می دونی داداش مجید من با اینکه خیلی
به عشق حقیقی امیدوارم و به دنبال اون هستم
یک(بهتره بگم )عادت غربی را در مورد عشق قبوول دارم.
برای غربیها هر عشقی همیشه خود عشقه. من به بند و باری
اونا کاری ندارم.من حتی در اون هم رگه ای برای فرار از عذاب میبینم.
اونا از زمانشون استفاده میکنند و از اونچه که دارند لذت می برند.
اونقدر ادامه میدند تا به عشق حقیقی برسند.البته اگه برسند
دل بستن اشتباه نیست اشتباه اینه که فکر کنی این آخرین بار برای عاشق شدن یا دل بستنه
تو که ماشاءا... دستت تو کار آزمایش و تجربه و خطا هست.
دل آدم هم همینطوره فقط ما از بس قصه لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد خوندیم و شنیدیم
فکر می کنیم وقتی فرهاد شدیم باید با تیشه فرقمون رو بشکافیم یا مثل مجنون سر به بیابون بگذاریم.
نه عزیزم
باید به قلبمون و ذهنمون فرصت بدیم تا دوباره نفس بگیرند.اشتباه گناه نیست. و ما معصوم از اشتباه نیستیم
ما حق داریم عاشق باشیم و هیچ کس نمیتونه این حق را از ما بگیره.ولی عشق زمینی را نباید خیلی جدی گرفت.
در حقیقت عشق فریبنده است و این سرگردونی روح ماست که به دنبال آرامش است.و به اولین چشمی که میرسه
قصد ارمیدن داره.
من در مورد تو قضاوت نمیکنم. در مورد خودم حرف می زنم که از وقتی ده سالم بود به دنبال یک عشق بزرگ بودم
شاید خنده دار باشه یه بچه ده ساله و این پرواز تا اوج.خطر ناک بود ولی من بودم.
من(همه ادم ها همینطورند) با نگاه های زیادی بال گرفتم و پرواز کردم حرفهای قشنگ زیادی شنیدم.
گاهی با هاشون پریدم ولی خیلی بلند نپریدم.همیشه ذهنم اول بر قلبم بود.
هیچ وقت به روی زیبایی چشم نبستم زیبایی را با چشم زیبا پسند دیدم وتقدیر کردم.
من اونقدر گشتم تا اینکه بالاخره خدا به فریادم رسید
و به من چیزی را داد که هر لحظه از عمرم به دنبالش بودم
به من حسی داد که هر لحظه به خاطرش شکرش می کنم.
شاید نوشتن این حرفها اینجا درست نباشه
ولی فقط وقتی حرفهای غمگینت را میبینم واقعا ناراحت میشم.
دلم میخواد میتونستنم یه جوری کمکت کنم.
میخوام تو هم یاد گیری که چشم ببندی و دوباره با دید دیگه چشم باز کنی.
شاید در عشقت لحظه های قشنگ زیادی داشتی
شاید همه لحظه هاش قشنگ بودند.
ولی حالا اگه به هر دلیلی اون لحظه ها تموم شدند و رفتند
غصه خوردن فایده ای نداره.
شاید تو یکی از همین صبحای برفی عشق دوباره در خونه ت رو زد
وداداش مجید ما دوباره دل بست.
ولی خداییش اگه دوباره عاشق شدی به ما هم بگو تا یه جشن حسابی برات بگیریم.
دوست ندارم خودت رو مرده بدونی(مثل پیامات تو تاپیکای دیگه)
اونقد ادامه بده تا به کیمیای حقیقی دست پیدا کنی کیمیا گر بزرگ
باز هم میگم بیبند وباری ودل شکستن ممنوع
یه ترجمه قشنگ هم از قصه عشاق وائل تو بخش ترجمه میگذارم بخونش
تا دلت حال بیاد
به خدا توکل کن به خدا توکل کن و سعی کن قبل از همه به اون پناه ببری
تا قبل از همه به تو جواب بده.
قربونت
مرجان
- MajidDiab نوشته است:
- نمی دونم اگه دل بستن خطاست
تکلیف ادمایی مثل من چیه که زندگیشون رو با خطا به پایان خواهند برد