مردي كه سرود خوانان شهادت را پذيرا شد
35 سال پيش وقتي نظاميان شيلي به فرمانروايان مطلق خيابانهاي سانتياگو تبديل شده بودند، به فكرشان هم نميرسيد كه ممكن است روزي به خاطر اجراي دستورهايي مجازات شوند كه از مقامهاي بالاتر خود گرفته بودند.
از ماه سپتامبر سال 1973 قتل عام در شيلي آغاز شد و شهروندان سانتياگو هر روز صبح با جنازههاي گلولهباران شده مواجه ميشدند كه در گوشه و كنار خيابانها رها شده بودند
ويكتور خارا، خواننده و ترانهسراي مردمي شيلي نيز در همان روزها به قتل رسيد. ميگويند او را ابتدا در استاديوم سانتياگو شكنجه كردند و بعد، دستهايش را كه با آنها به اجراي موسيقي ميپرداخت شكستند و در انتها با شليك چند گلوله به زندگي او پايان دادند. حالا پس از گذشت بيش از سه دهه و با تغيير فضاي سياسي شيلي، پرونده اين جنايت به جريان افتاده و خوان ادواردو فوئنتس قاضي شيليايي اعلام كرده كه 40 مدرك جديد درباره مرگ خارا را بررسي ميكند. اين مدارك از سوي خانواده خارا به دادگاه ارائه شدهاند.
بررسي قتلها و جنايات نظاميان تحت فرمان ژنرال پينوشه از زماني آغاز شد كه از نيمه اول دهه 1990 ميلادي با بركناري آگوستو پينوشه از حكومت نظامي اين كشور، دمكراسي يكبار ديگر به اين كشور بازگشت. با اين حال بررسي اين جنايتها به سادگي ميسر نيست چون نظاميها هنوز در اين كشور قدرت را در دست دارند.
وان خارا همسر انگليسي ويكتور خارا پيش از اين هم تلاش كرده بود قاتلان همسر خود را به دادگاه بكشاند اما موفقيتي در اين راه به دست نياورد. قاضي فوئنتس ماه گذشته نيز دادگاهي تشكيل داده بود كه به همين موضوع اختصاص داشت اما به دليل جمعنشدن مدارك كافي، اين دادگاه به پايان رسيد.
اين قاضي، ماه گذشته اعلام كرده بود سرهنگ ماريو مانريكوتو، افسر بازنشسته ارتش شيلي، ويكتور خارا را در سال 1973 به قتل رسانده است. اين سرهنگ ارتش در آن سال مسئوليت استاديوم سانتياگو را بر عهده داشت و در حال حاضر نيز دربازداشت خانگي به سر ميبرد. همسر خارا كه در طول اين سه دهه با انتشار آثار اين خواننده شيليايي در كشورهاي مختلف و پيگيري پرونده قتل او، خارا را به يك چهره بينالمللي مبارزه با ديكتاتوري تبديل كرده، معتقد است ارتش شيلي هنوز از افسران خود حمايت ميكند و اجازه نميدهد دادگاههاي قضايي به چنين پروندههايي رسيدگي كنند.
يوان خارا پس از اعلام خبر بازگشايي پرونده قتل اين خواننده، در روز چهارم ژوئن و 15 خرداد گفت: اين اتفاق، راه را براي ادامه تحقيقات و كشف حقيقت باز ميكند.
ويكتور خارا در 11 سپتامبر 1923 در روستايي فقير در شيلي بهدنيا آمد. مادر ويكتور با گيتاري كهنه، ترانههاي عاميانه شيلي را براي بچههايش اجرا ميكرد تا آنها را در آن زندگي فقيرانه سرگرم كند. مادر ويكتور خارا اولين مشوق او در يادگرفتن موسيقي عاميانه شيلي و تنها حامي او تا 15 سالگي بود اما در سال 1947 درگذشت و خارا تك و تنها، به زندگي ادامه داد. او پس از پايان تحصيلات مقدماتي ابتدا تصميم داشت در رشته حسابداري ادامه تحصيل بدهد اما پس از آنكه مدتي درسهاي اين رشته را خواند، آن را رها كرد و به دنبال آن رفت كه به لباس كشيشي دربيايد.
در نهايت رشته تئاتر بود كه او را به خود جلب كرد و در دانشگاه سانتياگو به تحصيل تئاتر پرداخت. خارا از همان دوران دانشجويي علاقه خود را به هنر مردمي نشان داد. او كه شبها در يكي از اتاقهاي دانشگاه ميخوابيد، گروهي را سازماندهي كرد كه در مناطق فقيرنشين پايتخت يا مناطق دورافتاده كشور به اجراي برنامه ميپرداختند.
خارا در آن سالها به اجراي موسيقي و تئاتر مشغول بود و بيشتر وقتش صرف مطالعه در فرهنگ عامه ميشد. او پس از پايان تحصيلات خود به اروپا سفر كرد و به جست و جوي ديدگاههاي خود در قارهاي پرداخت كه بسياري از روشنفكران آمريكاي لاتين خود را وامدار آن ميدانند.
در آن سالها موج موسيقي اعتراض در اروپا و آمريكا شكل گرفته بود و خوانندگان اين حوزه، طيف وسيعي از جوانان را تحت تاثير خود قرار داده بودند. با اين وجود خارا جذابيتي در اين موسيقي نديد و درباره آن نوشت: اصطلاح موسيقي اعتراض ديگر نميتواند كاربردي داشته باشد چون معنا و مفهوم آن از بين رفته است. به نظر من بايد از اصطلاح آواز انقلابي استفاده كرد. يك هنرمند بايد خالقي قابل اعتماد و در شكل پيشرفته، يك انقلابي باشد. فردي كه به همان اندازه چريكهاي مسلح خطرناك است آن هم به دليل قدرتي كه در برقراري ارتباط با مردم دارد.
خارا در بازگشت به كشورش همين ايده را كه در ذهن داشت به عمل درآورد. البته او در آن زمان تنها هنرمندي نبود كه به چنين موضوعهايي فكر ميكرد. گروههاي اينتي ايليماني و كويلا پايون نيز با همين طرز فكر مشغول كار بودند. اولين آلبوم خارا در سال 1966 منتشر شد كه ترانههايي درباره زندگي كارگران و حاشيهنشينان جامعه را در خود جا داده بود. او در سال 1967 همزمان با به قتل رسيدن ارنستو چه گوارا، چريك آرژانتيني، آلبومي را براي بزرگداشت ياد او منتشر كرد.
يكي از آثاري كه به شهرت خارا كمك بسياري كرد، ترانهاي بود كه در سال 1969 در اعتراض به قتلعام مردم شيلي در پورتو مونت منتشر شد. از همان زمان دشمني گروههاي راستگرا با اين خواننده آغاز شد و محبوبيت او در ميان كارگران افزايش پيدا كرد. خارا در انتخابات سال 1970 كه به پيروزي نيروهاي چپگرا منجر شد، همكاري بسيار نزديكي با سالوادور آلنده داشت و بارها در گردهماييهاي طرفداران او به اجراي موسيقي پرداخت.
ويكتور خارا در طول سه سالي كه آلنده بر مسند قدرت بود به جنبش ترانه نوين جاني تازه بخشيد و تلاش كرد كه با استفاده از زبان عامه مردم، پيام خود را در قالب موسيقي به گوش همگان برساند. او مدت كوتاهي پيش از كودتاي ژنرال پينوشه در سال 1937، ترانهاي را اجرا كرد كه با نام مانيفست خارا شهرت دارد. به گفته يوان همسر ويكتور خارا، او از پيش ميدانست در صورت رويدادن كودتا به قتل خواهد رسيد و به همين دليل آن ترانه را سرود، ترانهاي كه خارا در آن، اين آواز را ميخواند:
نه براي خواندن است كه ميخوانم
و نه براي عرضه صدايم، نه
من آن شعر را با آواز ميخوانم
كه گيتار پراحساسم ميسرايد
چرا كه ترانه آن زماني معنا مييابد
كه قلبش نيرومندانه در تپش باشد
و انساني آن ترانه را بسرايد
كه سرود خوانان شهادت را پذيرا شود
from:Hamshahri.com