الان دارين چي کار مي کنين..!؟

دلارام نوشته است:

بهاره نوشته است:

دلارام نوشته است:

نه یاسمین جان
همون نازیه که طلاقش نمیدن


منم نمی دونم مستولی رو چجوری می نویسن
الان دارم احساس می کنم که خیلی دلم می خواد یکی رو اذیت کنم
یکی داوطلب شه بیاد جلو

دلارام جان من حاضـــرم خانومی.. فقط رحم به جوونیم بکن

قربونت برم تو که هم صنف خودمی
من که هم صنف خودم رو اذیت نمی کنم
ولی مجیــــــــــــــــــــــــــــــــــد رو چرا

آخه تو ديگه چرا ؟
آخه من چه هيزم تري بهت فروختم
اگه برات ديگه پاستيل خريدم

پاستیل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با پاستیلای من شوخی نکن هااااااااااااااا
پاستیل بخر، باشه؟
قول میدم یه ذره از موهات رو بذارم بمونه
من پاستیــــــــــــــــــــــــــــــــل میخواااااااااااااام

هيزم نفروختي....
ولي پنبه خيس فروختي....

دلارام نوشته است:

پاستیل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با پاستیلای من شوخی نکن هااااااااااااااا
پاستیل بخر، باشه؟
قول میدم یه ذره از موهات رو بذارم بمونه
من پاستیــــــــــــــــــــــــــــــــل میخواااااااااااااام

باشه مي خرم ولي تو هم منو كچل نكن باشه ؟
من و دلارام مصالحه كرديم
اولين پسري كه وارد فروم شد اون رو كچل مي كنيم
خوبه

قضیه پنبه خیس چیه؟
بله، تازشم همه موهات رو از ته قیچی می کنم ولی بازم باید پاستیل بخری واسم
تازشم یکی کمه، یه جعبه می خوام

دلارااااااااااااااااااام

به خاطر يه پاستيل حزب دموكرات و فروختي؟

yasamiin نوشته است:

دلارااااااااااااااااااام

به خاطر يه پاستيل حزب دموكرات و فروختي؟

خوب عمو اينو از اول بگو
براي تو و بهاره هم بستني مي خرم خوبه
راضي شديد ؟

بابا به جون خودم الکی میگه
من اصلا مجید نمیشناسم که بخوام باهاش مصالحه کنم
من اصلا نمی دونم مصالحه چیه
فقط توی عمرا 2 واحد مقاومت مصالح پاس کردم، همون رو می گی مجید؟
قربون دستت داری میای بالا اون فرقون مصالح رو هم بیار

بستنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــي....
نه نه اصلا....

من عضو حزب رشوه نگيرام.....

الان دارم احساس می کنم یه سر سوزن دلم واسه مجید سوختیده
ولی حقته مجید خان، حالا رشوه میدی، آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاستیلای من رو می پیچونی؟ داداش ما خودمون پیچ گوشتی ایم

بهاره نوشته است:

من بستنی دوست ندارم

مجید میدونه من بستنی دوست ندارم .. الکی میگه

حالا که انقدر بدجنسی حقته که با اره برقی کچلت کنم ..
بعد عقربای محبوبه رو واسه تزئیین بذارم وسط سرت که دچار آفتاب گرفتگی نشی

آخه چهارراه تو سرت بدجوری برق میزنه و نور منعکس میکنه

آبجي جون مي خواهي برات ماشين چمن زني بيارم كله ام رو مثل چمن استاديوم ازادي كوتاه بلند بزني ؟

دلارام نوشته است:

الان دارم احساس می کنم یه سر سوزن دلم واسه مجید سوختیده
ولی حقته مجید خان، حالا رشوه میدی، آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاستیلای من رو می پیچونی؟ داداش ما خودمون پیچ گوشتی ایم

حالا كه نمي دوني مصالحه چيه
منم هرچي به مخم فشار ميارم يادم نمي ياد پاستيل چيه
حالا واقعا اين پاستيل چيه ؟؟؟؟

برو مغازه به فروشنده بگو جلیبان اصل می خوام
خودش بهت میده، بعدشم مثل پسرای خوب بیارش واسه من
اونی که لازمه بدونه پاستیل چیه، هم می دونه هم خیلی دوست داره هم سه سوته تمومش می کنه

دارم ترانه "شاطر شاطر" نانسی خانوم رو گوش می کنم و هی هوایی می شم تصمیم بگیرم یه کم شاطر باشم
بعدش می گم بیخیال بابا کی حالشو داره؟

دلارام نوشته است:

دارم ترانه "شاطر شاطر" نانسی خانوم رو گوش می کنم و هی هوایی می شم تصمیم بگیرم یه کم شاطر باشم
بعدش می گم بیخیال بابا کی حالشو داره؟

يعني دوست داري نانوايي بزني ؟
منم الان دارم سر درد تحمل مي كنم

الان از اينكه چه بلبشويي به پا كردم سر عمو مجيد شديدا نادمم....

الان خيلي گرممه....
دارم بيرونو نگاه ميكنم كه چه طوفانيه.....

الان....كار خاصي نميكنم....
حوصله امان سر رفته مي باشد......

yasamiin نوشته است:

الان از اينكه چه بلبشويي به پا كردم سر عمو مجيد شديدا نادمم....

نوش دارو پس كچل شدن سهراب
دارم دنبال كلاه گيس مي گردم