هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 نادر نادرپور

اذهب الى الأسفل 
+4
بهاره
الهام
دلارام
amin
8 مشترك
نويسندهپيام
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالثلاثاء مارس 18, 2008 8:37 pm

به نظر من نادر نادرپور یکی از بهترین شاعرای معاصره
ولی شاید خیلیا باهاش آشنا نباشن
واقعا اشعار زیبایی داره
اول زندگینامه شو می زارم بعد هم شعراش
امیدوارم که خوشتون بیاد Wink

زندگينامه نادر نادرپور


نادر نادرپور 28lywyo


روز شانزدهم خردادماه 1308 هجري خورشيدي برابر با 6 جون 1929 ميلادي از پدر و مادري فرهنگ دوست و هنر شناس در تهران زاده شد.
دوره هاي دبستان و دبيرستان را در همان شهر گذراند و براي تحصيل در رشته ادبيات فرانسه به دانشگاه سوربن در پاريس رفت.
پس از گرفتن ليسانس به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان کارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت.
سپس در سال 1343، براي تکميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت.
پس از بازگشت به ايران، از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار بود و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت گه پاره اي از آنها سنديت تاريخي يافت و به شناساندن ادبيات امروزي ايران و جهان، ياري کرد.
در مرداد ماه ماه 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه 1365 در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شرکت جست و سخن راند.
در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريکا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، برکلي و اروين پرداخت و پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در کلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، آغاز کرد.

نادر پور، 9 مجموعه از اشعار خويش را به ترتيب زير انتشار داد:
چشم ها و دست ها - 1333
دختر جام - 1334
شعر انگور - 1337
سرمه خورشيد - 1339
گياه و سنگ نه، آتش - 1357
از آسمان تا ريسمان - 1357
شام بازپسين - 1357
صبح دروغين - 1360
خون و خاکستر - 1367
هفت جلد از اين مجموعه ها با چاپ هاي متعدد در تهران و هشتمين آن، نخست در پاريس و سپس همراه جلد نهم توسط شرکت کتاب در لوس آنجلس منتشر شده است. علاوه بر اين مجموعه ها، دو جلد برگزيده اشعار نادر نادرپور نيز در تهران، بارها به طبع رسيده است.

از اين اشعار، ترجمه هاي گوناگون به زبانهاي فرانسه، انگليسي، روسي، آلماني، و ايتاليايي انتشار يافته است. نادر پور، اشعار بسياري از شاعران بزرگ فرانسوي و ايتاليايي را به فارسي ترجمه کرد و مجموعه اي از آثار گروه اخير را زير عنوان " هفت چهره از شاعران معاصر ايتاليايي " به همراهي " بيژن اوشيدري " انتشار داد.
نادر پور در بهار سال 1379 در آمريکا از دنيا رفت.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالثلاثاء مارس 18, 2008 8:55 pm

اینم یکی از شعرای زیبای نادرپور که من خیلی دوستش دارم

در انتظار آن چنان روز

روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد
از این همه عضوی که کنون در تن توست
یک عضو رابگزین و باقی را رها کن

می پرسم از تو
از بین اعضایی که داری
ایا کدامین عضو را برمی گیزینی
ایا کدامین را به خدمت می گماری ؟

از بین مغز و قلب و گوش و دیده و دست
ایا به دنبال کدامینت نظر هست ؟
ایا تو مغز خسته را برمی گیزینی ؟
مغزی که کارش جز خیال بی ثمر نیست
ایا تو چشم بی زبان را می پسندی ؟
چشمی که در فریاد خاموشش اثر نیست
ایا تو قلب شرمگین را دوست داری؟
قلبی که جز عاشق شدن هیچش هنر نیست
ایا تو گوش بینوا را می پذیری ؟
گوشی که گر از یاوه ها و برنتابد
رندانه در تحسین او گویند : کر نیست

زنهار ،‌ زنهار
زینان مباد هیچ یک را برگزینی
زیرا که از اینان نصیبت جز ضرر نیست
زیرا که در اینان هنر نیست
اما اگر از من بپرسی
من دست را بر می گزینم

دستی که از هر گونه بند آزاد باشد
دستی که انگشتانش از پولاد باشد
دستی که گاهی سخت بفشارد گلو را
دستی که با خون پاس دارد آبرو را
دستی که آتش ذر سیاهی برفروزد
دستی که پیش زورگویان مشت گردد
مشتی که لب ها را به دندان ها بدوزد
مشتی که همچون پتک آهنگر بکوبد
سندان سرد آسمان را
مشتی که در هم بشکند با ضربه ی خویش
ایینه ی جادوگران را

آری ، اگر از من بپرسی
من مشت را بر می گزینم
شاید که فریادی براید از گلویی
با مشت خشم آلود من پیوند گیرد
آنگاه ، لبخندی صفای اشک یابد
آنگاه ، اشکی پرتو لبخند گیرد

در انتظار آنچنان روز
بگذار تاپ یمان ببندیم
بگذار تا با هم بگرییم
بگذار تا با هم بخندیم
اشک تو با لبخند من همداستان باد
مشت تو چون فریاد من بر آسمان باد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالثلاثاء مارس 18, 2008 9:08 pm

حتما براتون پیش اومده زنگ خونه تون بزنن و فرار کنن(شایدم خودتون.. Laughing )
این شعر راجب همینه اسمش دیوانه(از مجوعه شعر چشمها و دستها)
از ویژگی های اشعار نادرپور تصویر گرایی بالاشه که تو این شعر هم کاملا دیده میشه
به همین خاطر هم هست که اونایی که به سینما علاقه دارن با شعرای نادرپور خیلی خوش ارتباط برقرار می کنن
این شعر رو تقدیم می کنم به آبجی عسلم که قولشو بهش داده بودم Wink

دیوانه
شبح ، کم کم ، قدم ‌آهسته تر کرد
نگاهش لای تاریکی درخشید
صدای غرش بادی که برخاست
شبح را اضطرابی تازه بخشید
درختان ، سینه ها بر هم فشردند
نفس ها منجمد شد در گلوها
گهی می تافت چشم یک ستاره
گهی می بست چشم از جستجو ها
نسیم سرد و حزن آلود پاییز
فرو می رفت در برگ درختان
درخت از درد می نالید و می خواند
به گوشم داستان تیره بختان
شب مهتابرو ، خاموش و محزون
مکان در کوچه ی مهتابرو داشت
نم مهتاب ، با تاریکی خشک
نمی جوشید و با او گفتگو داشت
فروغ ماه ، از لای درختان
زمین و سایه ها را خال می کوفت
چو بر دیوارهای کوچه می تافت
سیاهی می زدود و سایه می روفت
هوا از بسکه روشن بود و شفاف
نمی آسود ماه از رهنوردی
نمایان بود پرواز فرشته
در اعماق سپهر لاجوردی
صدایی از بهم ساییدن بال
به گوشم می رسید از آسمان ها
نسیم دلکشی از جنبش پر
به بازی بود و با تن ها و جان ها
هزاران تن از اشباح خیالی
در آن تاریکی شب می دویدند
خروس نیمه شب کز دور می خواند
صدایش را هراسان می شنیدند
به بام خانه ای در پیچ کوچه
شباهنگ پریشان می سرایید
چراغی در اتاق خانه می سوخت
ولی کم کم به خاموشی گرایید
شبح ، نزدیکتر آمد ، به در زد
صدای در ، طنین در خانه انداخت
به آهنگ صدا بیدار شد ماه
نگاهی خیره بر دیوانه انداخت
هیاهو در سکوت خانه گم شد
ولی از آن ، صدایی بر نیامد
کسی از پشت در ، چیزی نپرسید
سری هم از میانش درنیامد
شبح ، لختی توقف کرد و آنگاه
به در ، یکبار دیگر سخت تر زد
صدای پایی از دهلیز برخاست
کسی از پشت در ، دستی به در زد
شبح ، با چابکی از کوچه بگریخت
سپس در پیچ تاریکش نهان شد
سری از لای در ، در کوچه خم گشت
نگاهش در سیاهی ها روان شد
صدای کیست ؟ رعب انگیز و سنگین
کسی را در سیاهی جستجو کرد
چو باد شوخ و بازیگوش خندید
صدای بدگمان ، دنبال او کرد
درون کوچه ی خاموش ، تنها
نسیم مهر ، برگ از شاخه می چید
چو مرد درگشا ، در را فروبست
صدای خنده ای در کوچه پیچید
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 19, 2008 8:39 pm

دستت درد نکنه امین جان
شعر قشنگی بود
می گم یه کم با فریدون ما هم آشنا شو
دمش خیلی گرمه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 19, 2008 8:48 pm

دلارام نوشته است:
دستت درد نکنه امین جان
شعر قشنگی بود
می گم یه کم با فریدون ما هم آشنا شو
دمش خیلی گرمه
منم فریدون مشیری رو دوست دارم دلارام جان
به امید خدا به زودی یه تایپیک بزای اونم می زنم Wink lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
الهام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
الهام


تعداد پستها : 2828
Age : 36
Location : ایـــــران
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 19, 2008 8:51 pm

دستت درد نکنه امین جان...

به خصوص شعری که مال زنگ زدن و فرار کردنه جالب بود

Shocked Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://toradoostdaram.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالإثنين مارس 24, 2008 9:14 pm

اینم یکی دیگه از شعرای زییای نادرپور به اسم شعر انگور

شعر انگور

چه می گویید ؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟
کجا شهد است ؟
این اشک است
اشک باغبان پیر رنجور است
که شب ها راه پیموده
همه شب تا سحر بیدار بوده
تک ها را آب داده
پشت را چون چفته های مو دو تا کرده
دل هر دانه را از اشک چشمان نور خشیده
تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده
چه می گویید ؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟
کجا شهد است ؟
این خون است
خون باغبان پیر رنجور است
چنین آسان مگیریدش
چنین آسان منوشیدش
شما هم ای خریداران شعر من
اگر در دانه های نازک لفظم
و یاد ر خوشه های روشن شعرم
شراب و شهد می بینید ، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است ؟ این اشک است ، این خون است
شرابش از کجا خوانید ؟
این مستی نه آن مستی است
شما از خون من مستید
از خونی که می نوشید
از خون دلم مستید
مرا هر لفظ ، فریادی است کز دل می کشم بیرون
مرا هر شعر دریایی است
دریایی است لبریز از شراب خون
کجا شهد است این اشکی که در هر دانه ی لفظ است ؟
کجا شهد است این خونی که در هر خوشه ی شعر است ؟
چنین آسان میفشارید بر هر دانه ی لبها را و بر خوشه دندان را ؟
مرا این کاسه ی خون است
مرا این ساغر اشک است
چنین آسان مگیریدش
چنین آسان منوشیدش
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالثلاثاء مارس 25, 2008 2:34 am

ممنون امین جان Surprised

من شعراش رو خونده بودم اما شناختی ازش نداشتم Surprised
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 26, 2008 5:58 pm

بهاره نوشته است:
ممنون امین جان Surprised

من شعراش رو خونده بودم اما شناختی ازش نداشتم Surprised
خواهش می کنم بهاره جان
انشالا تو این تایپیک گزیده ای از اشعارشو می زاریم تا همه باهاش آشنا شن
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Assal
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Assal


تعداد پستها : 1476
Age : 35
Location : تهران
Registration date : 2007-12-19

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 26, 2008 6:49 pm

واااااااااای مرســـــی داداشی...

شرمندم کردی به خدا Embarassed Embarassed

خیلی خیلی ممنون... flower flower

شعر دیوانه ش واقعا عالی بود...

انگورشم خییییلی قشنگ بود...

من منتظر سریای بعدشم...

زود زود... Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 26, 2008 7:24 pm

سپاسگزارم امين جان
اما من با شعر اصلا ميونه خوبي ندارم
نمي دونم چرا هر کاري هم مکينم درست نميشه Sleep Sleep
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالخميس مارس 27, 2008 7:03 pm

اینم یه شعر قشنگ دیگه از نادرپور به اسم آشنا

آشنا

دختر بر آستانه ی در عاشقانه خواند
کای آرزوی من
من فارغم ز خویش و تو آسوده از منی
با دوست ، دشمنی
بس شام ها ستاره شمردم به نور ماه
تا اختر رمیده ی بختم وفا کند
شور نگاه دوست در آن چشم دلفریب
چون باده سرگرانی عیشم دوا کند
هر شب که ماه می نگرد از دریچه ها
جان می دهد خیال ترا در برابرم
من شاد ازین امید که چون بگذری ز راه
شاید چو نور ماه ، فراز ایی از درم
هر ناله ای که می شکند در گلوی باد
آهنگ ناله های دلم در فراق تست
جون تابد از شکاف درم نور ماهتاب
گویم نگاه کیست که در اشتیاق تست
ای ارزوی من
ای مرد ناشناس
آگاه نیستم که کجایی و کیستی
اما مرا به دیدن تو مژده می دهند
وان مژده گویدم که تویی یا تو نیستی
از من جدا مشو
چون زندگی به دست فراموشیم مده
یا از کنار من به خموشی گذر مکن
یا در نهان امید هماغوشیم مده
دختر خموش ماند
مردی که می گذشت به سویش نگاه کرد
دختر به خنده گفت
ای مرد ناشناس توانی خبر دهی
زان آشنا که هیچ نیامد به دیدنم ؟
آن مرد خنده کرد و شتابان جواب داد
آن آشنا منم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Assal
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Assal


تعداد پستها : 1476
Age : 35
Location : تهران
Registration date : 2007-12-19

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالخميس مارس 27, 2008 7:57 pm

ممنونم امین جان...

قشنگ بود...

قبلا یه شعر خونده بودم با همین مضمون

خییلی قشنگ بود

اصلا یادم نمیاد از کی بود

اگه پیداش کردم حتما میذاارم

مطمئنم خوشت میاد

بازم مرسی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 10:07 pm

اینم یکی دیگه از شعرای زیبای نادر پور به نام بت تراش Wink

بت تراش

پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیال
یک شب ترا ز مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام
بر قامتت که وسوسه ی شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان ، نگاه را
تا پیچ و تاب قد ترا دلنشین کنم
دست از سر نیاز بهر سو گشوده ام
از هر زنی ، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی ‚ کرشمه ی رقصی ربوده ام
اما تو چون بتی که به بت ساز ننگرد
در پیش پای خویش به خکم فکنده ای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که ترا ساخت ، کنده ای
هشدار !‌ زانکه در پس این پرده ی نیاز
آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام
یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند
ببینند سایه ها که ترا هم شکسته ام
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالجمعة أبريل 18, 2008 7:29 am

ممنون امين جان

خيلي زحمت كشيدي. من متاسفانه نميشناختم ايشون رو...چه شعراي زيبايي رو گلچين كردي.

من " در انتظار آن چنان روز" رو خيلي دوستش داشتم.

توي شعر خيلي با سليقه اي!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالجمعة أبريل 18, 2008 8:39 am

Yasaman نوشته است:
ممنون امين جان

خيلي زحمت كشيدي. من متاسفانه نميشناختم ايشون رو...چه شعراي زيبايي رو گلچين كردي.

من " در انتظار آن چنان روز" رو خيلي دوستش داشتم.

توي شعر خيلي با سليقه اي!
خواهش میکنم یاسمن جان
نادرپور یکی از شاعری خوب معاصره
منم شعر" در انتظار انچنان روز "رو خیلی دوست دارم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالأربعاء مارس 31, 2010 8:03 am

شیشه و سنگ


من آن سنگ مغرور ساحل نشینم
که می ران از خویشتن موج ها را
خموشم ، ولی در کف آماده دارم
کلاف پریشان صد ها صدا را
چنان سهمنکم که از هیبت من
نیایند سگماهیان در پناهم
چنان تیز چشمم که زاغان وحشی
حذر می کنند از گزند نگاهم
چنان تند خشمم که هنگام بازی
نریزند مرغابیان سایه بر من
مبادا که خواب من آشفته گردد
لهیب غضب برکشد شعله در من
نپوشاندم جامه پرداز دریا
از آن پیرهن های نرم حریرش
از آن مخمل خواب و بیدار سبزش
از آن اطلس روشنایی پذیرش
صدف ها و کف ها و شن های ساحل
به مرداب رو می نهند از هراسم
من آن سنگم آن سنگ ، آن سنگ تنها
که هم‌ آشنایم ، که هم ناشناسم
غبار مرا گرچه دریا بشوید
ولی زنگ غم دارد ایینه ی من
مرا سنگ خوانند و دریا نداند
که چون شیشه ، قلبی است در سینه ی من

نادر نادرپور(سرمه ی خورشید 1336-1338)
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

نادر نادرپور Empty
پستعنوان: رد: نادر نادرپور   نادر نادرپور Icon_minitimeالخميس أبريل 01, 2010 5:18 pm

amin نوشته است:
شیشه و سنگ


من آن سنگ مغرور ساحل نشینم
که می ران از خویشتن موج ها را
خموشم ، ولی در کف آماده دارم
کلاف پریشان صد ها صدا را
چنان سهمنکم که از هیبت من
نیایند سگماهیان در پناهم
چنان تیز چشمم که زاغان وحشی
حذر می کنند از گزند نگاهم
چنان تند خشمم که هنگام بازی
نریزند مرغابیان سایه بر من
مبادا که خواب من آشفته گردد
لهیب غضب برکشد شعله در من
نپوشاندم جامه پرداز دریا
از آن پیرهن های نرم حریرش
از آن مخمل خواب و بیدار سبزش
از آن اطلس روشنایی پذیرش
صدف ها و کف ها و شن های ساحل
به مرداب رو می نهند از هراسم
من آن سنگم آن سنگ ، آن سنگ تنها
که هم‌ آشنایم ، که هم ناشناسم
غبار مرا گرچه دریا بشوید
ولی زنگ غم دارد ایینه ی من
مرا سنگ خوانند و دریا نداند
که چون شیشه ، قلبی است در سینه ی من

نادر نادرپور(سرمه ی خورشید 1336-1338)
نادر نادرپور Icon_flower نادر نادرپور Icon_flower نادر نادرپور Icon_flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
نادر نادرپور
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: شعر و شاعران ایرانی-
پرش به: