هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 كودك و خداوند

اذهب الى الأسفل 
3 مشترك
نويسندهپيام
adonis
میزبان
میزبان
adonis


تعداد پستها : 111
Registration date : 2008-01-02

كودك و خداوند Empty
پستعنوان: كودك و خداوند   كودك و خداوند Icon_minitimeالسبت يناير 26, 2008 3:26 am

كودك و خداوند

كودكي كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسيد:«مي‌گويند فردا شما مرا به زمين می فرستید

كودكي كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسيد:«مي‌گويند فردا شما مرا به زمين مي‌فرستيد، اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي‌توانم براي زندگي به آنجا بروم؟»
خداوند پاسخ داد: « از ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يكي را براي تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداري خواهد كرد.»اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي خواهد برود يا نه :«اما اينجا در بهشت، من هيچ كار جز خندين و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من كافي هستند.»
خداوند لبخند زد «فرشته تو برايت آواز مي‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود.»
كودك ادامه داد: «من چطور مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند وقتي زبان آنها را نمي دانم؟»
خداوند او را نوازش كرد و گفت: «فرشته تو ، زيباترين و شيرين ‌ترين واژه‌هايي را كه ممكن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني.»
كودك با ناراحتي گفت: «وقتي مي‌خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم؟»
اما خدا وندبراي اين سئوال هم پاسخي داشت: «فرشته‌ات، دستهايت را دركنار هم قرار خواهد داد و به تو ياد مي‌دهد كه چگونه دعاكني.»
كودك سرش رابرگرداند وپرسيد: «شنيده‌ام كه در زمين انسانهاي بدي هم زندگي مي‌كنند. چه كسي از من محافظت خواهد كرد؟ »
- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد كرد، حتي به قيمت جانش تمام شود.»
كودك با نگراني ادامه داد: «اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمي‌توانم شما راببينم ، ناراحت خواهم بود.»
خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهدكرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من هميشه دركنار تو خواهم بود.»
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهايي از زمين شنيده مي‌شد. كودك مي‌دانست كه بايد به زودي سفرش را آغاز كند.
او به آرامي يك سئوال ديگر از خداوند پرسيد: «خدايا ! اگر من بايد همين حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگوييد.»
خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد:
«نام فرشته‌ات اهميتي ندارد. به راحتي او را مادر صدا کني .»
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
h@sti
میزبان
میزبان
h@sti


تعداد پستها : 426
Location : تهران
Registration date : 2008-01-09

كودك و خداوند Empty
پستعنوان: کودک و خداوند   كودك و خداوند Icon_minitimeالسبت يناير 26, 2008 5:59 pm

خیلی قشنگ بود

ممنون

این فرشته های زمینی واقعا ماهن و دوست داشتنی فقط گاهی ما فراموش می کنیم که فرشته ای وجود داره .....یا خودمون رو به فراموشی میزنیم

نمونشم تمام اون فرشته هایی که تنها تو خونه های سالمندان زندگی میکنن.....

Question Neutral
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

كودك و خداوند Empty
پستعنوان: رد: كودك و خداوند   كودك و خداوند Icon_minitimeالأحد يناير 27, 2008 12:56 am

خیلی قشنگ بود.حالا من یک مطلب اضافه می کنم.
فرشته تر از هر فرشته ای همان کودک ماست که باید از او مراقبت کنیم.و به او چیزهای خوب یاد بدهیم ،
که همانطوری بشوند که از ابتدا بودند و فرشته باقی بمانند. I love you flower flower flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
كودك و خداوند
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: داستان و داستان نویسی-
پرش به: