دو سرباز

میدونید همه ی شما, به دو نفر مدیونید.؟...
اطلاع دارید این امنیت و آرامشی که بر فروم حکمفرماست مدیون رشادتها و شب زنده داریهای دو پاسدار جان بر کفه حافظ مرزها ست؟....
هیچ میدونید شبا که شما می خوابید الهام ونوید بیدارن
شما خواب خوش می بینین اونا دنبال شکارن
......................
نمی خواید به فکر برگزاری یه مراسم بزرگداشت برای ما دو عزیز باشید؟

باور کنید هر شب من و نوید تو فروم کشیک میدیم تا دم صبح...
هیچی میخواستم همین رو بگم....اگه یه وقت اومدین و دیدید ما نیستیم ...بدونید توسط هکرها به شهادت رسیدیم...

چند ماه خدمتي الهام ؟؟

بپا تو اين سرماها داري گشت ميزني ... نچايي

تا وقتی فروم هست...خدمت به همنوع هست

ما اینجا چند روزو چند ماه نداریم.......

خداییش حال کردم، عجب جواب قاطع و دندان شکنی دادی
جوابت مشت محکمی بود بر دهان همه هکرها و پست دزدها
تا الهام و نوید هستن (البته بیشتر الهام، ببخشید نوید جان هاااا ) ما خیالمون راحته که دزدا هیچ کاری نمی تونن بکنن
حالا همه با هم:
شبا که ما می خوابیم
الهام و نوید بیدارن
ما خواب خوش می بینیم
اونا دنبال شکارن..

جالب بدونین منم افسر نگهبانشونم
میام سر میزنم سر پست نخوابیده باشن
تا حالا نویدو یه شب به دلیل خوابیدن سر پست فرستادم بازداشگاه
اما الهام قصر در رفته
راستی الهام بار آخرت باشه با دمپایی کشیک می دی
اضافه خدمت می خوریا

دلارام نوشته است:

خداییش حال کردم، عجب جواب قاطع و دندان شکنی دادی
جوابت مشت محکمی بود بر دهان همه هکرها و پست دزدها
تا الهام و نوید هستن (البته بیشتر الهام، ببخشید نوید جان هاااا ) ما خیالمون راحته که دزدا هیچ کاری نمی تونن بکنن
حالا همه با هم:
شبا که ما می خوابیم
الهام و نوید بیدارن
ما خواب خوش می بینیم
اونا دنبال شکارن..

پس همه با هم میخونیم:

شبا که ما می خوابیم
الهام و نوید بیدارن
ما خواب خوش می بینیم
اونا دنبال شکارن..

amin نوشته است:

جالب بدونین منم افسر نگهبانشونم
میام سر میزنم سر پست نخوابیده باشن
تا حالا نویدو یه شب به دلیل خوابیدن سر پست فرستادم بازداشگاه
اما الهام قصر در رفته
راستی الهام بار آخرت باشه با دمپایی کشیک می دی
اضافه خدمت می خوریا

میگم چرا نوید نیست؟ آخی...قربان شما خیلی بدجنسیین

من با دمپایی راحت ترم ....این عوض تشکرته

الهام نوشته است:

amin نوشته است:

جالب بدونین منم افسر نگهبانشونم
میام سر میزنم سر پست نخوابیده باشن
تا حالا نویدو یه شب به دلیل خوابیدن سر پست فرستادم بازداشگاه
اما الهام قصر در رفته
راستی الهام بار آخرت باشه با دمپایی کشیک می دی
اضافه خدمت می خوریا

میگم چرا نوید نیست؟ آخی...قربان شما خیلی بدجنسیین

من با دمپایی راحت ترم ....این عوض تشکرته

من بد جنسم
سرباز دوباره دمپایی پاته
1 هفته اضافه خدمت
2 شب هم نگبانی تنبیهی
وای چه حالی میده

آخه کفشام پاره شده قربان

اگه میخرین برام چشم روی چشمم اضافه خدمت هم هستیم

الهام نوشته است:

آخه کفشام پاره شده قربان

اگه میخرین برام چشم روی چشمم اضافه خدمت هم هستیم

کی گفت کفش بپوشی پوتیناتو بپوش
محض اطلاعت من خودم آخر دودره بازیم
پس واسه من فیلم بازی نکن
من خودم قبلا زغال فروش بودم
پوتیناتو بپوش تا نفرستادمت بازداشگاه

قربان دیشب خیلی سرد بود رفتم کنار بخاری پوتینام سوخت

نه قربان بازداشتم نکنید حالا عیب از بخاری هاتونه

وقتی بخاری هاتون تعمیر شد ما به خدمتمون ادامه میدیم

افسر دوم ، نوید وارد میشود ...

اهم اهم ...

بله ...


ممنونم الهام جان ، بابت گوشزد این موضوع ...

بله ...

وقتی شماها خواب تشریف دارین ، ما بیداریم ... کشیک میدیم ...

دستت درد نکنه دلارام جان ...

چشممنون به این آشپزخونه روشن بود که دلارام جان ، زدی کورش کردی ...

من خودم چندین بار جان الهام رو نجات دادم ... مگه نه ؟

امین جان ...

اِ ببخشید ...

منظورم این بود که قربان ... حالا شما زیاد سخت نگیر ... من پوتینم رو میدم بهش ...

خودم پا برهنه کشیک میدم ...

بفرما الهام جان ...

امین : سرباااااااز ... چرا پوتینت کش داره ؟ هااااااااا ؟
زودی این کش ها رو باز میکنی ها ... زوووووووود ...
سه هفته هم اضاف میخوری حالت جا بیاد ...
تا صبح هم باید پا مرغی بری ...

من (البته توی دلم) : اَی بی انصاف ...

امین : چی گفتیییییییییی ؟ !!!

من : هیچی قربان ... من که چیزی نگفتم ...

امین : نه ... توی دلت یه چیزی گفتی ... بگو چی بود ؟ !!!

من : باور کنید چیزی نگفتم قربان ...

امین : خجالت نمیکشی ؟

من : چرا قربان ؟ آخه برای چی ؟

امین : تو توی دلت نگفتی : " اَی بی انصاف " ؟
هاااااااااااا ؟ تازه ... اون آخرش هم دقیقا "سه نقطه" داشت ... من یادم رفت بذارم ...
یعنی اینطوری : اَی بی انصاف ...

من :

امین : دیدی سرباز ؟ دیدی ؟ نمیتونی از چنگال قانون و عدالت فرار کنی ...
به همین خاطر 48 سال اضاف خدمت میخوری ...

من (باز هم توی دلم) : قربان شما واقعا گوش های تیزی دارین ...

امین : جدی ؟ راست میگی سرباز ؟

من (با خنده) : بله قربان ... این رو از صمیم قلب گفتم ...

امین : آخیییییی ... خب باشه ... اون 48 سال رو کردم 4 روز ... ... خوبه سرباز گلم ؟

من : عالیه قربانتان شوم ... بله ... کاملا عادلانه ست ...

[امین رفت]

جاااااااااااااااااان ... ... سرش کلاه گذاشتم ...

امین (با صدای بلند و از راه دور) : چیییییییییی سرباااااااااااز ؟؟؟؟؟

من : وااااااااااااااااااای ... فرااااااااااااااااااااااااار ...

امین (در حالی که قدم زنان به طرف پست من میاد ) : چه ترسید هااااااا ... من که چیزی نشنیدم ...

===========

من یه سرباز هستم ...

یک سرباز صفر هستم ...

نوید من دیشب به افسر نگهبان نگفتم که سرپست نیومدی...

یه کاپشن انداختم رو ی صندلی به جای تو....

اصلا متوجه نشد....

ازش نترس الکی هارت وپورت میکنه......

خوب حلالم کنید دیگه باید از این دنیا با همه ی آرزوهام خداحافظی کنم

میبینم که سرباز نگهبان خیلی وقته سر پستش نیومده ... !!!

غیبت خورده و ...

اضافه خدمت بدجوری نسیبش میخواد بشه ...

خدا بهش رحم کنه ...

nAvId نوشته است:

افسر دوم ، نوید وارد میشود ...

اهم اهم ...

بله ...


ممنونم الهام جان ، بابت گوشزد این موضوع ...

بله ...

وقتی شماها خواب تشریف دارین ، ما بیداریم ... کشیک میدیم ...

دستت درد نکنه دلارام جان ...

چشممنون به این آشپزخونه روشن بود که دلارام جان ، زدی کورش کردی ...

من خودم چندین بار جان الهام رو نجات دادم ... مگه نه ؟

امین جان ...

اِ ببخشید ...

منظورم این بود که قربان ... حالا شما زیاد سخت نگیر ... من پوتینم رو میدم بهش ...

خودم پا برهنه کشیک میدم ...

بفرما الهام جان ...

امین : سرباااااااز ... چرا پوتینت کش داره ؟ هااااااااا ؟
زودی این کش ها رو باز میکنی ها ... زوووووووود ...
سه هفته هم اضاف میخوری حالت جا بیاد ...
تا صبح هم باید پا مرغی بری ...

من (البته توی دلم) : اَی بی انصاف ...

امین : چی گفتیییییییییی ؟ !!!

من : هیچی قربان ... من که چیزی نگفتم ...

امین : نه ... توی دلت یه چیزی گفتی ... بگو چی بود ؟ !!!

من : باور کنید چیزی نگفتم قربان ...

امین : خجالت نمیکشی ؟

من : چرا قربان ؟ آخه برای چی ؟

امین : تو توی دلت نگفتی : " اَی بی انصاف " ؟
هاااااااااااا ؟ تازه ... اون آخرش هم دقیقا "سه نقطه" داشت ... من یادم رفت بذارم ...
یعنی اینطوری : اَی بی انصاف ...

من :

امین : دیدی سرباز ؟ دیدی ؟ نمیتونی از چنگال قانون و عدالت فرار کنی ...
به همین خاطر 48 سال اضاف خدمت میخوری ...

من (باز هم توی دلم) : قربان شما واقعا گوش های تیزی دارین ...

امین : جدی ؟ راست میگی سرباز ؟

من (با خنده) : بله قربان ... این رو از صمیم قلب گفتم ...

امین : آخیییییی ... خب باشه ... اون 48 سال رو کردم 4 روز ... ... خوبه سرباز گلم ؟

من : عالیه قربانتان شوم ... بله ... کاملا عادلانه ست ...

[امین رفت]

جاااااااااااااااااان ... ... سرش کلاه گذاشتم ...

امین (با صدای بلند و از راه دور) : چیییییییییی سرباااااااااااز ؟؟؟؟؟

من : وااااااااااااااااااای ... فرااااااااااااااااااااااااار ...

امین (در حالی که قدم زنان به طرف پست من میاد ) : چه ترسید هااااااا ... من که چیزی نشنیدم ...

===========

من یه سرباز هستم ...

یک سرباز صفر هستم ...

قشنگ نوشتی