هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 گفتـــگو با خـــدا

اذهب الى الأسفل 
+2
MajidDiab
بهاره
6 مشترك
نويسندهپيام
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأحد ديسمبر 30, 2007 4:00 pm


مــن دلم میخواد با خدا حرف بزنم .. دلم میخواد بازم من باشم و تنهایی و همیشه خـــدا .. خدایی خود خـــدا
همیشه این خلوت روحانی رو دوست دارم ..


در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان.
اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها ، آرزو می کنند که کودک باشند ... اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند. اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنا بر این نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گوئی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز زندگی نکرده اند. دستهای خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ، همه کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند، بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.
بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.بیاموزند که آدمهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند،
بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند، بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.
من با خضوع گفتم:از شما به خاطر این گفت و گو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد
و گفت : فقط اینکه بدانند من اینجا هستم، همیـــشه.

از : رابیندرانات تاگور


گفتـــگو با خـــدا 6q0tgf6
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأحد ديسمبر 30, 2007 4:23 pm


خدایا!

چه هدیه ای می توانم به درگاهت پیشکش کنم؟

تمام هستی ام کافی نیست.

معشوق در قلبم می جوشد

و از چشمانم می بارد.

حلقه گلی از اشکهایم برایت خواهم آورد

که هر قطره آن نجوا می کند:

"معبودم!

قلبم از عشق تو شکسته است.

در بی کران عشقت خود را از یاد می برم

و هیچ می شوم هیچ... ."


گفتـــگو با خـــدا 8azklro
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأحد ديسمبر 30, 2007 4:46 pm

معبودم!

مادام که از تو دورم

بی قرار و بی تابم.

در جست و جوی تو

بارها و بارها

اسیر دامهای نفس می شوم.

خدایا!

بر من رحمت آر.

و مرا نزدیک خود نگاه دار.

فقط در حضور توست

که عشق شادی و آرامش حقیقی وجود دارد.

گفتـــگو با خـــدا 7x92udu
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأحد ديسمبر 30, 2007 5:01 pm

bebakhshid age farsim ghati karde
mante avl ali bood
kheili ali
haghighatan az chizayee ke harfe delamo bezane lezat mibaram
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
nAvId
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
nAvId


تعداد پستها : 2240
Age : 35
Location : همه جاي ايران سراي من است
Registration date : 2007-12-04

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأربعاء يناير 02, 2008 10:19 am

بله مجید جان ...

اون متن اولی رو واقعا من هم دوستش دارم ... از تاگور ...

اون رو فکر کنم توی تاپیک نوشته های جالب گذاشته بودم ...

ممنونم بهاره جان ...

واقعا هیچی مثل درد دل کردن با خدا نیست ...

ممنونم Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
maryashena
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
maryashena


تعداد پستها : 1153
Registration date : 2007-12-05

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأربعاء يناير 02, 2008 11:43 am

بچه ها بهاره خودمون اومده؟

یا شیرین با اسم بهار؟

کدوم؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأربعاء يناير 02, 2008 12:55 pm

سلام مریم عزیز
بله من خودم هستم که دوباره برگشتم و خوشحالم از اینکه دوباره کنارتون هستم Razz

شرمنده نوید جان من فرصت نکردم مطالب قبلی رو بخونم و ببینم
وگرنه جسارت نمیکردم .. پوزش میخوام Embarassed
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
nAvId
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
nAvId


تعداد پستها : 2240
Age : 35
Location : همه جاي ايران سراي من است
Registration date : 2007-12-04

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأربعاء يناير 02, 2008 3:43 pm

bahare نوشته است:
سلام مریم عزیز
بله من خودم هستم که دوباره برگشتم و خوشحالم از اینکه دوباره کنارتون هستم Razz

شرمنده نوید جان من فرصت نکردم مطالب قبلی رو بخونم و ببینم
وگرنه جسارت نمیکردم .. پوزش میخوام Embarassed

نه نه نه ...

این حرف رو نزن بهاره جان ...

خواهش میکنم ...

این متن اینقدر قشنگ هست که نیاز به تکرار مجدد داشته باشه ...

ممنونم ازت Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالأحد يناير 20, 2008 4:28 pm

گفتگو با خدا

با تمام بی کسی هایم کسی دارم هنوز...

هزار جهد بکردم که یار من باشی

مراد بخش دل بیقرار من باشی

چراغ دیده شب زنده دار من گردی

انیس خاطر امیدوار من باشی

چو خسروان ملاحت به بندگان نازند

تو در میانه خداوندگار من باشی

از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او

اگر کنم گله ای غمگسار من باشی

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند

گرت ز دست بر آید نگار من باشی

شبی به کلبه احزان عاشقان آیی

دمی انیس دل سوکوار من باشی

شود غزاله خورشید صید لاغر من

گر آهوئی چو تو یکدم شکار من باشی

سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من

اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

من این مراد ببینم بخود که نیمشبی

بجای اشک روان در کنار من باشی


اين مطلب آخرين بار توسط در الإثنين يناير 21, 2008 3:00 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالإثنين يناير 21, 2008 1:57 pm

وقتی با دل گرفته و غمگین،رنجیده و دلزده
پشت به نرمی رختخواب سپرده،گم شده در تایکی اتاق،
چشمم از نوار های افقی پرده گذشت و به آسمان رسید
اشکم جاری شد .دوباره او آنجا بود.
همان که یکبار به سویش فریاد زدم
من کافر نیستم من به "لم ولد ولم یولد" اعتقاد دارم و میدانم که نه زاییده شدی
و نه از تو زاییده شده ولی من غریب ترین فرزندت هستم. و او در روشنایی و تاریکی رویایم صدایم زد
" تو تنها نیستی من همیشه در کنارت هستم"
بر سرم پدرانه حتی مهربانتر دست کشید و اجازه داد بر شانه هایش گریه کنم.
او هنوز هم انجا بود هرچند من سرکشی کرده ،فراموشش کرده بودم و گاه ظالمانه بر بودنش
چشم بسته بودم. او انجا بود و دوباره با دستان مهربانش اشک های بی اختیارم را پاک میکرد.
مهرانی دستانش 70 بار از دستان پدرم و هزاران بار از بار قبل بیشتر بود
ممنون بهار
واقعا دلم میخواست با خدا درددل کنم.
اگه اون متنی که در مورد اینه که خدا با بنده ش حرف میزنه و بنده ش شکایت میکنه
که خدا همیشه با اون بوده به جز در مواقع سختی
داری هم برامون بگذار فکر کنم من کل متن رو گفتم ولی اصلش خیلی قشنگه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالإثنين يناير 21, 2008 3:35 pm

خواهش میکنم مرجان عزیز

ما همیشه و در همه حال داریم با خدا گفتگو میکنیم، اما خودمون متوجه نمیشیم ..

چشم حتماً گلکم Surprised
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالإثنين يناير 21, 2008 3:35 pm

خواهش میکنم مرجان عزیز

ما همیشه و در همه حال داریم با خدا گفتگو میکنیم، اما خودمون متوجه نمیشیم ..

چشم حتماً گلکم Surprised
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالإثنين يناير 21, 2008 3:54 pm

خدا هست
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید:
(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسید:
(آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید:
( آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد.
استاد با قاطعیت گفت: (با این وصف خدا وجود ندارد).


دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و
از همکلاسی هایش پرسید: (آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟)

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
s@ba
مشتاق
مشتاق
s@ba


تعداد پستها : 700
Location : تهران
Registration date : 2008-01-09

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: نوشته......   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالثلاثاء يناير 22, 2008 3:26 pm

بهاره جان نوشته هایت بسیار زیبا بودند اما با این همه نمی دانم چرا من هنوز در باتلاق زندگی دست و پا می زنم!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالثلاثاء يناير 22, 2008 4:39 pm

s@ba نوشته است:
بهاره جان نوشته هایت بسیار زیبا بودند اما با این همه نمی دانم چرا من هنوز در باتلاق زندگی دست و پا می زنم!


خواهش می کنم صبای عزیز

همه ما توی باتلاق زندگی اسیریم
یکی کمتر و یکی بیشتر
اما یادت باشه تو هر جا که باشی خدا هست

سعی کن حرفای دلت رو فقط برای اون بزنی .. با اینکه اون با همه خداییش میدونه
اما تو براش حرف بزن .. همه چی رو از اون بخواه .. مطمئن باش اونوقت این باتلاق برات قشنگ میشه

من زندگی رو با همه بدیها و خوبیهاش دوست دارم
چون همه زندگی قشنگه .. حتی تلخیهاش


من همیشه حرفامو برای خدا،تنهایی و خودم و آینه میگم ..
یکبار امتحان کن .. کلی آروم میشی ..

موفق باشی عزیزم Surprised
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

گفتـــگو با خـــدا Empty
پستعنوان: رد: گفتـــگو با خـــدا   گفتـــگو با خـــدا Icon_minitimeالجمعة فبراير 01, 2008 4:52 pm

ای معبود عشق :

همانند ابراهیم مرا به دوستی خویش برگزین

همانند موسی مرا لایق هم صحبتی خویش قرار ده

همانند لقمان به من حکمت عطا بفرما

و همانند یعقوب یوسفم را به من بازرسان

به مانند ایوب زیان را از من برطرف نما

بیامرز مرا همانند داود

همان گونه که ندای یونس را در تاریکی اجابت نمودی

ندای مرا نیز پاسخ فرمای.

مولای من خطای آدم را نیز ببخش

به رحمت خویش ادریس را جایگاه رفیع بخشیدی

مرا نیز بی نصیب مفرما .

" آمین "

از طرف گنهکارترین بنده ات... بهاره
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
گفتـــگو با خـــدا
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: شعر و شاعران ایرانی-
پرش به: