بحبك وحشتيني
البوم : احترت اعبر
و بحبك وحشتيني بحبك و انتي نور عينيو دوستت دارم و دوری تو مرا دلتنگ کرده و تو نور چشمان منی
ده و انتي مطلعه عيني بحبك موتتو چشمان مرا مجذوب خود کرده ای ... تو را در حد مرگ دوست دارم
لفيت قد ايه لفيت ما لقيت غير في حضنك بيتهر چقدر که گشتم ... محل آرامش ( خانه ای ) جز آغوش تو پیدا نکردم
و
باقولك انا حنيت بعلو الصوتو به تو با نهایت صدا می گویم من دلسوز تو هستم
و
كان الوقت في بعدك واقف ما بيمشيشو انگار که در دوری تو زمان ایستاده و به جلو نمی رود ( روزگار بدون تو نمی گذرد )
و
كانك كنتي معايا بعدت و ما بعدتيشو انگار با من بودی ، دور شدی و گویا دور نشدی
في دم حبيبتي و امي و زي ما اكون ما تدعيشدر خونم ای معشوقم جای داری و هر آن گونه که میل تو باشد
بعدت و كنت هاعمل ايهدور شدی و چه کنم ؟
مين اختار غربته بايديهچه کسی به دست خود غربت را انتخاب کرد ؟
لكن حبك ده ما نستهوش و عايش فيهولی عشق تو را فراموش نمی کنم و هم اکنون در آن زندگی می کنم
ليه اتاسف عالغيبه ما غبتيش لحظه و قريبهچرا برای دوری تاسف می خورم ؟ تو لحظه ای هم دور نشدی و همواره در کنار من بودی
ما حدش عنده كده طيبه و حنيههیچ کس تا این حد دلپاکی و دلسوزی ندارد
ترجمه از پیمان بیگی از سایت www.tarjomehayearabi.blogfa.comاینم به درخواست مترجم عزیزش