فال حافظ

سلام بچه ها....

کسی اینجا هست که بتونه فال حافظ بگیره؟؟

نه از این الکییااا...

از اوناییکه انگار خود حافظ داره باهات حرف می زنه...

عسل..!!

الکی و غیر الکی داره؟

من نمیدونستم ....

خب حالا کی بلده؟؟

من الکی بلدم
نیت میکنم و باز میکنم
غیر الکی متاسفم

منم مثل مرجان
البته هر موقع نیتم از ته دل باشه درست درمیاد
هر وقتم که همین جوری الکی برم سرش حافظ خودش رو می زنه به کوچه علی چپ
یک جواب پرتی میده که حالم جا بیاد

آره الهام عزیزم...

فال حافظ الکی ام داریم....

یه نفر بود که وقتی برام فال حافظ می گرفت اشکم در میومد...

نه فقط منا...برای همه...

ولی دیگه نمی بینمش...

امیدوارم کسی اینجا باشه...

که هر وقت دلمون گرفت یه صفحه برامون باز کنه....

آره ...

ای کاش ...

ای کاش بود ...


کسی نیست ؟ ...

سلام نويد متاسفانه من دير اين تاپيك رو ديدم خيلي وقت بود كه خودم ميخواستم اين تاپيك رو بزنم با مرجانم صحبت كردم اگه من بتونم براتون فال حافظ ميگيرم آخه خودم عاشق حافظم اگه تونستم كه فبها اگرم نه از همين الان عذر مرا پذيرا باشيد.

نسیم جان

پس اولی را برای من بگیر

maryashena نوشته است:

نسیم جان

پس اولی را برای من بگیر

چشم عزيزم
بجان پير خرابات و حق صحبت او كه نيست در سر من جز هواي خدمت او
بهشت اگر چه جاي گنهكارانست بيار باده كه مستهظرم بهمت او
چراغ صاعقه آن صحاب روشن باد كه زد بخرمن ما آتش محبت او
برآستانه ميخانه گر سري بيني مزن بپاي كه معلوم نيست نيت او
بيا كه دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد كه عامست فيض رحمت او
مكن به چشم حقارت نگاه در من مست كه نيست معصيت و زهد بي مشيت او
نمي كند دل من ميل زهد و توبه ولي بنام خواجه بكوشيم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ بباده در گروست
مگر ز خاك خرابات بود فطرت او

براي من هم يه فال بگير...

nasim نوشته است:

maryashena نوشته است:

نسیم جان

پس اولی را برای من بگیر

چشم عزيزم
بجان پير خرابات و حق صحبت او كه نيست در سر من جز هواي خدمت او
بهشت اگر چه جاي گنهكارانست بيار باده كه مستهظرم بهمت او
چراغ صاعقه آن صحاب روشن باد كه زد بخرمن ما آتش محبت او
برآستانه ميخانه گر سري بيني مزن بپاي كه معلوم نيست نيت او
بيا كه دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد كه عامست فيض رحمت او
مكن به چشم حقارت نگاه در من مست كه نيست معصيت و زهد بي مشيت او
نمي كند دل من ميل زهد و توبه ولي بنام خواجه بكوشيم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ بباده در گروست
مگر ز خاك خرابات بود فطرت او

ممنون نسیم جان

Jany نوشته است:

براي من هم يه فال بگير...

اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست ميدارمت
تا دامن كفن نكشم زير پاي خاك
باور مكن كه دست زدامن بدارمت
محراب ابرويت بنما تا سحرگهي
دست دعا برارم و در گردن آرمت
گربايدم شدن سوي هاروت بابلي
صدگونه جادويي بكنم تا بيارمت
خواهم كه پيش ميرمت اي بيوفا طبيب
بيمار باز پرس كه در انتظارمت
صدجوي آب بسته ام از ديده بركنار
بر بوي تخم مهر كه در دل بكارمت
خونم بريخت و زغم عشقم خلاص داد
منت پذير غمزه خنجر گذارمت
ميگريم و مرادم از اين سيل اشكبار
تخم محبتست كه در دل بكارمت
بارم ده از كرم سوي خود تا بسوزدل
درپاي دم بدم گهر از ديده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندي نه وضع توست
في الجمله ميكني و فرو ميگذارمت

maryashena نوشته است:

nasim نوشته است:

maryashena نوشته است:

نسیم جان

پس اولی را برای من بگیر

چشم عزيزم
بجان پير خرابات و حق صحبت او كه نيست در سر من جز هواي خدمت او
بهشت اگر چه جاي گنهكارانست بيار باده كه مستهظرم بهمت او
چراغ صاعقه آن صحاب روشن باد كه زد بخرمن ما آتش محبت او
برآستانه ميخانه گر سري بيني مزن بپاي كه معلوم نيست نيت او
بيا كه دوش به مستي سروش عالم غيب نويد داد كه عامست فيض رحمت او
مكن به چشم حقارت نگاه در من مست كه نيست معصيت و زهد بي مشيت او
نمي كند دل من ميل زهد و توبه ولي بنام خواجه بكوشيم و فر دولت او
مدام خرقه حافظ بباده در گروست
مگر ز خاك خرابات بود فطرت او

ممنون نسیم جان

خواهش ميكنم كار نكردم

مرسي نسيم..عجب فالي دقيقا نيت خودم بود...

نسيم واسه ي منم فال بگير
من نيت كردم.

مزن بردل ز نوك غمزه تيرم كه پيش چشم بيمارت بميرم
نصاب حسن در حد كمال است زكاتم ده كه مسكين و فقيرم
چو طفلان تا كي اي زاهد فريبي بسيب بوستان و شهد و شيرم
چنان پر شد فضاي سينه از دوست كه فكر خويش گم شد از ضميرم
قدح پر كن كه من در دولت دوست جوانبخت جهانم گرچه پيرم
قراري بسته ام با مي فروشان كه روز غم بجز ساغر نگيرم
مبادا جز حساب مطرب و مي اگر نقشي كشد كلك دبيرم
درين غوغا كه كس كس را نپرسد من از پير مغان منت پذيرم
خوشا آندم كزاستغناي مستي فر اغت باشد از شاه و وزيرم
من آن مرغم كه هر شام و سحرگه زبام عرش مي ايد صفيرم
چو حافظ گنج او در سينه دارم اگر چه مدعي بيند حقيرم

محبوبه حالا آشتي

آشتي هستم
اما فكر كنم يه اشتباهي شده اسم حسن اينجا اومده
اين فال مال من نبيد مال عاطفه بيد خيلي خطر داره حسن
فكر كنم بازم سوتي دادم نه

nasim نوشته است:

مزن بردل ز نوك غمزه تيرم كه پيش چشم بيمارت بميرم
نصاب حسن در حد كمال است زكاتم ده كه مسكين و فقيرم
چو طفلان تا كي اي زاهد فريبي بسيب بوستان و شهد و شيرم
چنان پر شد فضاي سينه از دوست كه فكر خويش گم شد از ضميرم
قدح پر كن كه من در دولت دوست جوانبخت جهانم گرچه پيرم
قراري بسته ام با مي فروشان كه روز غم بجز ساغر نگيرم
مبادا جز حساب مطرب و مي اگر نقشي كشد كلك دبيرم
درين غوغا كه كس كس را نپرسد من از پير مغان منت پذيرم
خوشا آندم كزاستغناي مستي فر اغت باشد از شاه و وزيرم
من آن مرغم كه هر شام و سحرگه زبام عرش مي ايد صفيرم
چو حافظ گنج او در سينه دارم اگر چه مدعي بيند حقيرم

محبوبه حالا آشتي

امروز فال گرفتم این اومد

من فال ندارم

Saghar نوشته است:

من فال ندارم

اگه از این لینک استفاده کنی یه دختر ایرونی خوشگل با لباس اصیل ایرونی برات فال میگیره.
از اونایی که عکسشون و توی دیوان خیام و حافظ میبینی

فال حافظ 1
این یکی هم میتونی استفاده کنی

فال حافظ 2

ممنون مرجان عزیزم

فال من هم بدين شرح مي باشد !!!

غلام نرگس مست تو تاجدارانند // خراب باده لعل تو هوشيارانند
تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز// و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زير زلف دوتا چون گذر کني بنگر//که از يمين و يسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببين // که از تطاول زلفت چه بي‌قرارانند
نصيب ماست بهشت اي خداشناس برو// که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس //که عندليب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته که من// پياده مي‌روم و همرهان سوارانند
بيا به ميکده و چهره ارغواني کن // مرو به صومعه کان جا سياه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد // که بستگان کمند تو رستگارانند