هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 فاجعه فرهنگي اجتماعي

اذهب الى الأسفل 
+2
Arakadrish
leila
6 مشترك
نويسندهپيام
leila
میهمان
میهمان
leila


تعداد پستها : 88
Registration date : 2007-12-04

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالثلاثاء ديسمبر 25, 2007 8:07 am

خب میخوام در مورد یه موضوعی صحبت کنم و نظرتونو بپرسم که مطمئنا همتون با اون آشنا هستید .
که گر چه در حال حاضر بصورت یک بحران اجتماعی نمودار شده ولی در آینده ای نه چندان دور یک فاجعه اجتماعی خواهد بود، و اون هم چیزی نیست جز کاهش شدید اعتماد به نفس در قشر جوان که خودشو به صورتهای مختلف در جامعه نشان میدهد.
که من چون هیچ سر رشته ای در علم روانشناسی و علوم اجتماعی ندارم نمی توانم به طور دقیق در مورد علت این موضوع بحث کنم و قضاوت در این مورد رو به بحث میذاریم که هر کسی نظرشو بده.
ولی اون چیزی که بسیار بارز و آشکارا خودشو نشون داده اینه که جوون امروز مملکت ما ( البته نه همه ) برای جبران این خلا روانی رو به راهکارهایی می آورد که متا سفانه نه تنها درمان نیست بلکه دردی روی دردهای دیگه است.که یکی از این به اصطلاح راهکارها پیروی از مدها و آرایشهای عجیب غریبی که الان تو جامعه شاهد اون هستیم .
این که گفتم مد و آرایش عجیب غریب به خاطر اینه که خود من هم اهل مد و آرایش هستم ولی نه هر مدی ونه هر آرایشی و نه در هر جایی .
از نظر من مد یعنی شیک پوشیدن و شیک پوشیدن یعنی لباس مناسب سن و شخصیت خانوادگی و اجتماعی و تمیز و مرتب و به اصطلاح اتو کشیده با عطری ملایم و خوش بو و.........
آرایش : ملایم مطابق سن و البته نه در هر جایی و نه در هر حال ( مخصوص مجالس مهمانی و عروسی و.. نه سر کلاس درس و بقالی حسن آقا و بستنی فروشی اکبر مشتی )
خب برگردیم به بحث..
در حالی که شما الان در جامعه شاهد پسرهایی هستید که انقدر قشنگ ابرو برداشتن که من دختر بعضی وقتها وسوسه میشم برم جلو بپرسم : ببخشید آبجی ( ببخشید آقا ) بی زحمت آدرس آرایشگا هی که رفتی به منم بده.

یا دختر خانمهایی که وقتی بهشون نگاه میکنی دقیقا از روی حجم آرایش میشه تخمین زد ساعت چند از خواب پا شدن و چند ساعت جلوی آینه بودن .
سرعت حرکت پلکهاشون در اثر مقدار زیاد ریمل و سایه و ... 10 برابر از سرعت طبیعی کند تر است . اگه یک خط کش به صورت عمودی روی صورتشون بذاری ، تا عمق 5. 0 سانتی تو کرم پودر و پن کیک و متعلقات فرو میره .
جالب اینه که اگه آمار بگیری میبینی خیلی هاشون هفته ای یه بار هم مسواک نمیزنن ولی لا مذهب این آرایشه یه ثانیه هم از رو صورتشون پا یین نمیاد.

مدل موهای قطب نمایی که جای خود داره ( من بهش میگم قطب نمایی چون موها به طور مساوی در جهات جغرافیایی اعم از شمال و جنوب و شرق ، غرب ، شمال شرقی ، شمال غربی .... عمود شده اند ، که در هر دو جنس قابل رویت است .)
مثلا در مورد همین آرایش کردن غلیظ : تا حالا پیش خودتون فکر کردین یک دختر 20 ساله که در اوج جوانی و شادابی چهره قرار دارد چه احتیاجی به این آرایش غلیظ (که بعضی یه گریم کاملا هنرمندانه است نه آرایش
) دارد
تو کشورهای غربی سه دسته از خانمها این چنین آرایش میکنن:1- خانمهای مسنی که شادابی چهره را به علت کهولت سن از دست دادهاند وبرای بازیابی آن هم در حد نرمال آرایش میکنن.2- شخصیتهایی که بر اساس نوع حرفه مجبور به آرایش هستند مثل هنر پیشه ها و خواننده ها .. . 3- زنهای بد کاره ای که در گوشه و کنار خیابان جهت تور کردن یه بینوایی یا یکی مثل خودشون منتظرن ( که از 10 فرسنگی هم میشه این جور آدمهارو تشخیص داد ) { با عرض پوزش از بازگویی بعضی مسایل بدون پرده }

یادمه یه بنده خدایی چند سال پیش بعد از 20 سالی از انگلیس اومده بود ایران ( متولد اونجا بود ) با تعجب ازم میپرسید چرا دخترای جوون این طوری آرایش میکنن ؟ و من جز تحویل دادن یه لبخند اونم به ناچار چیزی نداشتم بگم .

خب حالا فکر کنید چرا دختر 20 ساله ما که جزء هیچ کدام از این سه دسته نیست با چنان آرایشی میاد بقالی حسن آقا که به جای شکر پودر ماشین لباسشویی و به جای روغن مایع ظرفشوی بهش میدن ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

در مورد طرز لباس پوشیدن هم که بگذریم چون به قول معروف چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است .
خب در جامعه ای که ارزشها بد تعریف میشه و یا در اثر عوامل مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به کل عوض میشه ، جوان بی نوا ما که تا دیروز میزان سواد و اطلاعات عمومی و رفتار آقا منشانه و خانومانه و با وقار ، راه رفتن سنگین حاکی از ادب و صحبت کردن متین عاقلانه ..... براش ارزش بود حالا بوت 10 سانتی کمرشکن ( هم از نظر مالی هم از نظر سلامت فیزیکی ) اونم تو چله زمستون رو زمین یخ بسته ، موی مدل قطب نمایی ( برای اطلاعات بیشتر به چند سطر بالاتر برگردید ) ابروی تاتو شده ( جون من آمار بگیرید ببینید از هر 20 خانم اروپایی چند تا ابرو تاتو دارن وبین 20 خانم ایرانی چن تا ؟)، بینی عمل شده و.... ارزش شده .


البته این تقصیر جوون ما نیست ، جامعه اینو میطلبه!! و همون جوون بینوا برای جبران اعتماد به نفس به هر دلیل از دست رفته ، با نشان دادن متفاوت بودن خودش در جامعه دنبال جبران این کاستی میگرده .


صحبت از جراحی بینی شد بزارید در آخر صحبت برای اینکه خستگیتون از این همه روده درازی که کردم در بره یه خاطره براتون بگم: روزی این بنده حقیر بر اثر یه مشکل پوستی پام به مطب یکی از این آقایان دکترای پوست، که انگار بدش نیومده بود چند تا از این عملای زیبایی هم برای مشتریاش انجام بده، باز شد . روبروی من دو تا دختر نشسته بودن که دوست بودنو یکیشون داشت از ناز شست جناب دکتر و عمل های جراحی متفاوتی که بر روی صورتش انجام داده بود برای اون یکی تعریف میکرد . و در حین صحبتهاش متوجه شدم که یه نامزدی داره که انگار طرف به بهونه های مختلف عروسیشو نو عقب میندازه و خلاصه پا پیش نمیذاره .
جونم براتون بگه از اون فاصله ای که من نشسته بودم متوجه سه چهار تا عمل رو صورتش شدم ، بارزترینش دماغش بود که انقدر سر این دماغو بالا داده بود که منی که روبروش نشسته بودم میتونستم از سوراخ بینیش ته حلقشو ببینم . چشماشم مدل ژاپنی از کنار کشیده بود طوری که از خود ژاپنی های اصل هم تنگتر شده بود ، گونه ها هم تزریقی مدل لپ گلی ( خدایا من که بابت این حرفها و فضو لیها و... میرم جهنم بذار اینم بگم که تو دلم نمونه ) ، لبها هم که یه چیزی تو مایه های بشقاب اونم از نوع خورش خوری.
خلاصه در حین این حرف ها هم میگفت که نمیدونم چرا این پسره فلان فلان شده نمیاد منو بگیره ؟؟؟!!!!
در همین حال بود که من که متاسفانه از روی یک عادت خیلی بد ، که وقتی خندم میگیره دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم ، خندم گرفت و سریع یکی از این مجله ها که جلوم بودو برداشتم گرفتم جلوی صورتم و از فرط خنده تو دلم اشک از گوشه چشمام سرازیر شدو شونه هام شروع به ویبره زدن کرد .
تو دلم گفتم خب مگه پسره دیوونه است بیاد تو رو بگیره که فردا هر چی در میاره باید خرج عملهای جور و واجور خانم کنه .

البته من اصلا ، روم به دیوار روم به دیوار فضول نیستم، آخه خانمه انقدر بلند حرف میزد که همه تو مطب داستان زندگیشو تاریخچه عملهای جراحیشو فهمیدن . البته راستشوبگم منم داشتم با دقت تمام گوش میدادم ببینم ته ماجرا چی میشه !

خلاصه بهتون توصیه میکنم هر از چند گاهی یه سری به مطبهای این تیپ دکترا بزننین ، خنده بازاره .
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالثلاثاء ديسمبر 25, 2007 6:51 pm

سلام ... با اجازه منم يه كم پرحرفي كنم ... Embarassed

دكتر شريعتي توي يكي از كتاباش ( شايد كتاب زن بود !!) نوشته بود :

يه خانوم آمريكايي ، به قصد سفر ، عازم شرق ميشه ... به اروپا كه ميرسه ، ميبينه ظاهرا مدهاي آمريكايي ، اينجا ، بيشتر ازخود آمريكا ، شناخته شده

هستن... هر چي به شرق نزديكتر ميشه ، نمودار تجدد خواهي و تجمل گرايي شيب بيشتري پيدا ميكنه .

وارد ايران كه ميشه ، يه جورايي احساس كمبود ميكنه ...

چون توي اين كشور شرقي ، خانومهايي رو ميبينه كه ظاهرا ، از خودش ، توي آمريكايي بودن ، اصيل ترن !! و مدهاي آرايشي جديدي رو پيدا ميكنه كه اونجا

توي آمريكا ، توي نسخه ي هيچ عطاري نيست !!

دكتر اضافه ميكنه : كاش يه سر هم به مزينان ما ميزد و روقي باجي رو ميديد ... اونوقت حساب كار دستش مي اومد كه تمدن آمريكايي چقدر كره داره


شما درست ميگي ليلا خانوم ... مشكل ضعف فرهنگي ، كه ممكنه بدليل ضعف اقتصادي يا سياسي يا هر چيز ديگه اي باشه ، بزركترين مشكل كشورهاي

درحال توسعه است . اگر ميشد با يه نگاه ديگه به مسائل نگاه كرد ، خيلي چيزها دستگيرمون ميشد . من توي دانشگاه يه دوست عزيزي داشتم

خيلي آدم جالبي بود ... وضعش اقتصادي خانواده اش خوب بود . اما با لباسهاي خيلي ساده و هميشه تكراري ميومد دانشگاه

بعضي وقت ها پاشنه ي كفشش رو ميخوابوند و راست راست توي دانشگاه ميچرخيد ... يه روز ته ريش ميذاشت ... يه روز با صداي بلند توي جمع ميخنديد

به هيچ كس باج نميداد و از اعتقاد خودش پايين نمي اومد . عضو هيچ دار و دسته اي هم نبود . نه بسيج نه انجمن نه هيچي ديگه

پسر مودبي بود . و هميشه كار خودش رو انجام ميداد . ميگفت : دلم ميخواد مردم من رو با ذات درونيم بشناسن ، نه با آرايش دروغين بيروني !!!

كاش مي بوديد و تحسين همه رو اعم از دختر و پسر ، دربرابرش ، مي ديديد . دخترهايي رو ديدم ، كه به چراغ سبز اون همه پسر خوش تيپ و مايه دار

محل ندادن ، اما دربرابر اون ، كه نه به ظاهرش اهميت ميداد و نه جمله هايي با طعم دلبري ، از دهنش خارج ميشد ، به شدت شيفته و مجذوب بودن !!!

خوب گفته هركي گفته : قدرت در قناعت است

واقعا چه سريه توي سادگي و محكم بودن كه اينقدر آدم رو در كانون توجه قرارميده ...

و چرا ظاهر سازي بيش از حد و بيمزه آ اينقدر چندش آور و زننده است !!

نظر من اينه :

توي چشم من ،اون دختر ژاپني كه با لباس اصيل خودش ، ( كه به گوني يك تيكه شباهت داره ) چهل سال پيش بلند ميشه ، براي ياد گرفتن علوم روز ، اون هم

در سطح عالي ، براي ادا كردن ديني كه نسبت به مردم كشورش احساس ميكنه ، ميره آمريكا و بين اون همه مدهاي جورواجور و لباسهاي رنگي و شلندرشور ،

كار خودش رو انجام ميده ...

خيلي احترامش بيشتره تا ، اون جوون بي مسئوليت و بي خواصيتي كه جز ، حفظ كردن اسم انواع و اقسام مدهاي روز و ستاره هاي زيبايي

كاري بلد نيست !!

سو تفاهم براي هيچ كسي پيش نياد ... مخاطب اصلي حرفم ، خودم هستم كه هيچ وقت جنبه ي متعادل موندن توي يك جو جديد رو نداشتم ...

يا از اين ور افتادم ... يا از اون ور سر خوردم ...

خدا نكنه يه روز پام به يه كشور غربي واشه !!!!!!!!!!!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
leila
میهمان
میهمان
leila


تعداد پستها : 88
Registration date : 2007-12-04

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 1:00 pm

بچه ها تو رو خدا انقدر نظر در مورد این بحث ندید ، شرمنده کردید منو Embarassed Embarassed
بازم دم اراک جان گرم
یه معرفتی به خرج داد Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 1:12 pm

سلام بحث خيلي قشنگيه(يعني جاي بحث داره)
آخه جووني كه بيكاره...
جووني كه فكرش و نگرانيش فقط خوردن شيركاكائو صبحونه اش هست و ناهارو شام محياش كاري جز اين نداره...اين درد اجتماعيه...
اين جوونا نه تنها واسه خودشون ارزش قائل نيستن با اين حركاتشون اصالت تمدن كشورمون رو هم زير سوال ميبرن...
نمي شه گفت مقصرن نميشه هم گفتم بيگناهن...
مشكل بايد ريشه اي حل بشه...
دخترو پسري كه بلدنيست يه بيت شعر درست بخونه...چهارتا كلمه انگليسي درست حرف بزنه...يعني از هر لحاظ پوچ پوچه...هيچي بلد نيست ...
اعتماد به نفس از كجا بياره... No
از شكم مادر كسي نياورده كه...بي هنري درد امروزه...بي كاري درد امروزه...همه نشستن دهن وا كردن شايد يكي يه لقمه اي حاضر آماده جلوشون بگذارن...
همين تركيه اي ها كه اين همه ادعاي اروپايي بودنشون ميشه...نردبون و قند و چايي از ايران ميبردند...
همين عربهايي كه امارت قد يه شهرك كوچيك تو تهران نيست...ببينيد به كجا رسيدن... No
همون هايي كه خودتون از وضعيت دهشتناك قديمشون باخبرين... No
اما ما همه چي داشتيم و الان داريم به بركت اين عروسكها و مترسك ها از دست ميديم No
بهش ميگم چرا اينجوري حرف ميزني(كج و كوله و بقولي سوسولي)
ميگه هيچي
ميگه چرا اين مدلي لباس پوشيدي
ميگه هيچي
ميگم واسه چي اون دختره رو سر كار گذاشتي
ميگه هيچي
ميگم واسه چي ميري تو پارتي و هزارتا كوفت و زهرمار ميخوري اينجوري اعصابت بهم بريزه بيارنت اينجا
ميگه هيچي
ميگم واقعا كه اين همه هزينه اين دردسر اين همه ناراحت كردن خانواده واسه هيچي؟ No
بي هدفي بي هدفي بي هدفي!!!راجع به اعتماد به نفس هم تو كلاس روانشناسي توضيح ميدم..
ببخشيد خيلي حرف زدم...
Laughing


اين مطلب آخرين بار توسط در الجمعة ديسمبر 28, 2007 1:17 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 1:13 pm

تشريف بيارين كلاس خوشحال ميشم...موفق باشين Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 2:39 pm

تا آنجا که من توجه کردم علت بیش از حد رسیدن به خود برمی گردد به عدم اعتماد به نفس.
و این ماهواره ها که بدون آمادگی فرهنگی وارد جامعه ها شد.با دیدن آنها تصور می کنن در فلان کشور چه خبر است.
راستی اون موردی که سلمان خان گفتند مرا به یاد یکی از هم دانشگاهیان برادر بزرگم انداخت!
برادر من اهل سیاست بود و دقیقا یادم می آید نوارهای امام خمینی را به منزل می اوردند.ولی ایشان نه.
دقیقا مثل همین دوست آقا سلمان بودند الان ایران نیستند هیچکدام. farao flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 5:00 pm

یک مشکل رو میشه از چند جهت بررسی کرد.
این همه مشکلی که الان تو جامعه ماست چند دلیل میتونه داشته باشه.و هرکسی اون از یه جهت میبینه
من به قول لیلا جون جامعه شناس نیستم ولی میتونم اون تا حدی حداقل برای خودم تجزیه و تحلیل کنم.
یکی از عللاون میتونه فقر نسبی در کشور در حال توسعه ما باشه. یکی از دوستای من میگفت حالا که در فقر
هستیم اجازه بدن آزاد باشیم.(البته آزادی از نظر او در حد اعلا بود از نوع سوم خانم های
ارایش کننده در کشور های غربی مورد مثال لیلا جون بود.معذرت می خوام از همه دوستان.)
یکی از علتهای اون میتونه وارد شدن تکنولوژی قبل از ورود فرهنگ اون(یا اصلا بدون فرهنگ اون) به کشور
ما باشه.ما از جراحی برای از بین بردن عیوب ناشی از حوادث استفاده نمی کنیم.جراحی پلاستیک فقط
بزرگ و کوچک کردن اعضای صورت یا برطرف کردن نا همواری های بدن استفاده میکنیم.
ماشین و ماهواره وو غیره و غیره جای خود داره. ما کتاب قانون رانندگی بلد نیستیم.دلمون هوای بنز و بی ام و داره.
نتیجه ش میشه. مرگ و میر بیش از حد جوونای ما.
یه دلیلی هم که به نظر من میرسه.عقده والدینی هست که نتونستند خودشون رو با جو بوجود اومده بعد از انقلاب وفق بدن.
و به نوعی بی بندو باریشون سرکوب شد.اونا با سبک شدن فشار چون وقت خودشون گذشته بود.افسار هوا و هوسشون رو دادند دست بچه هاشون.
برای یه عده هم درد بی دری.
اگه مطالبم رو خیلی جسته و گریخته نوشتم معذرت میخوام.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

فاجعه فرهنگي اجتماعي Empty
پستعنوان: رد: فاجعه فرهنگي اجتماعي   فاجعه فرهنگي اجتماعي Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 8:40 pm

نقل قول :
شيركاكائو صبحونه اش هست
اینو خیلی خوب اومدی من همیشه نگران شیر کاکائو صبحانه ام هستم چون عاشق شیر کاکائو ام همیشه هم صبحونه شیر کاکائو می خورم
نه چایی
خوب این چه ربطی داشت مثلا ؟ نمی دونم ولی با فعل ربطی ربطش میدم
خوب بسه مسخره بازی
Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes
به نظر من خیلی عوامل باعث میشه از تربیت خونوادگی بگیر تا سیایت گذاری ها کلان کشور Shocked
ادم تا وقتی بیکار باشه میره دنبال این جور کارا
پسرهای ما که ماشا الله بزنم به تخته بی مسئولیتی از سر و روشون میباره
البته همه نه ها یکی مثل خودم رو مثال می زنم
یه ماشا الله دیگه بگم به دانشگاههای ما که مثلا مرکز فرهنگ یه مملکته
بهتره بگم الان مرکز این جور جز و خیل بازی ها شده Laughing Laughing Laughing
خانواده ها که پدر مادر تنها شیکم بچه رو سیر می کنند یعنی اینقدر بدبختی رو سرشون ریخته که یارو نمی تونه به بچه اش بگه بابا جون این غلطهای زیادی چیه داری می کنی آخه ؟؟؟؟؟
موندم نسل بعد از ما چی ار آب در میاد Shocked Shocked Shocked
خلاصه درد بسیار است
آبجی لیلا بحثی بسیار شیرین و مفصل و دخور تفکر رو مطرح کردی
روش بیشتر فکر می کنم و باز نظرم رو می گم Rolling Eyes
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
 
فاجعه فرهنگي اجتماعي
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: عمومي :: گفتگوی آزاد-
پرش به: