واي ....
سلام
يه شاعر ؟ يه فارغ ؟
يكي چشم انتظار دوستي !! خسته تر از يه عابر؟؟
راستش رو بگو غريبه ، ميموني اينجا forever ؟!
خونه اگه كوچيكه ، سرده ، يه كم تاريكه
پنجره هاش كوچيكن ، سقف و چراغ نداره
ستاره هاش سربي ان ، مهربون و خاكي ان
مسافر آسمون ، همزاد رنگين كمون
بيا نترس ...
خودي شو ...
همراه و همبازي شو
سرده هوا ، بيا تو ، بشين كنار پتو
بزن تو رگ چايي رو ...
گرم كه شدي و انگشتاي كبود و يخ زده ات جون گرفت ، باز كن سفره ي دلت و بگو قصه ي زندگي رو
خيلي خيلي خوش اومدي
بسم ا... ، قدم بذار روي فرش دوستيمون ! بچه هاي اين محله ، اون يه تيكه نون خشك و پنير دور مونده از چشم كلاغشون رو هم با هم ميخورن...
گردو كه داري ديگه ؟!!