موقع هم همیجوری آهنگهای عربی رو دنبال میکردم ( البته بسیار بسیار ضعیف تر از حالا).تا اینکه یه دفعه که توی گوگل داشتم دنبال معنی آهنگهای عربی میگشتم ،یرخوردم به آدرس وبلاگ عربی رایان که یکی از مهترین عوامل بود که حالا میتونم با یه لبنانی با لهجه ی خودشون حرف بزنم. واقعا باید از شماها و البته آقا رضا و هلنا خانم به خاطر همه چیر تشکر کنم. خیلی ممنون. . . . . . یا علی مدد
اين مطلب آخرين بار توسط hobbelma7boob در الثلاثاء فبراير 26, 2008 9:31 am ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
hobbelma7boob میزبان
تعداد پستها : 166 Age : 33 Registration date : 2007-12-02
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الإثنين فبراير 18, 2008 12:29 pm
دیدم هیچ یک از شما خودشو معرّفی نکرده و به خودم گفتم که اگه اینجوری دوباره بنویسم شاید بیشتر جلب توجّه کنه. من منتظر شما هستم که خودتونو معرّفی کنیدا!؟ ممنون یا علی مدد
hobbelma7boob's brother میزبان
تعداد پستها : 288 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2008-01-22
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الإثنين فبراير 18, 2008 12:47 pm
بابا داش عباس همه می ترسن خودشونو معرفی کنن. حالا نمی دونم دلیلش چیه ولی چندتا دلیل برای من به وجود اومد که می گم: 1- شاید مدرکشون زیر دیپلم می ترسن بگن 2- شاید هم می ترسن بگن که تو آبدار خونه ی یه شرکت کار می کنن. و ... دیگه بقیشو نمی گم. یه وقت کسی ناراحت نشه ها این 2 تا دلیلی که گفتن فقط برای شوخی بود یه وقت به دل نگیرید شاید خود من این 2 دلیل رو داشته باشم ولی به دور از شوخی خودتونو معرفی کنید که ما هم شما رو بیشتر بشناسیم و بیشتر دوست و خودمونی بشیم منتظریما
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الإثنين فبراير 18, 2008 4:23 pm
hobbelma7boob's brother نوشته است:
بابا داش عباس همه می ترسن خودشونو معرفی کنن. حالا نمی دونم دلیلش چیه ولی چندتا دلیل برای من به وجود اومد که می گم: 1- شاید مدرکشون زیر دیپلم می ترسن بگن 2- شاید هم می ترسن بگن که تو آبدار خونه ی یه شرکت کار می کنن. و ... دیگه بقیشو نمی گم. یه وقت کسی ناراحت نشه ها این 2 تا دلیلی که گفتن فقط برای شوخی بود یه وقت به دل نگیرید شاید خود من این 2 دلیل رو داشته باشم ولی به دور از شوخی خودتونو معرفی کنید که ما هم شما رو بیشتر بشناسیم و بیشتر دوست و خودمونی بشیم منتظریما
قدر احساس پاکت رو بدن دوست عزیز
منم همیشه از عربها بدم می اومد و نمیدونم چرا فکر میکردم با ما خیلی فرق دارن اما یه چند سالیه که از نزدیک میشناسمشون و میبینم که چه آدمای لارج و باحالی هستن آدمای شاد و با نشاطی که هر مشکلی داشته باشن، آسون میگیرن و راحت باهاش میجنگن .. خیلی راحت تر و با استقامت تر از ما
نامزد من عربه بغداده و هر کدومشون رو که دیدم بهتر از قبلی بوده وقتی صحبت میکنن، حسرت اون لهجه قشنگشون رو میخورم و دلم میخواد هر چه سریعتر زبونشون رو یاد بگیرم
من تمام زوایای زندگی رو تو نگاه عشقم دیدم .. با اون آموخته شدم و زندگی رو قشنگتر از پیش دیدم همه مزه های زندگی شیرینه .. تلخ، شور و شیرین، ترش ... همش قشنگه
hobbelma7boob میزبان
تعداد پستها : 166 Age : 33 Registration date : 2007-12-02
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الثلاثاء فبراير 19, 2008 8:42 am
ممنون از لطفتون بهاره خانم. احساسات خیلی از این پاکتر توی وجود بعضی از ماها هست که فقط باید با یه آتیش پاکتر از خودش روشن بشه. که اون آتیش پاک عشق به خداوند و اهل بیت (علیهم السّلام) هست و تمام عشق های واقعی دیگه ،منشأشون برمیگرده به خدا و ائمّه ی اطهار ( علیهم السّلام)که میتونن ماها رو به درجات بزرگ و والای عرفان و شناخت واقعی و محبّت واقعی برسونن.چون همونطوری که میدونید ، حسن و پاکی در معشوق یا معشوقس که میتونه ماها رو عاشق بکنه ،در حالیکه تمام این حسن های موجود در انسانها تنها یه تجلّی کوچیک از اون حسن اصلی و در واقع منشأ حسن یعنی خدای متعال و اهل بیت بزرگ و مهربون (علیهم السّلام ) هستن. البته بگم که این حرفها از خودم نبود.ولی از یکی بود که خیلییییییییییییی دوسش دارم و تمام حرفهاشم به دلم میشینه و راه زندگیه من رو ساخته..... .
یا علی مدد خداحافظ
hobbelma7boob's brother میزبان
تعداد پستها : 288 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2008-01-22
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الخميس فبراير 21, 2008 4:18 pm
bahare نوشته است:
hobbelma7boob's brother نوشته است:
بابا داش عباس همه می ترسن خودشونو معرفی کنن. حالا نمی دونم دلیلش چیه ولی چندتا دلیل برای من به وجود اومد که می گم: 1- شاید مدرکشون زیر دیپلم می ترسن بگن 2- شاید هم می ترسن بگن که تو آبدار خونه ی یه شرکت کار می کنن. و ... دیگه بقیشو نمی گم. یه وقت کسی ناراحت نشه ها این 2 تا دلیلی که گفتن فقط برای شوخی بود یه وقت به دل نگیرید شاید خود من این 2 دلیل رو داشته باشم ولی به دور از شوخی خودتونو معرفی کنید که ما هم شما رو بیشتر بشناسیم و بیشتر دوست و خودمونی بشیم منتظریما
قدر احساس پاکت رو بدن دوست عزیز
منم همیشه از عربها بدم می اومد و نمیدونم چرا فکر میکردم با ما خیلی فرق دارن اما یه چند سالیه که از نزدیک میشناسمشون و میبینم که چه آدمای لارج و باحالی هستن آدمای شاد و با نشاطی که هر مشکلی داشته باشن، آسون میگیرن و راحت باهاش میجنگن .. خیلی راحت تر و با استقامت تر از ما
نامزد من عربه بغداده و هر کدومشون رو که دیدم بهتر از قبلی بوده وقتی صحبت میکنن، حسرت اون لهجه قشنگشون رو میخورم و دلم میخواد هر چه سریعتر زبونشون رو یاد بگیرم
من تمام زوایای زندگی رو تو نگاه عشقم دیدم .. با اون آموخته شدم و زندگی رو قشنگتر از پیش دیدم همه مزه های زندگی شیرینه .. تلخ، شور و شیرین، ترش ... همش قشنگه
ای بهاره خانم ما هم یعنی من و برادرمم از عربا اولش خیلی بدمون می اومد تا اینکه یکی از آشناهامون سی دی Ahla Donia الیسا رو به من داد تا براش رایت کنم و وقتی یکی از آهنگاشو گوش دادیم.................. باور کردنش سخت بود ولی ما از اون موقع دیگه عاشق عربی شدیم و الان هم عربا رو خیلی دوست داریم البته بستگی داره همشونو نه ولی لبنانیا رو واقعا خیلی دوسشون داریم شما جدا نامزدتون عرب هست؟ امیدوارم که با هم خوشبخت بشید و بهترین و زیباترین لحظات رو با هم داشته باشید موفق باشید یا علی خداحافظ
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
عنوان: رد: بابا به خدا اين منم.....!! الخميس فبراير 21, 2008 4:46 pm
بله نامزد من عرب بغداده، اما تنها ده سال اونجا زندگی کرده و در حال حاضر ساکن شهر اوکلنده