ممنون الهام جان
منم اینگرید برگمن خیلی دوست دارم با اجازت یه کم به مطالبت اضافه می کنم
در یك نظر سنجی كه در سال ۲۰۰۵ در كشورانگلستان برگزار شد ؛" برگمان "و" همفری بوگارت" برای بازی در " كازابلانكا " به عنوان بهترین زوج سینمایی شناخته شدند.
بزرگترین حسرت برگمن در طول زندگیاش این بود كه فرصت بازی در فیلم سیاره میمونها را رد كرد ؛ برگمن علاوه بر بازی در بسیاری فیلم های مهم هالیود كار بزرگ دیگری نیز در سینما انجام داد و آن هم نقص غیر عمد سیستم قرار دادهای هالیودی بوده است. آنتونی كوئین درباره برگمن گفته بعضی وقتها در سینما كسانی را بسیار دوست میداری اما این علاقه در پرده سینما جواب نمیدهد و گاهی كسی را دوست نداری اما می توانی برایش هم بازی فوق العاده ای به روی پرده باشی و استعداد بزرگی با آنها كار كرده ام در سال ۱۹۳۹ تلاش های زیادی از سوی هالیود برای تغییر نام وی صورت گرفت اینگرید بریمان یا اینگرید لیند استورم كه نام قانونی وی پس ازازدواج اولش بود صورت گرفت اما برگمن موافقت نكرد چون معتقد بود تلاش بسیاری به حرج داد تا هویتی در اروپا كسب كند و این اعتبار و هویت تحت نام واقعیاش بوده است. وقتی ارنست هینگوی به او گفت : باید برای ایفای نقش مری در زنگ ها برای كه به صدا در می آیند موهایش را كوتاه كند گفت : برای این نقش حاضرم حتی سرم را هم بدهم او این نقش را به شدت تمرین می كرد و حتی زمانی كه كارگردان از نماهای گرفته شده راضی بود التماس میكرد برخی نماها را دوباره تكرار كنند. در میدان تایمز نیویورك تندیسی هشت طبقه ای و با حفاظ پلاستیكی از وی وجود دارد كه بخشی از فیلم ژاندارك ۱۹۴۸ بود و ۷۵ هزار دلار هزینه ساخت آن شد. هاوارد دهیوز در سفری از نیویورك به لوس آنجلس تمامی صندلی های هواپیما را خرید تا مطمئن باشد برگمن در سفری هوایی و خصوصی او را همراهی خواهد كرد.
نکات خواندنی از زندگی برگمن اینگرید برگمن یک برگ برنده در تمام زندگیش به همراه داشت: او همیشه به نظرات و انتقادات که درباره حرفه و نحوه بازیگریش میشد احترام میگذاشت و از آنها استفاده میکرد. او از تجربیات بازیگران و هنرمندان نامدار تاریخ سینما، حتی در زمانی که در اوج بود، استقبال میکرد و همین تجربیات را عامل موفقیتش در بازیگری و حرفهاش میدانست.
برگمن در اوج عصبانیت خونسردیاش را حفظ میکرد. البته گهگاهی او نیز مانند سایر انسانها عصبانی میشد و حتی پرخاشگری هم میکرد. اما در مجموع رفتار و خصوصیات اخلاقیاش بر پایه یک خونسردی خاص بود. او حتی وقتی برای اولین بار در کودکی روی صحنه رفت آنقدر خونسرد بود که حتی خودش هم باور نمیکرد. او تمام اضطرابها و مشکلات و مصائب حرفهاش را با خونسردیاش از بین برده و روی بازیش تمرکز میکرد.
انسانهای موفق کسانی هستند که در حرفه و کارشان علاوه بر علاقه و پشتکار جدیت نیز داشته باشند. برگمن هیچگاه در طول حرفه اش چه در صحنه تئاتر و چه در بازیگری در سینما جدیتش را از دست نداد. او با جدیت تمام در نقشی که آن را بازی میکرد فرو میرفت و به قول سینماییها بازی او زیرپوستی بود. شوخی و خنده در محیط خانواده یا در زمان استراحت در بین صحنههای فیلمبرداری از خصوصیات برگمن بود و معمولا هیچگاه خنده از لبانش محو نمیشد. اما هنگامی که کار فیلمبرداری آغاز میشد زبانزد بود. او به قدری برای کارش احترام قائل بود که وقتی صحنهای به پایان میرسید، نزد کارگردان رفته و اظهار میکرد که صحنه بعدی را بهتر بازی خواهد کرد. این در حالی بود که کارگردان از بازی او به وجد آمده بود ... و نیازی به گرفتن صحنه مجدد نداشت.
در زمانی که دوران ستاره سازی و ستاره سالاری در اوج بود، معمولا بیشتر کارگردانان و تهیه کنندگان با بازیگران به خصوص خانمها مشکل خاصی داشتند. آنها مدام از همه چیز ایراد میگرفتند و خواستار امکانات و پول و لباسهای گرانبها و گوناگون داشتند اما اینگرید برگمن از همان لحظه ورودش به هالیوود بابت قناعتی که داشت مورد مثل بود. او در اولین ملاقاتش با همسر دیوید سلزنیک، تهیه کننده بزرگ هالیوودی، او را به تعجب واداشت. چرا که با وجود اینکه دیگر ستارگان هالیوود برای یک بازی در یک فیلم طلب ماشین و بهترین محل اقامت را میکردند، اینگرید حاضر شد که در همان اتاق بالای استودیوی فیلمبرداری و تنها با یک چمدان سر کند.
ساده بودن نیز یکی دیگر از خصوصیات برگمن بود. جو حاکم بر هالیوود به گونهای بود که همه چیز جنبه تجملاتی داشت و همه در پی کسب گوشهای از این تجملات بودند. اما برگمن از همان ابتدا که وارد این نظام شد به سادگی رو آورد. ساده زندگی میکرد، ساده لباس میپوشید حتی زمانی که با روبرتو روسلینی آشنا شد، روسلینی از اینکه او پالتوی پوست خز نداشت به او خرده گرفت و به زور برای او یک پالتو خرید زیرا عقیده داشت که همه بازیگران زن سینما در آن زمان پالتو پوست خز دارند و اینگرید نیز باید داشته باشد.
پشتکار و علاقه شدید اینگرید به کار و حرفهاش میتواند برای هر کسی یک الگوی بزرک باشد. پشتکار برگمن در زمانی که در آغاز راه هنر بود جالب توجه است. او با وجود مخالفت عمویش که بعد از فوت پدر سرپرستی او رابر عهده گرفت، با پشتکاری که داشت وارد عالم سینما شد. بعد از آن رسوایی بزرگ که در زمان ازدواجش با روسلینی و به طبع بعد از باردارشدنش برایش به وجود آمد، مطمئنا هر کس جای برگمن بود دیگر بازگشتی نداشت. اما او با تلاش فراوان و پشتکار مثال زدنیاش دوباره از افول به اوج بازگشت.
شاید هر یک از ما به هنر، کار، یا حرفهای عشق داشته باشیم اما عشق واقعی ما به آن زمانی ثابت می شود که نمود پیدا کند. برگمن عاشق سینما و عاشق حرفه اش بود گاهی اوقات پیش می آمد که هیچ پیشنهادی جهت بازیگری دریافت نمی کرد و برخی مواقع ناچار بود که دو سه ماهی را بیکار بگذراند که این برایش دیوانه کننده بود. عشق به صحنه و عشق به بازی در وجودش مثل یک کوه آتشفشان فوران می کرد. بدترین لحظات برای او دوران بیکاریش بود. بارها شده بود که از خود مایه گذاشته تا مشکلات ناشی از عوامل مختلف را برطرف کرده تا کار فیلمبرداری ادامه یافته و وقفه ای ایجاد نشود. این عشق و علاقه تا بدان جا پیش رفت که زندگی آرام و حرفه در اوجش را به عشق بازی در فیلم هنری یک ایتالیایی ناشناس (روسلینی) فدا کرد تا تجربه ای متفاوت را در عالم بازیگری کسب کند.
هر انسانی در زندگیش کمتر صاحب فرصت و موقعیت های مناسب می شود و اگر از همین اندک فرصت ها نهایت استفاده را ببرد مطمئنا انسان موفقی است. اینگرید نیز از آن دسته انسانهایی بود که از یکی از آن موقعیتها به خوبی استفاده کرد. او در زمانی که به تازگی وارد مدرسه هنرهای دراماتیک استکهلم شده بود به طور اتفاقی مورد پسند گوستاو مولاندر کارگردان سوئدی قرار گرفت. پس از بازی موفقیت آمیز در فیلم عروس راهبه ها مورد توجه و پسند تهیه کنندگان و کارگردانهای مختلفی قرار گرفت اما مدیر کالج با رفتن او شدیدا مخالفت کرد. در نهایت برگمن با فرصت طلبی بهترین تصمیم را گرفته و پس از ترک کالج قدم در راهی گذاشت که شاید هیچ یک از هم دوره هایش به نزدیکی آن هم نرسیدند.
برگمن زمانی وارد هالیوود شد که بسیاری از بزرگان عالم سینما اعم از بازیگر و تهیه کننده در آنجا مشغول به کار بودند. نظام حاکم بر آنجا نیز فقط بر پایه پول و سرمایه بود. فروش خوب یک فیلم تضمین کننده موفقیت کلیه عوامل آن بود. تهیه کنندگان برای رسیدن به فروش بیشتر از هیچ دروغ و افترا و عمل نادرستی ابا نمی کردند. در چنین جوی برگمن سعی کرد تا متفاوت بوده و صداقت و روراستی خود را حفظ کند. این طرز فکر و رفتار برای همه تهیه کنندگان عجیب و باور نکردنی بود. اما برگمن در کل دوران بازیگریش همیشه متانت و صداقتش را حفظ نمود واین نکته از جمله مثبت ترین خصوصیات برگمن بود.
هر کسی در جایگاه و موقعیت برگمن بود مطمئنا وقت و فرصتی برای بودن در خانه و در کنار خانواده پیدا نمی کرد. بسیاری از بازیگران بزرگ سینما بوده و هستند که از این نکته مستثنی نیستند. اما اینگرید با وجود فشار شدید کاری رابطه گرم و صمیمی در داخل خانواده ایجاد می کرد. طوری که پیا لیندستروم که دختر او از همسر اولش بود به واسطه حضور مادرش سالها در خانواده روسلینی و در کنار خواهران و برادر ناتنی اش بدون هیچ مشکلی زندگی می کرد. در حقیقت برگمن با وجود کار فراوان و حرفه وقتگیری که داشت از کوچکترین فرصتی برای حضور در جمع خانواده و ایجاد پیوند مستحکم بین اعضای آن کوتاهی نمی کرد. او حتی چندین پیشنهاد بزرگ را به خاطر خانواده اش رد کرد.
انسانهایی که دارای شخصیتی مثبت باشند همواره زبانزد هستند. به قولی اینگونه انسانها همیشه موج مثبت می دهند. اینگرید نیز با اخلاق خوب و مثبتی که داشت در نزد بسیاری از مردم چهره ای دوست داشتنی بود. فیزیک چهره و معصومیت و سادگی نهفته در آن نیز به این ویژگی برگمن جان می بخشید. با وجود رسوایی اخلاقی که برایش پیش آمد و حتی با وجودی که بسیاری از مردم آمریکا در ابتدا با او بد شدند اما پس از بازگشتش به آمریکا همه چیز به فراموشی سپرده شد. زیرا اینگرید برگمن شخصیتی مثبت و دوست داشتنی داشت. برگمن پس از بازی در نقش ژاندارک در اروپا و خصوصا در فرانسه محبوبیتی بسیار پیدا کرد بطوریکه حتی در برخی از نقاط فرانسه مردم او را هم تراز ژاندارک مقدس می دانند.
برگمن شخصیتی شجاع داشت. او با شجاعت تمام به قلب مشکلات می زد و با شهامت حرفها و انتقادات خود را بیان می کرد. او حتی در اولین برخوردش با دیوید سلزنیک با شهامت و شجاعت، تمام آنچه را که در ذهن داشت مطرح کرد که همین گفتگو آغازی برای بی پروایی و شهامت برگمن درهالیوود بود..
گزیده فیلم شناسی عروس راهبه ها (1934)
خانواده سوئدنهیلم (1935)
اینتر متزو- نسخه سوئدی (1936)
اینتر متزو- نسخه آمریکایی (1939)
شبهای ژوئن (1940)
چهار فرزند آدام هد (1941)
دکتر جکیل و مستر هاید (1941)
شورش در بهشت (1941)
کازابلانکا (1942)
زنگها برای که به صدا در می آیند (1943)
چراغ گاز (1944)
ناقوسهای سنت مری (1945)
ساراتوگا ترانک (1945)
طلسم شده (1945)
بدنام (1946)
طاق نصرت (1948)
ژاندارک (1949)
در برج جدی (1949)
استرومبولی (1950)
اروپای 51 (1951)
سفر در ایتالیا (1953)
ما زنها (1953)
آناستازیا (1956)
النا و مردان (1956)
بی احتیاط (1958)
مهمانسرای ششمین خوشبختی (1958)
آیا برامس را دوست دارید (1961)
دیدار (1964)
رولز رویس زرد (1964)
گل کاکتوس (1969)
قدم زدن زیر باران بهاری (1970)
از میان پرونده های درهم و برهم خانم بازیل (1973)
قتل در قطار سریع السیر شرق (1974)
مسئله زمان (1976)
سونات پاییزی (1978)
زنی به نام گلدا (1982)
افتخارات نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن:
زنگها برای که به صدا در می آیند (1943)
ناقوسهای سنت مری (1945)
ژاندارک (1948)
سونات پاییزی (1978)
برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن:
چراغ گاز (1944)
آناستازیا (1956)
برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
قتل در قطار سریع السیر شرق (1974)