هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟

اذهب الى الأسفل 
4 مشترك
نويسندهپيام
adonis
میزبان
میزبان
adonis


تعداد پستها : 111
Registration date : 2008-01-02

آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Empty
پستعنوان: آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟   آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Icon_minitimeالخميس يناير 31, 2008 3:30 pm

نزارقبانی(بزرگترين عاشقانه سراي عرب)

شاعر بزرگ و محبوب و فقيد سوري

دوستت دارم

دوستت دارم
بر تقويم 30 اسفند رهايت نمي كنم
بر بازو هايم مي خوابانم و ميان فصول چهار گانه مي چرخانمت
در زمستان كلاه پشمي سرخي بر سرت مي گذارم سردت نشود
پاييز تنها باراني ام را بتو مي دهم خيس نشوي
بهار بر چمن هاي تازه مي خوابانمت تا صبحانه را
با گنجشك ها و ملخ ها بخوري
تابستان تور كوچكي برايت مي خرم
تا صدفها را شكار كني مرغان دريايي و ماهيان بي نام را

دوستت دارم
نمي خواهم تو را به خاطرات دور پيوند دهم
به حافظه قطار هاي مسافري
تو آخرين قطاري هستي كه شبانه روز بر رگهاي دستانم سفر مي كند
تو آخرين قطار من من آخرين ايستگاه تو

دوستت دارم
نمي خواهم تو را به آب پيوند دهم يا به باد
به تاريخ هاي هجري و ميلادي به جذر و مد دريا
ساعات كسوف و خسوف
و مهم نيست ايستگاه هاي هواشناسي
يا خطوط فنجان هاي قهوه چه مي گويند
چشمان تو به تنهايي پيامبر گونه منند
مسئول شادي جهان !

دوستت دارم
مي خواهم تو را به زمان به حال و هوايم پيوند دهم
ستاره اي در مدارم !
مي خواهم شكل واژه ها شوي و سپيدي كاغذ
هر كتابي كه چاپ مي كنم مردم كه بخوانند تو چون گلي در آن باشي
شكل دهانم حرف كه مي زنم مردم تو را شناور در صدايم ببينند
شكل دستانم به ميز كه تكيه مي كنم ترا ميان دستانم خواب ببينند
پروانه اي در دستان كودكي !
من عاشق حرفه ايم شغلم عشق تو
عشق چرخان روي پوستم تو زير پوستم
من خيابان هاي شسته از باران بر دوش به جستجوي تو

چرا به من و باران ايست مي دهي ؟
وقتي مي داني همه زندگيم با تو در ريزش باران خلاصه شده
و تنها حسم هنگام بوي سينه هات حس باران
چرا ايست مي دهي ؟
وقتي مي داني تنها كتابي كه پس از تو مي خوانم
كتاب باران است
دوستت دارم
اين تنها كاريست كه آموخته ام و دوست و دشمن به آن حسادت مي كنند
پيش از تو آفتاب و كوهها و جنگل ها واژه ها و گنجشك ها
سر گردان بودند
ممنونم كه به مدرسه راهم دادي
ممنونم كه الفباي عشق را آموختي
ممنونم كه پذيرفتي عشقم باشي
زمان در چمدان توست وقتي به سفر مي روي

در خيابان هاي چهره ات در گردش
معشوقه ازلي !
دنبال مسافر خانه مي گشتم و دكه اي كه از آن روز نامه مي خريدم
و بليط هايي كه هيچ وقت برنده نمي شدند ...
نه مسافر خانه نه دكه
كه انتشار مجلات بعد از تو متوقف شد و شهر نقل مكان كرد
و پياده روهاش را برد
آفتاب صندوق پستي اش را تغيير داد
ستارگان ـ كه تابستان اجاره مي كرديم ـ تسليم شدند
درختان نشاني شان را تغيير دادند
و گنجشك ها جوجه هاشان و آلبوم ترانه هاي كلاسيك شان را
ـ كه سخت مواظبش بودند ـ بر داشتند و كوچ كردند
دريا خود را به دريا انداخت و غرق شد

در كوچه هاي باراني صدايت قدم زنان
دنبال چتري كه از باران محافظتم كند
نقشه شهر تو در دست
نام رستو رانهايي را كه با هم رقصيده بوديم در خاطر ...
پاسبان ها خنديدند و گفتند اين شهر
در قرن دهم پيش از ميلاد غرق شده ست



در ايستگاه هاي استقبال تو
در ايستگاه هاي بدرقه ات
از كوپه هاي درجه يك مي پرسم
بر در ها دهها سبد گل نوشته اي به تمام زبانها
: « لطفاً مزاحم نشويد »
با مرد ديگري به سفر رفته اي ؟
كه بتو خانه شرعي جنس شرعي و مرگ شرعي داده ست ؟

معشوقه ازلي ! چرا زمان در چمدان به سفر مي روي ؟
چرا نام روز هاي هفته را برده اي ؟
نقشه ماهها و سالها را ؟
گردي زمين را ؟
من خروجت را از خونم تحمل نمي كنم
مثل ماهي كه از آب
تو همسفر خون مني خونم را نمي توانم عوض كنم
نوع كميابي ست مثل پرنده هاي كمياب كتاب هاي خطي
و تو تنها زني كه مي تواند خون به رگم بدواند
تو توريست بودي
داخل شدي و خارج
صدايت سرد چون ورق هاي پاره در پرواز
احساساتت مرواريد هاي مصنوعي ژاپني
بيروتي كه با تو كشف كردم عروسي كه با تو ساختم
و طول و عرضش را با تو زندگي كردم از طبقه دهم
پايين پريد و هزار تكه شد

از روييدن درون من دست بردار
زن
كه زير پوستم جنگلي انبوه مي شوي
كمك كن عادتهاي كوچكم را بتو از دست دهم
بوي تنت را
كه از پارچه هاي پرده اي طبقه هاي كتابخانه و بلور گلدانهاست
كمك كن
نامي را كه در مدرسه داشتم بياد آورم
كمك كن
شكل شعر هايم را بياد آورم پيش از آن كه شكل تو شوند
كمك كن
زبانم را باز گردانم كه مفرداتش را به اندازه تو دوختم
و جز بر تن تو بر تن هيچ زني اندازه نيست
نشانم بده كتابي را كه در آن نيستي
گنجشكي كه از مادرش آواز تو را نياموخته
درختي كه از برگ هايش نباشي
و رودخانه اي كه شيريني پاهايت را نچشيده باشد

با خودت چه كرده اي ؟
شاهزاده خانمي كه بادها به فرمانت
و بارش باران قد سنبله گندم شماره گل هاي شقايق
شاهزاده خانمي كه سينه هات آب و هوا را پديد آورد
و جذر و مد از اوست
و كشتي ها بسويش مي روند تا خود را
با عاج و شراب و آناناس پر كنند
با خودت چه كرده اي ؟
زن
كه از ريزش كلام تو بر زمين درخت ها مي روييد
و از حركت سايه ات بر تنم فواره هاي آب مي شكفت

چرا از سينه ام كوچيدي و بي وطن شدي ؟
از زمان شعرم بيرون رفتي و زمان سختي بر گزيدي
چرا دوات سبزم را شكستي ؟
كه با آن نقاشيت مي كردم ...
و زني شدي ...
سياه ...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
bita_forever
رهگذر
رهگذر
bita_forever


تعداد پستها : 34
Location : بالای رنگین کمان
Registration date : 2007-12-06

آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Empty
پستعنوان: رد: آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟   آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Icon_minitimeالأربعاء فبراير 27, 2008 7:56 am

آن‌گاه كه در 21 مارس 1923 م. (اول فروردين 1302ش.) در يكي از خانه‌هاي قديمي دمشق زاده شدم، زمين هم در حال زادن بود؛ و بهار براي گشودن چمدان‌هاي سبزش آماده مي‌شد.
مي‌پرسيد: من كيستم؟ بگذاريد وقتتان را زياد نگيرم و از زحمت پرسش‌هاي پي در پي راحتتان كنم. من شاعري هستم كه از همان ابتدا تصميم گرفتم «زبان» را شعله‌ور سازم، از نخستين قطره‌ي مركب تا آخرينِ آن؛ و ميهن را پر شرر كنم، كران تا كران...
مرا غياباً محاكمه كرده‌اند، به اتهام اين كه سي كتاب در «عشق» نگاشته‌ام و دادستان كل، آن را بر ضد امنيت كشور تشخيص داده است، زيرا حكومت‌هاي عربي از اين كه عشق به قلمرو آنان نفوذ كند، هراسانند.
من بنيانگذار نخستين «جمهوري شعر»ام كه بيشتر شهروندان آن، زن هستند؛ کشوری كه گردشگران براي ورود به آن، به رواديد نياز ندارند و كسي جامه‌دان‌هاي آنان را بازرسي نمي‌كند. جمهوري شعر من، با همه‌ي حكومت‌ها تفاوت دارد؛ در آنجا شعر هم مانند آب و هوا، از اموال عمومي به شمار مي آيد و شهروندان براي حضور در شب شعر، به تهيه بليط نياز ندارند...
اما من، هنوز حرف بيست و نهم الفباي زبان عربي را مي جويم..!

اینها سخنان "نزار قبانی" رئیس جمهور عشق است.بالشخصه شیفته این شاعرم و معتقدم نه تنها میان اعراب بلکه در میان تمام شاعران جهان پس از "پابلو نرودا" شاعر شیلیایی هیچکس مانند نزار غم زنان را نخورده است.



روز به خیر،
دختران سده‌ی اینده!
روز به‌خیر،
نوجوانان سده‌ی اتی:
چشم به‌راه من باشید!
مپندارید كه بس دورم...
بر تعهدی كه كردم
امروزهم به ان پایبندم
منتظرم باشید!
نارواست ندیدنتان
از من نپرسید كی؟
مپرسید چگونه؟
تردید نكنید در بازگشتم:
شاید
به گاه نوروز
چون بوته‌‌ی گیاه
فراز تپه‌ی'' ملا مروان'' خیزشگه‌ من باشد
شاید شبی
همراه درخشش برق
برگردم، فرود ایم
دمی بسان سایه‌پرچم
در برابر دیدگان به اهتزاز درایم

شاید
بعد از بارش بارانی درشت قطره
در پای سپیداری
چون قارچی چتر بر افرازم
یا در دشت'' كاوله قه‌را‌ج''
همچون خوشه‌‌ی جوی برویم
یا در گرماگرم رقص جوانان
خزیده بین تجمعی از مردم
بگیرم دست دختری رقصان
***
روز بخیر !
دختران سده‌ی اینده
روز بخیر !
نوجوانان سده‌ی اتی!

مرا كه ببینید
بخوانیدم
بر سفره‌ی خود ز نعمت ها پر
من مطمئنم
نانتان مزه‌ی اشك و خون نخواهد داد
بگذارید در رختخوابتان بیاسایم
در زندگی و گذرم در جهان
خوابجای من
قایق گردان بر روی شط بود،
یا یكی شاخه از تك درختی
بر سر راه باد ویرانگر

بگذارید یكبار، دمی بگردم
در روز روشن بر راستای راه
بی فتوای شێخ، اذن عشیره‌
از ترس رها، از كنایه دور
ببوسم روی دختركی كورد
بۆی دهانش چون بوی نرگس
كف دست وی طعم و بوی خاك
***
روزبخیر،
دختران سده‌ی اتی:
روز بخیر،
نوجوانان سدسال اتی:
خواهش میكنم،
برای ان روز
روزبازگشت ،فرود امدن
سبزشدنم یابر دمیدن-
پاسپۆرتی از ان من كنار بگذارید.
مهم نیست!
ضخیم یا ظریف...
مستطیلی شكل یا چهارخانه...
مهم نیست!
هرطور كه باشدمن موافقم:
زرد،
قرمز،
ابی،
خاكستری،
ویاقیرگون...
من در زندگیم در حسرت بودم،
تنها یك روزم
جواز سفر از میهن خویش من با خود داشتم!

روز به‌خیر!
دختران سده‌ی اتی،
روز به خیر،نوجوانان سده‌ی اینده!

آیا حرف و نظر مرا در مورد نزار تصدیق می کنید؟؟؟؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
REZA RAYAN
Admin
Admin
REZA RAYAN


تعداد پستها : 121
Age : 40
Location : Iran
Registration date : 2007-11-27

آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Empty
پستعنوان: رد: آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟   آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Icon_minitimeالجمعة مارس 14, 2008 9:46 am

ممنونم جالب بود
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://arabirayan.forumfa.net
maryashena
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
maryashena


تعداد پستها : 1153
Registration date : 2007-12-05

آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Empty
پستعنوان: رد: آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟   آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟ Icon_minitimeالجمعة مارس 14, 2008 3:28 pm

ممنون flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
آيا مي دانيد كه بزرگترين عاشقانه سراي عرب كيست؟؟؟
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: شعر و شاعری عرب-
پرش به: