مي بينم که .. !!!

magnoon diab نوشته است:

می بینم که رضا از تهدیدات من ترسیده و
فرار رو بر قرار ترجیح داده است

یوهاهاهاها!



فرار نکرده بودم داشتم تجهیزات آماده میکردم!

می بینم که بنا به عللی این بحث کرکریها باید فعلا جمع و جور بشه

magnoon diab نوشته است:

REZA*HAMAKI نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

می بینم که رضا از تهدیدات من ترسیده و
فرار رو بر قرار ترجیح داده است

یوهاهاهاها!



فرار نکرده بودم داشتم تجهیزات آماده میکردم!

همیشه داری خیالبافی میکنی
من اینجا چند تا مدرک دارم که نشون میده شما رفته بودی قایم شده بودی
نشون بدم بدم

طی یک عملیات سری تمام مدارک رو کش رفتیم....

تازه جدیدا چند تا نیروی مریخی هم استخدام کردم!

میبینم که هوای بهاری یزد ضدحال زد

میبینم که بالاخره قم بارون اومد! عجب زمستونی بود امسال.. یاد سیبری افتادم!

REZA*HAMAKI نوشته است:

میبینم که بالاخره قم بارون اومد! عجب زمستونی بود امسال.. یاد سیبری افتادم!

ولي خيلي باحال بود بارونش

بهاره نوشته است:

مي بينم كه بارون چشاي من بيشتر از بارون آسمون شده ..

چرا مگه چه اتفاقی افتاده بهاره جان. اگه کمکی از دست من بر میاد بگو ناسلامتی ما همشهری هستیم

بهاره نوشته است:

REZA*HAMAKI نوشته است:

بهاره نوشته است:

مي بينم كه بارون چشاي من بيشتر از بارون آسمون شده ..

چرا مگه چه اتفاقی افتاده بهاره جان. اگه کمکی از دست من بر میاد بگو ناسلامتی ما همشهری هستیم

مرسي رضاجان

شدم مثل دختر بچه هاي بهانه گير و نق نقو

نميدونم چرا چند روزه كه انقدر دپرس و گرفته هستم .. انگار اتفاق خاصي قرار بيفته .. دلواپسيه عجيبي دارم

من هر وقت این طور میشم یه سر میرم جمکران وقتی دارم بر میگردم یه احساس آرامش عجیبی میاد سراغم.

میبینم که گل همیشه بهارم دلش گرفتست
غمت رانبینم خواهرگلم

میبینم که هیچکس تو فروم نی؟