ـ-ـ-ـ-ـ-ـ جزيره خرچنگهــــــــــــــــــا ـ-ـ-ـ-ـ-ـ

اينجا جزيره خرچنگهاست...

خيلي چندشه از نظر من...

فكر ميكنم خوندم كه اطراف مديترانست....

واااااااااااي چقدر خرچنگ
من اصلا دوست ندارم برم اينجا
اينجا راست كار محبوبه است

تصميم دارم تولدمو تو اين جزيره بگيرم...
همه دعوتين...
كيا ميان؟

MajidDiab نوشته است:

واااااااااااي چقدر خرچنگ
من اصلا دوست ندارم برم اينجا
اينجا راست كار محبوبه است

هاهاها...
فكر كردي عمووو...تولدمو ميخوام اينجا بگيرم...
عمو ام ديگه فاميل درجه يكه نميشه كه نباشه..
مگه نه؟
نكنه ميخواي تولد من نياي بپيچوني...

الان كه فكر مي كنم ميبينم چقدر خرچنگ دوست دارم
در گوشت رو بيار : الكي مي گم واسه تولد تو گفتم ميام

من موندم آدماي اين جزيره چه سر خوشن...

اون وقت اين خرچولنگا گازم ميگيرن///؟

فکر کنید جای خرچنگ، این جزیره پر از سوسک بود
اونوقت میشد اصل چندش

وااااااااي چه وحشتناك



خدا نكنه آدم اينجا زندگي كنه

من 10 سالم که بود یه خرچنگ داشتم...

عموهام برام آورده بودن...

خیلی ام دوسش داشتم...

یه روز واسه علوم بردمش مدرسه

ازم خواستنش واسه آزمایشگاه

مامانم از خدا خواسته چون خیییلی ازش می ترسید یواشکی برد داد بهشون

بعدم گفت دادم به عموهاا

بعد من یه روز تو آزمایشگاه تو الکل دیدمش

تا یه هفته افسرده شده بودم

اشکالی نداره عسل جونم، غصه نخور
خودم تولدت واست یه گونی خرچنگ می خرم

نه یه گونیش زیاده

می ترسم اونجوری

یه دونه ش قابل کنترله

تازشم اگه مامانم فقط اسمشو بشنوه وسایلمو میریزه تو کوچه

اشکال نداره بیا خونه ما تو اتاق من بخواب
منم میرم تو انباری میخوابم

وااای مهربوووونی

دوچت دالم جیاد جیاد

خب من رو تخت می خوابم تو رو زمین

یا تو رو زمین می خوابی من رو تخت

ها؟

هر جور که تو بگی

عسل جان چرا تعارف می کنی خب؟
برو روی تخت بخواب
چی؟ نمی خوای؟ باشه پس تو روی زمین بخواب منم میرم توی انباری می خوابم
خداییش مرام رو حال کردی؟

تعارف؟؟

نه بابا....اصلا از تعارف خوشم نمیاد...

باشه رو تخت می خوابم

چه کنم انقدر که اصرار کردی دیگه....

اون لباس هویجیتم می پوشم

شایدم اون آبی رو پوشیدم

ا میری؟؟

باشه...فقط درم پشت سرت ببند

واقعا از مرام شما شرمنده شدم....

ميخواين حالا بياين تو اتاق من با هم 3 تايي يه كاريش ميكنيم هاااااااا؟
خوبه هااااااا....

منم از تنهايي در ميام....

دلارام جان می بینم که پناهگاه شدی
پناهندگی سیاسی هم میدی ؟

MajidDiab نوشته است:

دلارام جان می بینم که پناهگاه شدی
پناهندگی سیاسی هم میدی ؟

به به...
عمووووو ...

جمع دخترونس آآآآآآآآآآآآآآآآ

سياسيشم فقط دخترا با هم تو اتاقن.....

خبرا بيرون پخش نميشه...
مگر اينكه از تو اتاق نفوذي داشته باشي.....

چی چی رو اینجا راست کار محبوبه ست
من از خرچنگ می ترسم خدا روشکر اهل گوشت خرچنگ هم نیستم
بابا خرچنگ خطرناکه حداقل عقرب بود یه چیزی بی آزار
اگه منو خواستید تنبیه کنید بفرستیدم به اون جزیره دم ورود سکته ها رو زدم
وای جندشم شد

MajidDiab نوشته است:

واااااااااااي چقدر خرچنگ
من اصلا دوست ندارم برم اينجا
اينجا راست كار محبوبه است

yasamiin نوشته است:

واقعا از مرام شما شرمنده شدم....

ميخواين حالا بياين تو اتاق من با هم 3 تايي يه كاريش ميكنيم هاااااااا؟
خوبه هااااااا....

منم از تنهايي در ميام....

یاسی جون تعارف اومد نیومد داره هااا

می خوای یه هماهنگی با خونه بکن

ها؟

MajidDiab نوشته است:

دلارام جان می بینم که پناهگاه شدی
پناهندگی سیاسی هم میدی ؟

نه دادا

نداریم

15 ساله از این جا رفتن

Assal نوشته است:

yasamiin نوشته است:

واقعا از مرام شما شرمنده شدم....

ميخواين حالا بياين تو اتاق من با هم 3 تايي يه كاريش ميكنيم هاااااااا؟
خوبه هااااااا....

منم از تنهايي در ميام....

یاسی جون تعارف اومد نیومد داره هااا

می خوای یه هماهنگی با خونه بکن

ها؟

نه عزيزم احتياجي نيست....
خونه بايد خودشونو با من هماهنگ كنن