هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 آرزو

اذهب الى الأسفل 
+3
Saghar
REZA*HAMAKI
MajidDiab
7 مشترك
نويسندهپيام
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: آرزو   آرزو Icon_minitimeالجمعة نوفمبر 06, 2009 5:19 pm

آقايي از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالي که خانمش هر روز در خانه بود. او مي خواست زنش ببيند براي او در بيرون چه مي گذرد. بنابراين دعا کرد: خداي عزيز: من هر روز سر کار مي روم و 8 ساعت بيرونم در حالي که خانمم فقط در خانه مي ماند من مي خواهم او بداند براي من چه مي گذرد؟ بنابراين لطفا اجازه بدين براي يک روز هم که شده ما جاي همديگه باشيم. خداوند با معرفت بي انتهايش آرزوي اين مرد را برآورد کرد. صبح روز بعد مرد با اعتماد کامل همچون يک زن از خواب بيدار شد و براي همسرش صبحانه آماده کرد بچه هارو بيدار کرد و لباس هاي مدرسه شونو آماده کرد براشون صبحانه داد ناهارشان را تو کوله پشتي شون گذاشت و به مدرسه برد. خانه رو جارو کرد. براي گرفتن سپرده به بانک رفت. به بقالي رفت. و ساعت يک بعد از ظهر بود و او عجله داشت براي درست کردن رختخواب ها. به کار انداختن لباسشويي. جارو و گرد گيري. طي کشيدن آشپز خانه. رفتن به مدرسه براي آوردن بچه ها و سرو کله زدن با آن ها در راه منزل. آماده کردن شير و خوردني ها و گرفتن برنامه بچه ها براي کار خانه. اطو کشي و مرتب کردن ميز غذا خوري نگاه کردن تلويزيون حين اتو کشي در ساعت 4:30 بعد از ظهر و... (از ذکر انجام بقيه کارها فاکتور گيري شد.)در ساعت 9:00 او از يک کار طاقت فرساي روزانه خسته شده بود او به رختخواب رفت. صبح روز بعد بلافاصله قبل از بيدار شدن از خواب گفت: خدايا: من چه فکري مي کردم من سخت در اشتباه بودم براي غبطه خوردن به موندن روزانه زنم در منزل....لطفا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم. خداوند با معرفت لايتناهي خود جواب داد: بنده ام من احساس مي کنم تو درست را ياد گرفتي و خوشحالم که مي خواهي به شرايط خودت برگردي ولي تو فقط مجبوري نُه ماه صبر کني زيرا تو حامله شده اي!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
REZA*HAMAKI
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
REZA*HAMAKI


تعداد پستها : 1898
Age : 33
Location : Qom
Registration date : 2009-09-26

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالجمعة نوفمبر 06, 2009 5:30 pm

عالی بود مجید جانآرزو 4xvim2p
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالجمعة نوفمبر 06, 2009 5:35 pm

آرزو Icon_lol آرزو Icon_lol آرزو Icon_lol آرزو Icon_lol
وای مجید گلم مردم از خنده
دست کلت درد نکنه
آرزو Love070آرزو Love070آرزو Love070
ولی راستی مرداقدر زحمتا و میزان زحمت کشیدنا و مسئولیتهای زن تو خونه رو میفهمن؟؟
آرزو Icon_question آرزو Icon_question آرزو Icon_question آرزو Icon_question
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالجمعة نوفمبر 06, 2009 5:42 pm

خواهش میشود Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالجمعة نوفمبر 06, 2009 6:41 pm

آرزو Bd4
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالسبت نوفمبر 07, 2009 9:10 am

ممنون مجید جان ولی خب..الان خیلی کارها فاکتور گرفته شده..
مثلا از هر صد خانوم خونه دار ایرونی 99 نفرشون صبح به خودشون زحمت درست کردن صبحونه یا حتی درست کردن چایی یا گرم کردن شیر
برای شوهرشون رو نمیدن..من اینو با مدرک میگم..بچه ها ر و که سرویس میبره مدرسه و میاره..اونم جلوی خونه سوار میکنه
و همونجا هم پیاده میکنه.جارو چند روز یه بار. اونم اگه خیلی مرتب باشه...ساعت 5/9 یا ده که زنگ میزنی هنوز خانوم با خمیازه داره حرف میزنه
و چند روز بعد هم ازت گلایه میکنه از خواب بیدارم کردی!!!خرید اونم فقط برای لباس و کیف و کفش...(توی شهر ما اینطوره) ..خانوم هرگز رنگ و روی
بقالی و میوه فروشی و نونوایی رو نمیبینه. پول معمولا توی کیف دستیش سپرده گذاری شده و نیاز به بانک رفتن نداره..
برای درست کردن ناهار هم که از ساعت ده و یازده که از خواب بیدار میشن..(یا 5/9 روزایی که از خواب بیدارشون میکنی) تا 5 و 6 بعد ازظهر وقت دارن...

یه کم غیر فمنیستیه ولی واقعیته!!!
به نظر من...رنگ و بوی زن و مادر در دنیای امروز ما خیلی عوض شده...به خاطر همین حرمت زن بر خلاف ادعاهای پر سرو صدا و توخالی
روزبه روز کمتر میشه..
یه تاپیک شوخی رو به جدی تبدیل کردم ولی واقعیتش اینه که چند ماهیه که دلم میخواد یه تاپیک به اسم من زنم بزنم..تا توی اون نظرات، دیدگاههامون و نقدمون در مورد برداشت از زن..رفتارش و درستی ها و نادرستیهایی که امروز در موردش میبینیم بنویسیم.. تا حداقل جمعی که اینجا هستیم بتونیم به هم کمک بکنیم تا دختر ، همسر و مادر خوبی با شناخت کامل از خودمون باشیم، و پسرها هم برادر، شوهر و پدران آشنا با روحیات زن باشن .
شاید زدم..شاید م نه...ولی مجید باعث شد دوباره این ایده توی ذهنم جون بگیره.. ممنون
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالسبت نوفمبر 07, 2009 10:04 am

مرجان جون خواهشی که ازت دارم اینه که حتما این تاپیک رو بزنی، از پسرا هم یک نفر داوطلب بشه و یه تاپیک بزنه به نام من مردم (مرد می باشم)، و یه بحث جدی و عقلانی رو راجع به شناخت روحیات و درونیات و انتظارات و توقعات زنان و مردان شروع کنیم
اما با اون توصیفی که از زنان کردی، من تا حدی مخالفم، شاید درصدی از زنها باشن که همچین زندگی ای داشته باشن، ولی من خیلی ها رو میشناسم که اینجوری نیستن
همین مامان خانوم خودم....

با اجازه ات صحبتم رو ادامه نمیدم تا اون تاپیکت رو بزنی و حرفهای جدی بره واسه اون تاپیک (اینم واسه اینکه بدونی خیلی باهات موافقم در زدن اون تاپیک)
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالسبت نوفمبر 07, 2009 3:54 pm

سعی میکنم هر چه زودتر این کار رو بکنم...ولی یه چیز مسلمه و این که
زنانی از نسل مادران ما...کسایی که سن شون از 40 به بالاست جزو نسل تکرار نشدنی
هستن...چون ما نسل بعدی ای هستیم که هرگز توانایی و مسئولیت پذیری اونها رو نداریم...
مشکل من با زن امروز و مادر این نسله...اگه توی فامیل و اقوام...به زنهایی که خارج از اون
محدوده سنی هستن نگاه کنی...میبینی که چقدر به اون چیزی که من میگم نزدیکند البته باز هم بین اونها هم
نباید استثنا رو از یاد برد...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالسبت نوفمبر 07, 2009 4:23 pm

اول خانم ها شورع کنند
بعد ما ایده هامون رو روی دایره می ریزیم Laughing Cool
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالسبت نوفمبر 07, 2009 5:21 pm

با تشکر دوباره از آقا مجید
خواستم ازصحنه پرداز خوش قلم فروم تشکرکنم که مثل همیشه خوش نقش نگاشت
مرجان جونم منون
راستش من وقتی جوابتا خوندم یه لحظه به فکرفرورفتم
آخه بعضی کارایی که ازشون نام بردی منم انجام میدم
اکثرروزاچون شاغل نیستم تا 9/5 خوابم
بعضی وقتا پیش میاد که چایی داغ یا شیرروی میز صبحانه به وقت رفتن همسرم نیست
که اونم علل مختلفی داره یا خواب بودن منه یابنا به نخواستن خودشه
موارد دیگشا نه
چون بچه مدرسه ای ندارم و خریدم تا جایی که بتونم میرم(البته خریدخونه اصلا تو اصالت زنای قدیمی باب نبوده)
اما فکرنمیکنم اینا بی مسئولیتی محسوب بشه یااصالت زن ایرونی بودن را زیر سوال ببره
مرجان گلم زندگی
مثل اجرای یک ارکستربزرگه که آدمای زیادی واسه تماشا از یه فاصله ی تععین شده به انتظار میشینن
ارکستری که تک نوازی توش معنا نشده
حالا اگه قرار باشه از بین چوبدستی رهبر نوازندگان صدای محیر و دلفریب سازها یه اثر جاودانه از خودش به جابذاره
همه ی عوامل باید همرنگ و هم گام باشن که به اصطلاح از میزان خارج نشن
اینه که زنای امروزی وقتی میتونن نوازنده های بی عیب و نقصی باشن که متحمل تکنوازی عوامل دیگه نشن
چون هرچیم چوبدستی رهبرتواناو خلاقیت نوازندگان ناب و سازها ساز باشن
اون احساس غرور تکنواز درست جایی که اوج صداست درست جایی که وقت خلق کردن یه ردپای خوبه
..........از افسانه افسون میسازه
شاید زیادی رفتم تو حس حرفات
ولی بدنیست بعضی وقتا با کفش دیگران راه بریم و خودمونا جای بقیه بذاریم...
راستی خواهرخوبم منتظر تاپیک قشنگت هستم
آرزو Icon_flower آرزو Icon_flower آرزو Icon_flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالأحد نوفمبر 08, 2009 5:04 pm

آرزو Icon_rolleyes آرزو Icon_rolleyes آرزو Icon_rolleyes
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالإثنين نوفمبر 09, 2009 9:07 am

اینکه در مورد کفش و راه رفتن حرف زدی به یاد یکی از دوستام افتادم که چند سال پیش حدودا وقتی 2 سال از ازدواجش
گذشته بود با شوهرش مشکل اساسی داشت..رفت پیش مشاور . مشاور بهش گفته بود..
گاهی وقتا لازمه یه گوشه بایسته و به راه رفتن ادما نگاه کنه...گفته بود بعد هم به کفشهاشون نگاه کنه و ببینه چطور بعضی از اونا به سختی سعی میکنند راه رفتنشون رو طوری نشون بدن که عیب کفششون رو بپوشونه...
اون خانم چیزای زیادی گفته بود...که بعضیهاش برام خیلی جالب بودند..مثل این یکی
از دوستم پرسیده بود که چطوری به استقبال شوهرش میره و شوهرش چطور برخورد میکنه(این یکی از عوامل اصلی اختلافشون بود...) دوستم همیشه مینالید که هرچی هم خودش رو برای شوهرش قشنگ میکرد و با گرمی بیش از حد خودش بهش خسته نباشی میگفت ..شوهرش سرد و خسته جوابش رو میداده ..او هم کم کم دلسرد شده بود...
مشاور ازش پرسیده بود که چطور شوهرش رو برای رفتن به سر کار بدرقه میکنه...او هم گفته بود معمولا وقتی خوابه شوهرش بیرون میره...مشاورش گفته بود نکته همین جاست...وقتی تو حاضر نیستی به خاطر خستگی ناشی از شب بیداری بی دلیل نیم ساعت خوابت رو وقف شوهرت کنی یا حتی در خستگی ناشی از احتمالا کم خوابی او همراهیش کنی..نباید انتظار داشته باشی که او بعد از یه روز طولانی کار و خستگی بخواد حتی یه ثانیه ش رو وقف تو بکنه...گفته بود این مسئله مهم به نظر نمیاد...مردها معمولا شکایت نمیکنند...یا از بیدار شدن شما ابراز خوشحالی نمیکنند ولی این شمایید که داوطلبانه خودتون رو از بهترین و شاداب ترین لحظه روز شوهرتون پاک میکنید...گفته بود هنر زن به جز اراستن خودش اینه که بدونه کی و چجوری باید در لحظات شوهرش شریک باشه..

اون تاپیک رو که گفتم چند ماهی هست دارم بهش فکر میکنم...البته غیر مستمر...در حد یه ایده بوده...ولی..دلم میخواد اگه قراره چیزی هم باشه...کاملا نقدی باشه...قرار نیست آه و ناله هزاران ساله زن ها باشه..ما پتانسیل لازم برای اینکه بتونیم بدون آه و ناله و گریه راهمون رو توی دنیای مردونه باز کنیم داریم...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالإثنين نوفمبر 09, 2009 9:36 am

Jany نوشته است:
اینکه در مورد کفش و راه رفتن حرف زدی به یاد یکی از دوستام افتادم که چند سال پیش حدودا وقتی 2 سال از ازدواجش
گذشته بود با شوهرش مشکل اساسی داشت..رفت پیش مشاور . مشاور بهش گفته بود..
گاهی وقتا لازمه یه گوشه بایسته و به راه رفتن ادما نگاه کنه...گفته بود بعد هم به کفشهاشون نگاه کنه و ببینه چطور بعضی از اونا به سختی سعی میکنند راه رفتنشون رو طوری نشون بدن که عیب کفششون رو بپوشونه...
اون خانم چیزای زیادی گفته بود...که بعضیهاش برام خیلی جالب بودند..مثل این یکی
از دوستم پرسیده بود که چطوری به استقبال شوهرش میره و شوهرش چطور برخورد میکنه(این یکی از عوامل اصلی اختلافشون بود...) دوستم همیشه مینالید که هرچی هم خودش رو برای شوهرش قشنگ میکرد و با گرمی بیش از حد خودش بهش خسته نباشی میگفت ..شوهرش سرد و خسته جوابش رو میداده ..او هم کم کم دلسرد شده بود...
مشاور ازش پرسیده بود که چطور شوهرش رو برای رفتن به سر کار بدرقه میکنه...او هم گفته بود معمولا وقتی خوابه شوهرش بیرون میره...مشاورش گفته بود نکته همین جاست...وقتی تو حاضر نیستی به خاطر خستگی ناشی از شب بیداری بی دلیل نیم ساعت خوابت رو وقف شوهرت کنی یا حتی در خستگی ناشی از احتمالا کم خوابی او همراهیش کنی..نباید انتظار داشته باشی که او بعد از یه روز طولانی کار و خستگی بخواد حتی یه ثانیه ش رو وقف تو بکنه...گفته بود این مسئله مهم به نظر نمیاد...مردها معمولا شکایت نمیکنند...یا از بیدار شدن شما ابراز خوشحالی نمیکنند ولی این شمایید که داوطلبانه خودتون رو از بهترین و شاداب ترین لحظه روز شوهرتون پاک میکنید...گفته بود هنر زن به جز اراستن خودش اینه که بدونه کی و چجوری باید در لحظات شوهرش شریک باشه..

اون تاپیک رو که گفتم چند ماهی هست دارم بهش فکر میکنم...البته غیر مستمر...در حد یه ایده بوده...ولی..دلم میخواد اگه قراره چیزی هم باشه...کاملا نقدی باشه...قرار نیست آه و ناله هزاران ساله زن ها باشه..ما پتانسیل لازم برای اینکه بتونیم بدون آه و ناله و گریه راهمون رو توی دنیای مردونه باز کنیم داریم...
مرجان جونم با اینکه ازدواج نکردی و خیلی چیزا را در مورد مرداوزندگی مشترک نمیدونی
ولی خاطره ای را که گفتی واسم خیلی جالب بود
چون اون دکتره حرف قشنگی زده
چقدر خوبه که از تجربه های تلخ دیگران توزندگیمون استفاده کنیم
جدا از این حرفت خوشم اومد
چون نکته ی جالبی بود
بعضی وقتا اونقدر زندگی به آدم فشار میاره که
آدم از فرصت دادن به دیگران و خوب زندگی کردن خودشو محروم میکنه
بازم ممنون
راستی این حرفی هم که زدی در مورد قدرت و استطاعتا زنا را قبول دارم
خیلیم منطقیه
ولی بعضی چیزا غیرقابل پیش بینیه..........
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالإثنين نوفمبر 09, 2009 11:41 am

ساغر جان از تجربیاتت به ما بگو که یهو دیدی لازم شد Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالإثنين نوفمبر 09, 2009 3:35 pm

MajidDiab نوشته است:
ساغر جان از تجربیاتت به ما بگو که یهو دیدی لازم شد Laughing

هه هه بازم مجید مشکوک میزنه Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالإثنين نوفمبر 09, 2009 3:36 pm

من با مرجان موافقم و البته اینکه"باز هم بین اونها هم
نباید استثنا رو از یاد برد"

مرجان جون منتظر تاپیکی که گفتی هستیم

I love you
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالأربعاء نوفمبر 18, 2009 3:42 pm

MajidDiab نوشته است:
آقايي از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالي که خانمش هر روز در خانه بود. او مي خواست زنش ببيند براي او در بيرون چه مي گذرد. بنابراين دعا کرد: خداي عزيز: من هر روز سر کار مي روم و 8 ساعت بيرونم در حالي که خانمم فقط در خانه مي ماند من مي خواهم او بداند براي من چه مي گذرد؟ بنابراين لطفا اجازه بدين براي يک روز هم که شده ما جاي همديگه باشيم. خداوند با معرفت بي انتهايش آرزوي اين مرد را برآورد کرد. صبح روز بعد مرد با اعتماد کامل همچون يک زن از خواب بيدار شد و براي همسرش صبحانه آماده کرد بچه هارو بيدار کرد و لباس هاي مدرسه شونو آماده کرد براشون صبحانه داد ناهارشان را تو کوله پشتي شون گذاشت و به مدرسه برد. خانه رو جارو کرد. براي گرفتن سپرده به بانک رفت. به بقالي رفت. و ساعت يک بعد از ظهر بود و او عجله داشت براي درست کردن رختخواب ها. به کار انداختن لباسشويي. جارو و گرد گيري. طي کشيدن آشپز خانه. رفتن به مدرسه براي آوردن بچه ها و سرو کله زدن با آن ها در راه منزل. آماده کردن شير و خوردني ها و گرفتن برنامه بچه ها براي کار خانه. اطو کشي و مرتب کردن ميز غذا خوري نگاه کردن تلويزيون حين اتو کشي در ساعت 4:30 بعد از ظهر و... (از ذکر انجام بقيه کارها فاکتور گيري شد.)در ساعت 9:00 او از يک کار طاقت فرساي روزانه خسته شده بود او به رختخواب رفت. صبح روز بعد بلافاصله قبل از بيدار شدن از خواب گفت: خدايا: من چه فکري مي کردم من سخت در اشتباه بودم براي غبطه خوردن به موندن روزانه زنم در منزل....لطفا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم. خداوند با معرفت لايتناهي خود جواب داد: بنده ام من احساس مي کنم تو درست را ياد گرفتي و خوشحالم که مي خواهي به شرايط خودت برگردي ولي تو فقط مجبوري نُه ماه صبر کني زيرا تو حامله شده اي!


Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

آرزو Empty
پستعنوان: رد: آرزو   آرزو Icon_minitimeالخميس نوفمبر 19, 2009 12:33 pm

رسیدن به خیر بهاره خانوم..
کجایی کم پیدا خواهر
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
آرزو
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: خنده و سرگرمی :: بازی و سرگرمی-
پرش به: