دنیا و این همه زیبایی؟ (مینی مال یونانی)
خیابان عوض شده بود.
نوازنده نابینا در پیاده رو بهتر از همیشه ساکسیفون میزد.
نئون ها در ویترین مغازه ها دیگر کسالت آور نبودند و...
مرد فکر کرد راه خانه اش را اشتباه آمده است وگرنه در عرض چند ساعت خیابان نمیتوانست این قدر تغییر کند.
نگاهی به تابلوی خیابان انداخت.
اما دید اسم خیابان همان است که بود.
به فکر فرو رفت..... دنیا و این همه زیبایی؟ باورش نمیشد....
مرد عاشق شده بود و نمیدانست...