ستاد گمشدگان فروم ...

الهام جون اصلا قهر نکن عزیزم
براشون دارم
می دونم چکار کنم که دیگه هوس رفتن به سرشون نزنه
تا من هستم هیچکه حق نداره از فروم بره

الهام نوشته است:

صبا و هستی

دیگه باهاتون حرف نمی زنم...

التماس نکنین که هیچ فایده ای نداره

در فرومو با اجازتون قفل کردیم که پشت در بمونین

خوب شد حالا؟

[quote="nAvId"]

yasamiin نوشته است:

nAvId نوشته است:

.....

بگم چی ؟

آها ... اوکی ... الان میگم ... هولم نکن خب ...

بذار خوب تمرکز کنم ...

... Loading



آماده شد ...

همه برن کناااااااااااااااار ... میخوام یه چیزی بگم ...

اهم اهم ...



چشمم بی بلا ...




چی شد یاسمین جان ؟
مگه خودت نگفتی که اینو بگم ؟

ببين نويد تو تا اون انگور و نگيري ول كن كن نيستيااااااااااا ...
اينم همچين انگوري كه حالا حالاها مشغول باشي...
ببين دوست داري؟
دوست نداري بايد دوست داشته باشي اين آخريشه....

نويد نيستش؟!

...
نه هنوز نيومده انگار...!



ده ررررررررررررررررررررررر رن!( آهنگ موذيانه)


انگورا رو دزديم

سلام ............

خوبین...........؟

ببخشید دیر میام.............. شرمنده..........

به خدا درسا نمی ذاره تکون بخورم...........
دست خودم که نیست................

راستش دارم برای یه مدرسه ی تخصصی توی این رشتم می خونم توی اینجا که آزمون داره که خفن سخته...........

دارم برای اونم کلی تاش می کنم...........

شرمنده ی روی گل همتون.................

خجالت می کشیدم بیام اینجا...............

سعی می کنم دو سه روز یه بار بیام فروم .................

سعی می کنم دو سه روز یه بار بیام فروم .................

Yasaman نوشته است:

نويد نيستش؟!

...
نه هنوز نيومده انگار...!



ده ررررررررررررررررررررررر رن!( آهنگ موذيانه)


انگورا رو دزديم

واااااااي ياسمن جونم مردم از خنده...
دي رررررررررررررررررررن...
نوش جونت انگوريا....

خيلي خوشمزه بودن ياسي جون...مال دزديه ديگه

Yasaman نوشته است:

خيلي خوشمزه بودن ياسي جون...مال دزديه ديگه

نه عزيزم حلاله....نويد كه نيومد منم ميدمشون به تو...

نه بهار جون دوران تبعیدش به جزیره خرچنگا تموم شد
اما قرار بود یکماه با جونورای من زندگی کنه
من ازش خبری ندارم
نمی دونم سالمه یا نه
چون اونا به آدمای غریبه رحم نمی کنن

بهاره نوشته است:

بچه ها کسی دوباره این داداشی منو ندیده؟؟؟؟


مجید نکنه باز تبعید شدی به این جزیره خرچنگا؟؟؟؟؟؟؟

سلام
مدتیه تو فکر این بودم از آقای آدونیس خبری نیست. روز معلم هم که رسید یاد آموزش عربی و تاپیک هاشون افتادم.امیدوارم که هر جا هستند سلامت و شاد باشند. از هلنا جون هم که خیلی وقته خبری نیست.البته حتما هر دوی این عزیزان به دلیل مشغله ی زیاد فرصت نکردند بیان فروم و یا وبلاگ رو آپ تو دیت کنند. در ضمن به غیر از ایشون ، چند نفر دیگه هم هستند که خیلی وقته پیغامی ندادند.

بهار جون نترس
طبق اخباری که من کسب کردم سالمه
خوشبختانه جونورام از مجید خوششون اومده
فکر کنم یه چند ماهی باید پهلشون باشه
نمی خوام دوری مجید تو روحیه شون اثر بد بزاره
وقتی صبا و هستی و میثم تبعیدشون کردم اونجا
مجید رو آزاد می کنم
نترس خودم هوای داداشت رو دارم ناسلامتی داداش من هست

بهاره نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

نه بهار جون دوران تبعیدش به جزیره خرچنگا تموم شد
اما قرار بود یکماه با جونورای من زندگی کنه
من ازش خبری ندارم
نمی دونم سالمه یا نه
چون اونا به آدمای غریبه رحم نمی کنن

بهاره نوشته است:

بچه ها کسی دوباره این داداشی منو ندیده؟؟؟؟


مجید نکنه باز تبعید شدی به این جزیره خرچنگا؟؟؟؟؟؟؟

محبوبه تو تا منو بی داداش نکنی راحت نمیشی .. مجید جون کجایی؟؟ کجایی داداشی؟؟

بهاره نوشته است:

بچه ها کسی دوباره این داداشی منو ندیده؟؟؟؟


مجید نکنه باز تبعید شدی به این جزیره خرچنگا؟؟؟؟؟؟؟

بهاره جان..تا جاييكه من ميدونم مجيد اينترنت نداره و بايد از كافي نت آنلاين بشه

به خاطر همين دير مياد سربزنه

مثل اینکه مجید خان میثم جون هوس اومدن ندارن
خوب من دوباره مجازاتم رو شروع می کنم
اینبار نه دیگه از آشپزی خبریه و نه از تبعید به جزیره خرچنگا و نه سرو کله زدن با جونورای من
از حالا هم اعلام می کنم لطفا بی خیال نسیم ما بشید جون من نمی زارم کسی به دختر عمه عزیزم چپ نگاه کنه
بازم اعلام می کنم من خانما رو مجازات نمی کنم هستی و صبا هر وقت خواستن می تونن بیان چون باهاشون کاری ندارم
و اما مجید و میثم درسته شما ها داداشای گلم هستید و عزیز این آبچی کوچیکه اما این نشد دلیل که هر وقت خواستید برید و دیگه هم پشت سرتون نگاه نکنید.
با اجازه مدیر کل دلارام جونم و نائب رئیس عسل خاله
مجازات مجید دو ماه دیگه ست اواسط تیر ماه مجید رو تبعیدش می کنم به خط استوا اونجا زندگی کنه تا آخرای شهریور از آب هم خبری نیست
هر روز هم خودم یه قابلمه شولی داغ براش می فرستم در مورد پوشاک باید پنچ تاکاپشن با چند دست لباس زمستونه و شال گردن و کلاه آزاد هست که بپوشه.

مجازات میثم حدودا پنچ شش ماه دیگه ست اوایل دی ماه می فرستمش بره قطب جنوب اونجا از چیزی خبری نیست فقط هر روز براش یه دو سه کیلو بستنی می فرستم که بخوره و اما پوشاک یه تی شرت نخی آزاد هست که بپوشه.

خواننده های عزیز ظرف 24 ساعت آینده وقت دارن اعتراض بزارن به روی رای صادره و گرنه در غیر اینصورت مجازات می شن.


با تشکر مدیر عامل ،نائب رئیس و رئیس مجازات کننده های بچه های فروم
دلارام جونم عسل خاله و مجنون دیاب

محبوبه جونم مثل اينكه بازار مجازات داغ داغ....

يه كاريم به من بگو....

محبوبه گلم واقعا از داشتن دختر دايي گلي مثل تو به خودم مي بالم
ممنونم ازت كه هواي ما رو داري

دمت گرم محبوبه جون
خداییش به عقل من یکی نمی رسید همچین مجازاتی
ولی من می گم بهشون غذا بدیم، گناه دارن طفلکی ها
به مجید یه دبه دوغ با یه دیگ حلوا می دیم ، به میثم هم یه دبه شربت سکنجبین با یه دیگ آبدوغ خیار

خواهش می کنم

nasim نوشته است:

محبوبه گلم واقعا از داشتن دختر دايي گلي مثل تو به خودم مي بالم
ممنونم ازت كه هواي ما رو داري

ميگما محبوبه جونم منم يه طلبي از عموم دارم
ديشب گفت ويلام در دست ساخته ولي تا موقعي كه من اين ويلاهرو نگيرماااااااا آروم نميشينم
مي خوام ميخواي من مراقبشون باشم يه وقت از تبعيد در نرن؟

نه دلارام جونم
دوغ نه به جای دوغ به مجید یه قابلمه چغندر لپو شده می دیم همراه با یه قابلمه شغلم لپو شده
به میثم هم شربت خنک می دیم با همون آبدوغ خیار خوبه

اما اگه نخواستی اشکال نداره من روی حرف رئیس حرف نمی زنم

دلارام نوشته است:

دمت گرم محبوبه جون
خداییش به عقل من یکی نمی رسید همچین مجازاتی
ولی من می گم بهشون غذا بدیم، گناه دارن طفلکی ها
به مجید یه دبه دوغ با یه دیگ حلوا می دیم ، به میثم هم یه دبه شربت سکنجبین با یه دیگ آبدوغ خیار

قربون تو آبچی گلم برم
که اینقدر ماهی نه عزیزم اگه عموت خواست فرار کنه سروکارش با مارامه
فکر کنم عموت جرات فرار کردن رو نداشته باشه

yasamiin نوشته است:

ميگما محبوبه جونم منم يه طلبي از عموم دارم
ديشب گفت ويلام در دست ساخته ولي تا موقعي كه من اين ويلاهرو نگيرماااااااا آروم نميشينم
مي خوام ميخواي من مراقبشون باشم يه وقت از تبعيد در نرن؟

magnoon diab نوشته است:

قربون تو آبچی گلم برم
که اینقدر ماهی نه عزیزم اگه عموت خواست فرار کنه سروکارش با مارامه
فکر کنم عموت جرات فرار کردن رو نداشته باشه

yasamiin نوشته است:

ميگما محبوبه جونم منم يه طلبي از عموم دارم
ديشب گفت ويلام در دست ساخته ولي تا موقعي كه من اين ويلاهرو نگيرماااااااا آروم نميشينم
مي خوام ميخواي من مراقبشون باشم يه وقت از تبعيد در نرن؟

آخـــــــــــــــــــــــــــــــــي آخه دلم براي عموم سوخت......
حالا نميشه من واسطه شم؟يه تخفيف كوچولو به عموم بدي....
آخه من خيلي كوچولو ام.....

نه عزیزم
نمی شه چون این عموت خیلی چوپ خطش پر شده
بابا آدم یه روز می ره دو روز میره الان بالغ بر یک هفته بیشتره که نیومده
نه نمیشه من با مجید رو به سزای عملش نرسونم راحت نمی شم
تازه این حرفام در مورد میثم خان هم صدق می کنه
وای به حال دوتائیشو بهتره تا مدتها این حوالی آفتابی نشن
چون سروکارشون با منه

yasamiin نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

قربون تو آبچی گلم برم
که اینقدر ماهی نه عزیزم اگه عموت خواست فرار کنه سروکارش با مارامه
فکر کنم عموت جرات فرار کردن رو نداشته باشه

yasamiin نوشته است:

ميگما محبوبه جونم منم يه طلبي از عموم دارم
ديشب گفت ويلام در دست ساخته ولي تا موقعي كه من اين ويلاهرو نگيرماااااااا آروم نميشينم
مي خوام ميخواي من مراقبشون باشم يه وقت از تبعيد در نرن؟

آخـــــــــــــــــــــــــــــــــي آخه دلم براي عموم سوخت......
حالا نميشه من واسطه شم؟يه تخفيف كوچولو به عموم بدي....
آخه من خيلي كوچولو ام.....