هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ

اذهب الى الأسفل 
+14
ليلا
Saghar
الهام
magnoon diab
Anika
nAvId
G H A Z A L
amin
بهاره
amir
maryashena
MILAD
Yasaman
MajidDiab
18 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 16 ... 29, 30, 31, 32, 33, 34  الصفحة التالية
نويسندهپيام
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 7:41 am

83
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:35 pm

خدا ... مشتی خاک را برگرفت، می خواست لیلی و مجنون را بسازد، از خود در آنها دمید.... و آنها پیش از آنکه با خبر شوند ...عاشق شدند!
سالیانی ست که مجنون عشق می ورزد... لیلی هم...

زیرا خدا در آنها دمیده است و هر که خدا در او بدمد...عاشق می شود

لیلی نام تمام دختران و مجون، نام تمام پسران سرزمین من ..نام دیگرانسان

خدا گفت : به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید، آزمونتان تنها همین است : عشق

و هر که عاشق تر آمد، نزدیکتر شد
پس نزدیکتر آیید،
نزدیکتر
عشق کمند من است، کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید...
و آنها کمند خدا را گرفتند
خدا گفت : عشق... فرصت گفت و گو ست، گفت و گو با من
با من گفت و گو کنید
و لیلی تمام نگاهش را به
خدا داد. مجنون هم ..
خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتی خاک را به نور تبدیل می کند
و لیلی مشتی نور شد... و مجنون هم..

در دستان خداوند...هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 16
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:40 pm

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:47 pm

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:50 pm

بهاره نوشته است:
هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_eek

چی شده ؟! Laughing lol! lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:54 pm

86
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 3:59 pm

REZA*HAMAKI نوشته است:
<center><embed src="http://www.magicwidgets.com/widgets/led/LCD4.swf" FlashVars="t=85&msg=Magic Widgets&b=1" quality="high" bgcolor="#000000" width="450" height="60" name="LCDScroller" align="middle" allowscriptAccess="samedomain" type="application/x-shockwave-flash" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" /></embed><br><font size="2"><a href="http://www.magicwidgets.com">Flash Toys for MySpace</a></font></center>

Rolling Eyes Shocked Rolling Eyes
براي اينه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:00 pm

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مز رعه سیب زمینی اش را شخم


بزند اما این کار خیلی سخت بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:

پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال من نمیتوانم سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این

مزرعه را از دست بدهم ، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من

برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل میشد من میدانم که

اگر تو این جا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدر

پیرمرد چند روز بعد این تلگراف را دریافت کرد:

پدر به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.

صبح فردا ۱۲ نفر از ماموران پلیس دیده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای

پیدا کنند.

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت: چه اتفاقی افتاده و میخواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد :

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا میتوانستم برایت انجام

دهم.

در دنیا هیچ بن بستی نیست، یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:12 pm

flower flower
88 scratch Rolling Eyes


اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در السبت مارس 13, 2010 4:14 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:13 pm

88


اين مطلب آخرين بار توسط magnoon diab در السبت مارس 13, 2010 4:16 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:14 pm

بهاره نوشته است:
flower flower
88 scratch Rolling Eyes

Laughing Laughing Wink lol! flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:16 pm

REZA*HAMAKI نوشته است:
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مز رعه سیب زمینی اش را شخم


بزند اما این کار خیلی سخت بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:

پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال من نمیتوانم سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این

مزرعه را از دست بدهم ، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من

برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل میشد من میدانم که

اگر تو این جا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدر

پیرمرد چند روز بعد این تلگراف را دریافت کرد:

پدر به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.

صبح فردا ۱۲ نفر از ماموران پلیس دیده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای

پیدا کنند.

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت: چه اتفاقی افتاده و میخواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد :

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا میتوانستم برایت انجام

دهم.

در دنیا هیچ بن بستی نیست، یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.


flower flower flower flower flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:16 pm

بهاره نوشته است:
خدا ... مشتی خاک را برگرفت، می خواست لیلی و مجنون را بسازد، از خود در آنها دمید.... و آنها پیش از آنکه با خبر شوند ...عاشق شدند!
سالیانی ست که مجنون عشق می ورزد... لیلی هم...

زیرا خدا در آنها دمیده است و هر که خدا در او بدمد...عاشق می شود

لیلی نام تمام دختران و مجون، نام تمام پسران سرزمین من ..نام دیگرانسان

خدا گفت : به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید، آزمونتان تنها همین است : عشق

و هر که عاشق تر آمد، نزدیکتر شد
پس نزدیکتر آیید،
نزدیکتر
عشق کمند من است، کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید...
و آنها کمند خدا را گرفتند
خدا گفت : عشق... فرصت گفت و گو ست، گفت و گو با من
با من گفت و گو کنید
و لیلی تمام نگاهش را به
خدا داد. مجنون هم ..
خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتی خاک را به نور تبدیل می کند
و لیلی مشتی نور شد... و مجنون هم..

در دستان خداوند...هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 16


flower flower flower flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:19 pm




این سماور جوش است
پس چرا می‌گفتی
دیگر این خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن
مهربانی دَم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چایِ تو دم بکشد
شعله‌اش را کم کن

دست‌هایت
سینی نقره‌ی نور
اشک‌هایم

استكان‌های بلور
کاش استکان‌هایم را
توی سینی خودت می‌چیدی
کاشکی اشک مرا می‌دیدی
خنده‌هایت قند است
چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجانِ دلم
چایی داغ بریز

«عرفان نظر آهاری

[
هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 M11-01
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:24 pm

91 Wink
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:24 pm

92
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:29 pm



اگر عشق نبود ..


از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینه ی هر سنگدلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟



زنده یاد: قیصر امین پور

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 2738384-b
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:31 pm

94
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:33 pm

95
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:36 pm

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 S53bt5chepynnx3wozew
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:41 pm

97
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 4:56 pm

98 Arrow Arrow
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 5:12 pm

چیـــزهای کوچـــک زنــدگی





بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد. یک شرکت ، از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.



در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود....




مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت.




همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد.








یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد.






یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.








یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد.




اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.




یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.









یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود.






یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.








و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!




به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم ،


آسانسوری را از دست می دهم، مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد،

با خودم فکر می کنم که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم.








دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است، بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند، نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید، با چراغ قرمز روبرو می شوید، عصبانی یا افسرده نشوید،





بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالسبت مارس 13, 2010 5:27 pm

100
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Empty
پستعنوان: رد: هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ   هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ - صفحة 30 Icon_minitimeالأحد مارس 14, 2010 4:42 am

101
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
هــــــــــــــــــــــــــوووووووووپ
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 30 از 34رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 16 ... 29, 30, 31, 32, 33, 34  الصفحة التالية

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: خنده و سرگرمی :: بازی و سرگرمی-
پرش به: