حتما ببينيد (شهربازي لاس وگاس)

hobbelma7boob's brother نوشته است:

ليلا نوشته است:

اوه هلنا ... چه وقایع ای .. من بودم دیگه از خونه در نمیومدم

منم از شهربازی میترسم ..نه اینکه بترسم بیشتر حالم بد میشه ...

یادمه اون روزا که تازه داشتم مامان میشدمم به اتفاق فک و فامیل مشرف شدیم شهر بازی و سوار یه چیزی شدیم که دور خودش میچرخید

همه نشستنو کلی میگفتنو میخندیدن ... سورتمه داشت راه می افتاد که من داد زدم وایسااااااااااااااااااااااااااااا

جیغ و داد و بیداد .. خلاصه با یه حرکت آکرباتیک پریدم بیرون ... منتها همین حس چرخیدن هم باعث شد من 2 روز سرگیجه بگیرم

دیگه قسم خوردم نرم شهر بازی

جدا با حرکت آکرباتیک پریدید بیرون آخه لحظه ای که این حرف رو گفتید لایه ی اوزن ، یه گوشش شکاف برداشت
موفق باشید

نع یه ذره شک دارم ... حالا آکرباتیکم نباشه یجوری بود که ملت هاج و واج نیگام میکردن

s@ba نوشته است:

چی شد کم اوردید علی آقا............

اشکال نداره بزرگ بشید یادتون میره..........

اشکالی داره بهتون محبت کردم و اجازه دادم پشت وانت بشینی اصلا هم کم نیاوردم اصلا دیگه از این خبرا نیست ، باهاتون قهرم

دیگه محلتون نمی ذارم و اصلا اجازه نمی دم که پشت وانت بشینید

اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییششششششششششششش

hobbelma7boob's brother نوشته است:

s@ba نوشته است:

چی شد کم اوردید علی آقا............

اشکال نداره بزرگ بشید یادتون میره..........

اشکالی داره بهتون محبت کردم و اجازه دادم پشت وانت بشینی اصلا هم کم نیاوردم اصلا دیگه از این خبرا نیست ، باهاتون قهرم

دیگه محلتون نمی ذارم و اصلا اجازه نمی دم که پشت وانت بشینید

اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییششششششششششششش

واه واه…….

خجالت بکش ……… چه ناز و ادایی……

مگه ندیدی دایی نوید منو سوار پشت وانت خودمون می کنه……….

دایی ... !
من که بهت چندیدن بار گفتم با این و اون نپلک ...
چرا با بچه مردم دهن به دهن میشی ؟ اینقدر کل کل نکن ...
حالا من هی بگم ...
کو گوش شنوا ؟


من هی گفتم بیا با نیسان خودمون میریم ...
ولی تو ...
تازه ، نیسان خودمون موتورش پاتروله ... مرگ نداره ...

حالا ببین ...
برای اینکه روی بچه مردم رو کم کنی ، بیا ...
بیا این هلیکوپتر آپاچی رو بگیر و دخلش رو بیار ...
پر پره ... فوووووول ... تا بن دندان مسلح ...

nAvId نوشته است:

دایی ... !
من که بهت چندیدن بار گفتم با این و اون نپلک ...
چرا با بچه مردم دهن به دهن میشی ؟ اینقدر کل کل نکن ...
حالا من هی بگم ...
کو گوش شنوا ؟


من هی گفتم بیا با نیسان خودمون میریم ...
ولی تو ...
تازه ، نیسان خودمون موتورش پاتروله ... مرگ نداره ...

حالا ببین ...
برای اینکه روی بچه مردم رو کم کنی ، بیا ...
بیا این هلیکوپتر آپاچی رو بگیر و دخلش رو بیار ...
پر پره ... فوووووول ... تا بن دندان مسلح ...

دوست دارم دایی نوید............

می دونستم دایی خودمی.............

ااااااااااااااااااااااا.....
هنوز دارین راجع به ماشین مشتی ممدلی نه بوق داره نه صندلی چونه میزنین؟
بابا اون شهر بازی تبدیل به فسیل شد
پاشید برید دیگـــــــــه

بابا زمان ما این قرتی بازی ها نبود
یه پارک بود و به تاپ که همیشه 5000 نفر تو صفش بودن هر وقت هم نوبت بهت می رسید
مامان دستت می گرفت بریم دیگه بچه بابات الان میاد باید براش شام بپزم

MajidDiab نوشته است:

بابا زمان ما این قرتی بازی ها نبود
یه پارک بود و به تاپ که همیشه 5000 نفر تو صفش بودن هر وقت هم نوبت بهت می رسید
مامان دستت می گرفت بریم دیگه بچه بابات الان میاد باید براش شام بپزم

منم همین اتفاقا برام می افتاد.........

می رفتیم پارک بعد 3 ساعت تو صف وای میسادیم بعد که نوبت به ما می رسید ..............

تا می شستیم مامانمون می اومد دستمونو می گرفت و می گفت بریم خونه

پس نتیجه می گیریم که همه این مشکل رو داشتن

بله این هم معضل ما نسل سومی ها در زمان کودکی بوده
ما همه جا معضل داشتیم از وقتی تو شیکم مامانمون بودیم
نکنه اصلا معضل ما هستیم ؟؟؟

منم این معضل بزرگ رو داشتم و حالا احساس میکنم ....


همه ی نسل سومیا عقده ای شدن

آره والا ...

من هم یادمه ...

ولی من هنوز تاپ رو به هر چی شهر بازی توی دنیاست ترجیح میدم.......

هنوزم دوست دارم روش بشینم...........

s@ba نوشته است:

ولی من هنوز تاپ رو به هر چی شهر بازی توی دنیاست ترجیح میدم.......

هنوزم دوست دارم روش بشینم...........

انگار سمت شما پارک پیدا نمیشه

صبا جان می خوای آدرس چندتا پارک رو بدم بری تاب بازی

من نسل چندمم؟
عقده ای هستم؟
نه، نیستم، آخه بابام توی حیاط خونه ای بچگیام توش بودم یه تاب واسم ساخته بود
واسه همین بدون توی صف وایسادن هر روز تاب بازی می کردم
چه حالی میداد
یادش بخیر...

دلارام نوشته است:

من نسل چندمم؟
عقده ای هستم؟
نه، نیستم، آخه بابام توی حیاط خونه ای بچگیام توش بودم یه تاب واسم ساخته بود
واسه همین بدون توی صف وایسادن هر روز تاب بازی می کردم
چه حالی میداد
یادش بخیر...

دلارام به تو میگن مرفه بی درد دیگه

بچه ها نمی دونم تا حالا رفتید پارک پرواز تهران یا نه........

ولی اینقدر حال میده سوار تاپش میشی و تهران زیر پاته...........

بچه ها دوست دارم الان اونجا بودم و سوار تاپش.........

دلارام نوشته است:

من نسل چندمم؟
عقده ای هستم؟
نه، نیستم، آخه بابام توی حیاط خونه ای بچگیام توش بودم یه تاب واسم ساخته بود
واسه همین بدون توی صف وایسادن هر روز تاب بازی می کردم
چه حالی میداد
یادش بخیر...

یادش بخیر... بابای منم تویه خونمون یکی از این تابارو برامون ساخته بود ...

منم حس هم نوع دوستیم گل میکرد تمام بچه ها رو جمع میکردم و تاب سواری میکردیم ... چه دورانی داشتیما

من و لیلا مرفه بی دردیم
آی چه حالی میده مرفه بودن

آقا پس چی شد ، کی می ریم شهربازی؟ بابا این قلبم از بس به شهربازیش فکر کردم و از بس دوچار استرس شدم ،سکته کرد

بابا مشخص کنید کی می ریم دیگه و اگرم نمی ریم بریم همین سرزمین عجایب خودمون