انديشيدن به جنبههاي مثبت زندگي، کمتر فکر کردن درباره مسائل منفي، از هر لحظه خود لذت بردن و... از جمله راههاي درمان تفکر منفي است. تفکر منفي بيماري مهلکي است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا ميسازد اما در مقايسه با بيماريهاي لاعلاج يا مهلک، درمان پذير است. آيا تاکنون برايتان پيش آمده که با صداي کشيده شدن ناخن بر روي تخته تا چند لحظه احساس ناراحتي کنيد. افکار منفي نيز مانند همان صداي ناخن بر روي تخته است. افکار روي احساسات ما تاثير ميگذارند. نسبت به چيزي که آن را دوست داريد يا از آن متنفريد چه احساسي داريد؟
مجبور نيستيد که آگاهانه احساسات خود را تغيير دهيد. کافي است افکارتان را تغيير دهيد تا احساساتتان به سرعت از آن تبعيت کند. به درستي که افکار روي ذهن، جسم و احساساتمان تاثير ميگذارد. افکار مثبت خوشي و خوشبختي را براي ما به ارمغان ميآورد و افکار منفي برايمان از خود احساس بيارزشي و شوربختي به جاي ميگذارد.
اين نوشتار در پي برون رفت از افکار منفي و راههاي رسيدن به زندگي مثبت است . براي بسياري از اشخاص تفکر منفي يک عادت است؛ عادتي ناپسند که به مرور به اعتياد ميانجامد اين هم مانند پرخوري يا مصرف موادمخدر، نوعي بيماري است. بسياري از مردم از اين بيماري رنج ميبرند. زيرا تفکر منفي براي جسم، ذهن و احساسات اعتيادآور است.
موقعيت کنوني ما ناشي از عمري انديشيدن منفي يا مثبت است.
اگر يکي از آنها به شما نرسد، ديگران در صف، انتظار ميکشند. بدن به هجوم موادشيميايي که در اثر واکنش جنگ و گريز به جريان خون وارد ميشود، اعتياد پيدا ميکند گاه ارتعاش و تحريک ناشي از تفکر منفي بسيار زياد و پرمقدار است. ذهن به درست بودن و انجام دادن کارها معتاد ميشود و بسياري از اشخاص دوست دارند که بدانند در جواب به اين سؤال که از ميان خشنودي و کار درست کدام را بايد انتخاب کنند؟ مدتها فکر ميکنند و جواب به اين سؤال برايشان آسان نيست. احساسات انسان، تحت تاثير افکار منفي به آن معتاد ميشود. ممکن است احساسات خوشايندي نباشد. با اين حال از ملامت و دلتنگي هنوز فاصله دارد. در معرض تحريک بر شدت تقاضاي احساس اضافه ميشود و ديري نميپايد که حتي بيش از اندازه هم کفاف نميدهد.
قدرت خلاقه فکر
افکار، قدرت زيادي دارند. ساختهها و پرداختههاي انسان، با شکوه يا وحشتناک، در ذهن و با انديشيدن شروع ميشوند. بدون انديشه، بدون فکر و تفکر اتفاق نميافتد. اگر ميخواهيد از کيفيت انديشههاي خود باخبر شويد به زندگي خود رجوع کنيد و ببينيد که در چه موقعيتي هستيد. نتيجه را ببينيد؛ اگر از بخشي از زندگي خود راضي هستيد، تفکري که در آن بخشي از زندگي به کار بردهايد مثبت بوده است، اگر از بخشهايي از زندگي خود ناراضي هستيد در اين صورت احتمالش است که انديشه شما در آن بخش منفي بوده باشد. افکار مثبت، نتايج مثبت توليد ميکند مانند؛عشق، توجه، محبت، سلامتي، ثروت، خوشبختي، موفقيت، تنعم و غنا. افکار منفي نيز نتايج منفي بر جاي ميگذارند مانند؛ بيتوجهي، بيتفاوتي، ناراحتي، فقر و فلاکت، ترس، فقدان و بيزاري. درباره اينکه چگونه انديشههاي منفي به بيماريهاي خطرناک منجر ميشوند، نمونههاي زيادي وجود دارد. همه ما در زندگي فهرستي از ناکامي و مصيبت داريم که تحت تاثير آن به اين نتيجه ميرسيم که زندگي ديگر ارزش زيستن ندارد. بعضيها در معرض يک يا دو مصيبت و تراژدي در زندگي به اين نتيجه ميرسند که زندگيشان را فايدهاي نيست.
جمعي ديگر، در برخورد با مسائل و مشکلات روزانه اينگونه واکنش نشان ميدهند که« چه فايدهاي دارد؟»، «چرا اين قدر زحمت بکشم؟»، «چه کسي اهميت ميدهد» انباشته شدن طرز تلقيهايي از اين قبيل به مرور و طي سالها به اين باور منتهي ميشود که زندگي زحمت بيفايده است. با توجه به خلاقيت انديشهها، نگراني ما درباره يک بيماري به خصوص ميتواند آن بيماري را در ما ايجاد کند. از قديم ضربالمثلي هست که ميگويد: «از هرچه بترسي به سرت ميآيد.» دانشجويان پزشکي و روانشناسي اغلب نشانههاي بيماري بيمارانشان را در خود احساس ميکنند و در مواقعي عيناً به بيماري آنها مبتلا ميشوند.
ببين هرچه گفتم درست بود!
آيا وقتي انديشه منفي به بيماري مهلک فرصت ورود به بدن را ميدهد ديگر نميتوان فکري به حال آن کرد؟ آيا ميتوان مانعي بر سر راه پيشرفت بيماري قرار داد؟ کارشناسان روانشناسي معتقدند ميتوان پيشرفت بيماري را سد کرد. اما آنها بر اين باورند که ميتوان اقداماتي صورت داد. چرا از قدرت ذهن براي ايجاد يک واقعيت منفي استفاده ميکنيم؟ اگر ذهن ما بتواند سلامتي، تنعم و شادي و يا به همان سادگي بيماري، فقر و نوميدي بيافريند، چرا در همه لحظات زندگي سلامتي، تنعم و شادي را برنميگزينيم؟
«اخطار منفي» را از «تفکر منفي» جدا کنيد
ما مسئول همه انديشههايي که به ذهنمان خطور ميکند نيستيم؛ ما مسئول آن انديشههايي هستيم که در ذهنمان مستقر ميشود
ما در دنيايي زندگي ميکنيم که بايد در اغلب اوقات با نشانههاي منفي روبهرو شويم. توجه به اين نشانهها انديشه منفي نيست، دست به کار شدن و اقدام اصلاحي انجام دادن رفتار مثبت است، اما نگران و ناراحت شدن انديشه منفي است. در نهايت ما با انديشه و تدبير خود سلامتي جسم و روح خود را ميتوانيم دستکاري کنيم. بنابراين انسانها پيوسته تحت تأثير ذهنپردازي قرار دارند که برخي مطالب را مثبت و برخي ديگر را منفي استنباط ميکنند. راه بهتر زيستن، رفتار کردن در رعايت اعتدال است.
راهي براي فرار
و پايان سخن اينکه، اخيرا مؤسسه بينالمللي بيماريهاي رواني، بروز افکار منفي در شخص را شروعي براي بيماري افسردگي دانست. کارشناسان اين مؤسسه براي جلوگيري از تخريب ناشي از هجوم افکار منفي به ذهن، روزانه ?? دقيقه پيادهروي را توصيه ميکنند زيرا پيادهروي يا حتي انجام کارهاي روزمره منزل و مطالعه،يک ماده بيوشيميايي در بدن به نام آندرومين توليد ميکنند که مانع بروز افکار منفي و درنتيجه بيماريهاي مختلف رواني ميشود.