خاطره شیرین : بچه که بودم اولین سالی که روزه می گرفتم خیلی باحال بود من کلا بچه انرژیکی بودم حتی روزه هم فوتبال بازی می کردم کلا گشنه نمی شم ولی بد جور تشنه می شم بادمه یه بار که خیلی فوتبال باری کرده بودم حسابی گرمم شده بود رفتم سراغ شیر اب تا حسابی سر و کله ام رو بشورم وقتی شستم شلنگ اب رو بردم طرف دهنم و حسابی اب خوردم اصلا حواسم نبود که روزه ام
یه دل سیر اب خوردم رفتم که دوباره بازی کنم یهو موندم دیدم روزه بودم و یه بشکه اب خورده بودم ولی خطر از بیخ گوشم گذشت چون خدا از اون بچه باحال هاست
روزه ام باطل نشد