هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 حديث ديگري از عشق

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

حديث ديگري از عشق Empty
پستعنوان: حديث ديگري از عشق   حديث ديگري از عشق Icon_minitimeالأربعاء نوفمبر 18, 2009 6:08 am


حديث ديگري از عشق Tulip


"حدیث دیگری از عشق"
قصه ی آن دختر را می دانی ؟
که از خودش تنفر داشت که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یکنفر را دوست داشت
دلداده اش را و با او چنین گفته بود
« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم
عروس حجله گاه تو خواهم شد » ***
و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد
که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد
و دختر آسمان را دید و زمین را رودخانه ها و درختها را آدمیان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست ***
دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام » ***
دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :
« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نا بینا بود و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسری با او نیست ***
دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند
و در حالی که از او دور می شد هق هق کنان گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی »
ملكه آبهای سرد یخی حديث ديگري از عشق 16


بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
حديث ديگري از عشق
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: عمومي :: گفتگوی آزاد-
پرش به: