طناب
با طناب چه کارهایی می توان کرد؟
بند بازی؟
جایی برای پهن کردن لباس ها زیر نور آفتاب
وسیله ای که با آن می شود بار را بست
می توان راهی را با آن سد کرد
می توان خری را با طناب به جایی بست که راه گم نکند
ماشین دیگری را بوکسل کرد
گاری، خرک و درشکه ای را با آن کشید
دخیل هم می شود با آن به جایی بست
می توان با آن بازی کرد، طناب کشی!
به کمک طناب ِ نقاله، سنگین ترین وسیله ها را می توان همچون کاه از زمین برداشت
می توان تابی برای لمیدن بین دو درخت بست، روی آن لمید و از خنک نسیمی لذت برد
آبی با طنابی می توان از چاهی کشید و عطشی فرونشاند
هزار جور گره با طناب می توان زد
می توان گره های آن را هم واکرد
آورده اند که با طناب پوسیده به چاه نرویم
باز آورده اند که با طناب مفت خود خفه نکنیم
در لنگرگاه ها کشتی های غول پیکر را با طناب مهار می کنند
می توان بادبان ها را، با طناب برافراشت
درختی را هم چنان استوار نگه داشت
یا درخت ها را با هم پیوند زد
می توان اسب سرکشی را مهار و رام کرد
می توان با آن گذر گاهی برای عبور کردن ساخت
می توان با تکه ای از آن نشانی به درختی بست تا رهروان بازپسین بسادگی راه خود بیابند
از صخره های ستبر با طناب می توان گذشت و قله ای را فتح کرد
وهم بر قله ها می توان با طناب پرچمی برافراشت
صیادان با تور و طناب از دریا صیدها می گیرند
فتیله برای بمب با طناب می سازند
با آن اعدام میکنند، از آن حلقه ای میسازند تا جان انسانی دیگر را بگیرند
یا خود را با آن حلق آویز می کنند
جنین با بند نافی چونان طناب، به مادر خود وصل ست
با طناب ننویی می توان ساخت، برای کودکی ناآرام در کنج اتاقی.