سلام ... با اجازه منم يه كم پرحرفي كنم ...
دكتر شريعتي توي يكي از كتاباش ( شايد كتاب زن بود !!) نوشته بود :
يه خانوم آمريكايي ، به قصد سفر ، عازم شرق ميشه ... به اروپا كه ميرسه ، ميبينه ظاهرا مدهاي آمريكايي ، اينجا ، بيشتر ازخود آمريكا ، شناخته شده
هستن... هر چي به شرق نزديكتر ميشه ، نمودار تجدد خواهي و تجمل گرايي شيب بيشتري پيدا ميكنه .
وارد ايران كه ميشه ، يه جورايي احساس كمبود ميكنه ...
چون توي اين كشور شرقي ، خانومهايي رو ميبينه كه ظاهرا ، از خودش ، توي آمريكايي بودن ، اصيل ترن !! و مدهاي آرايشي جديدي رو پيدا ميكنه كه اونجا
توي آمريكا ، توي نسخه ي هيچ عطاري نيست !!
دكتر اضافه ميكنه : كاش يه سر هم به مزينان ما ميزد و روقي باجي رو ميديد ... اونوقت حساب كار دستش مي اومد كه تمدن آمريكايي چقدر كره داره
شما درست ميگي ليلا خانوم ... مشكل ضعف فرهنگي ، كه ممكنه بدليل ضعف اقتصادي يا سياسي يا هر چيز ديگه اي باشه ، بزركترين مشكل كشورهاي
درحال توسعه است . اگر ميشد با يه نگاه ديگه به مسائل نگاه كرد ، خيلي چيزها دستگيرمون ميشد . من توي دانشگاه يه دوست عزيزي داشتم
خيلي آدم جالبي بود ... وضعش اقتصادي خانواده اش خوب بود . اما با لباسهاي خيلي ساده و هميشه تكراري ميومد دانشگاه
بعضي وقت ها پاشنه ي كفشش رو ميخوابوند و راست راست توي دانشگاه ميچرخيد ... يه روز ته ريش ميذاشت ... يه روز با صداي بلند توي جمع ميخنديد
به هيچ كس باج نميداد و از اعتقاد خودش پايين نمي اومد . عضو هيچ دار و دسته اي هم نبود . نه بسيج نه انجمن نه هيچي ديگه
پسر مودبي بود . و هميشه كار خودش رو انجام ميداد . ميگفت : دلم ميخواد مردم من رو با ذات درونيم بشناسن ، نه با آرايش دروغين بيروني !!!
كاش مي بوديد و تحسين همه رو اعم از دختر و پسر ، دربرابرش ، مي ديديد . دخترهايي رو ديدم ، كه به چراغ سبز اون همه پسر خوش تيپ و مايه دار
محل ندادن ، اما دربرابر اون ، كه نه به ظاهرش اهميت ميداد و نه جمله هايي با طعم دلبري ، از دهنش خارج ميشد ، به شدت شيفته و مجذوب بودن !!!
خوب گفته هركي گفته : قدرت در قناعت است
واقعا چه سريه توي سادگي و محكم بودن كه اينقدر آدم رو در كانون توجه قرارميده ...
و چرا ظاهر سازي بيش از حد و بيمزه آ اينقدر چندش آور و زننده است !!
نظر من اينه :
توي چشم من ،اون دختر ژاپني كه با لباس اصيل خودش ، ( كه به گوني يك تيكه شباهت داره ) چهل سال پيش بلند ميشه ، براي ياد گرفتن علوم روز ، اون هم
در سطح عالي ، براي ادا كردن ديني كه نسبت به مردم كشورش احساس ميكنه ، ميره آمريكا و بين اون همه مدهاي جورواجور و لباسهاي رنگي و شلندرشور ،
كار خودش رو انجام ميده ...
خيلي احترامش بيشتره تا ، اون جوون بي مسئوليت و بي خواصيتي كه جز ، حفظ كردن اسم انواع و اقسام مدهاي روز و ستاره هاي زيبايي
كاري بلد نيست !!
سو تفاهم براي هيچ كسي پيش نياد ... مخاطب اصلي حرفم ، خودم هستم كه هيچ وقت جنبه ي متعادل موندن توي يك جو جديد رو نداشتم ...
يا از اين ور افتادم ... يا از اون ور سر خوردم ...
خدا نكنه يه روز پام به يه كشور غربي واشه !!!!!!!!!!!