ببخشيد يه عكس يادگاري مي ديد؟

راستی ...

عکس الهام جان هم در نوع خودش بی نظیره ...

چه عکسای قشنگی .....

کاش همگی عکس حالاتونو میذاشتین

من که عکس جدید گذاشتم

الهام نوشته است:

من که عکس جدید گذاشتم

کشتی منو با اون عکس تازه ...

حالا نمیشد یه نموره نیمرخ میشدی؟

ليلا نوشته است:

چه عکسای قشنگی .....

کاش همگی عکس حالاتونو میذاشتین

يهو ديدي ديوونه شدم و اين كار رو كردم

ليلا نوشته است:

چه عکسای قشنگی .....

کاش همگی عکس حالاتونو میذاشتین

عزیزم لیلا جون من هم ایشاالله عکس بچگیمو می ذارم .........

ولی شرمنده اگر خواستید سکته کنید چشم می ذارم....

واي خدا
چقدر ناز بودن عكسا...البته خودتون ناز بودين كه عكساتو ناز شده ديگه
مرسي بچه ها
راستي الهام جون
من سرم رو بردم پشت مانيتور صورتت رو ديدم
خيلي چشماي خوشگلي داريااااااااااااااااااااااا

Yasaman نوشته است:

واي خدا
چقدر ناز بودن عكسا...البته خودتون ناز بودين كه عكساتو ناز شده ديگه
مرسي بچه ها
راستي الهام جون
من سرم رو بردم پشت مانيتور صورتت رو ديدم
خيلي چشماي خوشگلي داريااااااااااااااااااااااا

یاسی قرار نشد لو بدیا....

حالا همه فهمیدن چجوری باید صورتمو ببینن

يه كم دير شده ... شرمنده !! اما اومدم واسه تشكر ... از داش مجيد كه حسابي سركارمون گذاشت !!

از امين جون كه ما رو قابل دونست ... از عسل مهربون كه ما رو توي شادي جشن فارغ التحصيليش شريك كرد

از آبجي الهام كه خيلي وقته يه چايي نداده دست داداشيش و ... (اميدوارم كسي جا نيفتاده باشه ... صفحه هاي قبلي رو نگاه نكردم )

از همه ي گلهاي اين باغچه ي كوچولو كه درمون تشنگيشون اشكه و نهايت دلخوشي شون ، به انتظار نشستن براي طلوع خورشيد !!

دست همه تون درد نكنه ...

s@ba نوشته است:

ليلا نوشته است:

چه عکسای قشنگی .....

کاش همگی عکس حالاتونو میذاشتین

عزیزم لیلا جون من هم ایشاالله عکس بچگیمو می ذارم .........

ولی شرمنده اگر خواستید سکته کنید چشم می ذارم....

تو نگران من نباش .. بذار عکستو باقیش با من

Arakadrish نوشته است:

ليلا نوشته است:

چه عکسای قشنگی .....

کاش همگی عکس حالاتونو میذاشتین

يهو ديدي ديوونه شدم و اين كار رو كردم

خوب عکستو بذار دیگه

چرا تعارف میکنی....

الهام نوشته است:

Yasaman نوشته است:

واي خدا
چقدر ناز بودن عكسا...البته خودتون ناز بودين كه عكساتو ناز شده ديگه
مرسي بچه ها
راستي الهام جون
من سرم رو بردم پشت مانيتور صورتت رو ديدم
خيلي چشماي خوشگلي داريااااااااااااااااااااااا

یاسی قرار نشد لو بدیا....

حالا همه فهمیدن چجوری باید صورتمو ببینن

اي واي اصلا حواسم نبود الهام جون ببخشيد
...

Yasaman نوشته است:

الهام نوشته است:

Yasaman نوشته است:

واي خدا
چقدر ناز بودن عكسا...البته خودتون ناز بودين كه عكساتو ناز شده ديگه
مرسي بچه ها
راستي الهام جون
من سرم رو بردم پشت مانيتور صورتت رو ديدم
خيلي چشماي خوشگلي داريااااااااااااااااااااااا

یاسی قرار نشد لو بدیا....

حالا همه فهمیدن چجوری باید صورتمو ببینن

اي واي اصلا حواسم نبود الهام جون ببخشيد
...

اشکالی نداره..

حالا بگو ببینم چشمام چه رنگی بود؟؟

Arakadrish نوشته است:

يه كم دير شده ... شرمنده !! اما اومدم واسه تشكر ... از داش مجيد كه حسابي سركارمون گذاشت !!

از امين جون كه ما رو قابل دونست ... از عسل مهربون كه ما رو توي شادي جشن فارغ التحصيليش شريك كرد

از آبجي الهام كه خيلي وقته يه چايي نداده دست داداشيش و ... (اميدوارم كسي جا نيفتاده باشه ... صفحه هاي قبلي رو نگاه نكردم )

از همه ي گلهاي اين باغچه ي كوچولو كه درمون تشنگيشون اشكه و نهايت دلخوشي شون ، به انتظار نشستن براي طلوع خورشيد !!

دست همه تون درد نكنه ...

منم از شما متشکرم که بدون تقدیم چای هم ما رو قبول داشتید

Arakadrish نوشته است:

يه كم دير شده ... شرمنده !! اما اومدم واسه تشكر ... از داش مجيد كه حسابي سركارمون گذاشت !!

از امين جون كه ما رو قابل دونست ... از عسل مهربون كه ما رو توي شادي جشن فارغ التحصيليش شريك كرد

از آبجي الهام كه خيلي وقته يه چايي نداده دست داداشيش و ... (اميدوارم كسي جا نيفتاده باشه ... صفحه هاي قبلي رو نگاه نكردم )

از همه ي گلهاي اين باغچه ي كوچولو كه درمون تشنگيشون اشكه و نهايت دلخوشي شون ، به انتظار نشستن براي طلوع خورشيد !!

دست همه تون درد نكنه ...

خواهش می کنم داش سلمان...

HeLena نوشته است:

ای جان عسلم ..

واقعا که اسم بامسمایی داره .
اونقدر ناز و دوست داشتنی هستی که از عسل هم شیرین تری..
چقدر هم با آرایش خواستنی شدی..

ممنون بچه ها به خاطر عکس های زیباتون.

مرسی هلنا جونم...

خیلی لطف کردی خانومی....

وقتی الهام کوچک بود...

اینجا دقیقا سه روز مونده به عیده یعنی27/12/1367

دستمو از گهواره آوردم بیرون دارم میگم:یالا عیدی منو رد کن بیاد....

نمی دونم شایدم دارم به عشقم فکر میکنم....ببینید چه لبخند ملیحی زدم...

وااای خداااا....

چقده نازه این دخمله...

خیلی خیلی ممنون الهام عزیزم...

ممنون عسل جان

چشمات ناز می بینه عزیزم

السلام عليك آبجي الهام ...

احساس ميكنم چشات آبي رنگ بوده

ولي خوب هوات رو داشتن ها ... ببين عجب گهواره ي رديفي واست دست و پا كرده بودن .

گهواره من بدبخت يه چيزي تو مايه هاي قفس مرغ وارونه بود

چشمام از اول قهوه ای بود..

اینجا احتمالا لنز گذاشتم...

ای جااااااان
شششلااااام نی نی کوچکولو
سلمان نا سلامتی بزرگتر خونه ای هاااااا
نمی خوای به بچه عیدی بدی؟
بیا عزیزم، خودم بهت عیدی می دم



ای وااااای ورشکست شدم

وااااای

مرسی خاله....

چقد عیدیت خوشگل بود....

وای الهام چه خوشملی.....

چه نازی.........

پس بچه ها من عقب نشینی می کنم عکس نمی ذارم ........

کم اوردم......