Mark Changizi, RPI
طبق گفته یکی از دانشمندان انسان قادر به دیدن آینده است. این گفته هیچ نسبتی با قدرت پیشگویی نوستراداموس ندارد، اما ما می توانیم یک دهم ثانیه قبل از وقوع هر حادثه، بطور اجمالی از آن مطلع شویم.
طرز کار این عمل، میتواند توضیحی برای پدیده خطای بصری باشد. مارک چانگیزی از محققان موسسه پلی تکنیک نیویورک می گوید: این پدیده با یک تاخیر زمانی مربوط به اعصاب شروع می شود که تقریباً هر کسی در زمان بیدار شدن آن را تجربه می کند. وقتی نور شبکیه چشم شما را هدف قرار می دهد، تقریباً به اندازه یک دهم ثانیه قبل از آن مغز این سیگنال جدید را به ادراکی بصری از دنیای خارج برای شما قابل فهم می کند.
دانشمندان از قبل درباره این تاخیر و پیرامونش اطلاع داشتند و هنوز دراین باره بحث می کردند که بدن ما چطور این پدیده را تنظیم می کند و یکی از پاسخها این بود که سیستم درونی ما به شکلی حرکات ما را تعدیل می کند تا این تاخیر را خنثی کرده باشد.
چانگیزی می گوید: این سیستم بصری ماست که برای تنظیم این تاخیر عصبی تکامل یافته است و برای اینکار تصویری از آنچه در یک دهم ثانیه بعد اتفاق خواهد افتاد، ایجاد می کند. این پیش بینی همواره ما را در زمان حال حفظ می کند. در بیس بال به شما کمک می کند تا به موقع توپ را بگیرید، به جای اینکه توپ به صورت شما برخورد کند، همچنین به راحتی بتوانید در یک جمعیت شلوغ حرکت کنید. نتایج این تحقیقات در نشریه می و ژوئن مجله
Cognitive Science
به چاپ رسیده است.
Mark Changizi, RPI
با توجه به این توانایی، میتوان توضیحی برای دسته ای از خطاهای دید یافت. این خطا زمانی اتفاق می افتد که مغز ما برای فهم آینده تلاش می کند ولی این ادراکات با واقعیت انطباق ندارند.
نظریه پیش بینی به این شکل خطاهای دید معمول - خطاهای هندسی که شامل اشکال می شوند- را توضیح می دهد: برای مثال، خطای
Hering
، چیزی شبیه چرخ های دوچرخه که حول یک نقطه مرکزی می چرخند، با خطوط عمودی در دو طرف این مرکز، که نقطه تلاقی نیز نامیده می شود. این خطا، ما را بدین گونه فریب می دهد که به سمت جلو در حرکتیم، بنابراین قوه پیش بینی ما به کار می افتد و از آنجاییکه ما در واقع به سمت جلو حرکت نمی کنیم، طبق یک دریافت غلط، خطوط مستقیم را منحنی می بینیم.
تکاملی که در این جا اتفاق افتاده، این است که در برابر چنین اشکال هندسی، ما استنباطی از آینده نزدیک خواهیم داشت. خطوط متقارب دور نقطه تلاقی (همان پره های چرخ) مغز ما را فریب می دهد که به سمت جلو در حرکتیم. همانطور که در دنیای واقعی وقتی به سمت قاب در (که دو خط عمودی است) حرکت می کنیم، به نظرمان می آید که دو خط ، خم می شوند، و ما بدین شکل سعی در پیش بینی دنیا در لحظه بعد داریم.
نظریه یکپارچگی عظیم
در زندگی واقعی، وقتی شما به سمت جلو در حرکتید، این تنها شکل اشیاء نیست که تغییر می کند، متغیرهای دیگری نیز، مانند اندازه زاویه (چه مقدار از میدان دید شما توسط شیئ اشغال می شود)، سرعت و تضاد بین شیئ و زمینه تغییر خواهد کرد.
Mark Changizi, RPI
برای مثال، اگر دو شیئ به فاصله مساوی در برابر شما قرار داشته باشد و شما به سمت یکی از آنها حرکت کنید، آن شیئ در لحظه بعد سرعت خود را زیاد می کند، به نظر دراز تر می آید و گویا کنتراست کمتری دارد زیرا چیزی که سریع تر حرکت کند، نامشخص و محوتر خواهد بود و در مقایسه با شیئ دیگر به شما نزدیک تر می شود.
چانگیزی فهمید همین پروسه، می تواند انواع مختلفی از این خطاها را تبیین کند و این مسئله را به تئوری یکپارچگی عظیم ربط داد و 50 نوع از خطاها در ماتریسی با 50 دسته بندی قرار داد. نتایج میتوانند با موفقیت پیش بینی کنند که متغیرهای معینی همانند نزدیکی به نقطه مرکزی چگونه ادراک خواهند شد.
چانگیزی می افزاید: یافتن نظریه ای که بتواند با انواع خطای دید کار کند، رویای یک نظریه پرداز است.