هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 زندگي با بهترين عشق در دنيا

اذهب الى الأسفل 
+3
magnoon diab
yasamiin
Arghavan
7 مشترك
نويسندهپيام
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالثلاثاء أبريل 15, 2008 3:02 pm

زندگي با بهترين عشق در دنيا


زندگي با بهترين عشق در دنيا J0422210


یکی از دوستان صمیمی ام در تعطیلات پیش من آمد و چند روزی را در خانه ام مهمان بود. همزمان شوهرم به ماموریت رفت و متاسفانه پسر پنج ساله ام هم به شدت سرما خورده بود.این روزها، از صبح تا شب مشغول کار و مواظب بچه ام بودم و فوق العاده گرفتار شدم.

دوستم با دیدن چهره استخوانی من، شوخی کرد و گفت: «عزیزم، زندگی تو رو که می بینم دیگه جرئت نمی کنم بچه دار بشم.» از حرف های دوستم بسیار تعجب کردم و پرسیدم: «عزیزم، چرا چنین احساسی داری؟»

دوستم با همدردی به من گفت: «چون این روزها دیدم که هر روز از صبح تا شب مثل یه روبات کار می کنی. غذا می پزی، لباس می شوری، بچه را به مدرسه و بیمارستان می بری، چه روز بارونی چه آفتابی ، کار یه مادر هیچ وقت تعطیل نمی شه. از قبل خیلی لاغرتر شدی و توی صورتت چین وچروک پیدا شده.»

دوستم آهی کشید و باز گفت: «بهترین روزها برای یک زن در همین روزمرگی ها و کارهای فرعی به هدر میره. عزیزم، منو نگاه کن. چه برای کار چه برای مسافرت هیچ بار خاطری ندارم و زندگی آسانی دارم.» از حرف های دوستم بسیار خندیدم و گفتم: «درسته عزیزم اما همه چیز رو دیدی به جز خوشحالی من.» دوستم خندید و گفت: «خوشحالی؟ داری خودتو فریب می دهی؟»

جواب دادم: نه و چند خاطره کوچک درباره ی پسرم براش تعریف کردم. گفتم: چند سال پیش که پسرم تازه وارد کودکستان شد، در ناهارخوری برای اولین بار بال مرغ سرخ کرده می خورد. خیلی خوشمزه بود و پسرم ازش خیلی خوشش اومد. اما فقط نصفش رو خورد و نصف دیگه رو در آستینش پنهان کرد. چون می خواست اونو به خونه بیاره تا منم مزه اش رو امتحان کنم. هنوز صحنه ای که او نصف بال مرغ رو از آستینش درآورد و با هیجان منو صدا کرد، تو ذهنم باقی مانده و هر بار با دیدن لکه زرد روغن روی آستینش دلم گرم می شه.»

دوستم از حرف های من کمی سکوت کرد و انگار به خاطراتی دور فرو رفت. من ادامه دادم:
پریروز، برای معالجه ،پسرم را به بیمارستان بردم. دکتر بهش گفت: پسرم گروه خونی تو با مادرت یکیه. پسرم پرسید: دکتر، پس اگر مادرم مریض بشه می تونه از خون من استفاده کنه، درسته؟ دکتر جواب داد: آره پسر باهوش. پسرم بی درنگ به من گفت: مامان خیالت راحت باشه اگه مریض بشی از خون من استفاده می کنی و زود خوب می شی.

با شنیدن حرف های پسرم، آدم های اطرافم با غبطه به من نگاه کردند و گفتند: با همین بچه دوست داشتنی چه زندگی خوبی دارید. حرف هایم که تمام شد، دیدم صورت دوستم از اشک خیس شده است. به او گفتم: «ندیدی که در خستگی هم از سعادت و خوشحالی زندگی لذت می برم. تو نمی توانی عمیق ترین دلگرمی منو در روزهای عادی درک کنی. اما عزیزم باور کن که زندگی با بچه ها زندگی با بهترین عشق در دنیاست.»
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالأربعاء أبريل 16, 2008 8:45 am

ارغوان جون خيلي قشنگ بود مرسي...
خيلي خوشم اومد از اين داستان...
flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
magnoon diab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
magnoon diab


تعداد پستها : 7074
Age : 659
Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...!
Registration date : 2007-12-05

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالأربعاء أبريل 16, 2008 9:22 am

ارغوان جون دست گلت درد نکنه
خیلی خیلی عالی بود
بازم از این کارای خوب خوب بکن
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالأربعاء أبريل 16, 2008 1:08 pm

yasamiin نوشته است:
ارغوان جون خيلي قشنگ بود مرسي...
خيلي خوشم اومد از اين داستان...
flower


خواهش می کنم عزیزم .خوشحالم که خوشت اومده Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالأربعاء أبريل 16, 2008 1:10 pm

magnoon diab نوشته است:
ارغوان جون دست گلت درد نکنه
خیلی خیلی عالی بود
بازم از این کارای خوب خوب بکن

Very Happy سعیمو می کنم !
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالأربعاء أبريل 16, 2008 3:12 pm

Arghavan نوشته است:
yasamiin نوشته است:
ارغوان جون خيلي قشنگ بود مرسي...
خيلي خوشم اومد از اين داستان...
flower


خواهش می کنم عزیزم .خوشحالم که خوشت اومده Smile

من از داستاناي كوتاه خيلي خوشم مياد...
كتاب نشان لياقت عشق و عشق بدون قيد و شرط يه سري داستان كوتاه از
نويسنده هاي گمنامه كه خيلي قشنگه...

ولي يه ذره تنبليم مياد تو فروم بذارم Embarassed

ولي بجاش تو زحمتشو ميكشي عزيزم مرسي flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
maryashena
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
maryashena


تعداد پستها : 1153
Registration date : 2007-12-05

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 5:30 am

ممنون ارغوان جان
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
h@sti
میزبان
میزبان
h@sti


تعداد پستها : 426
Location : تهران
Registration date : 2008-01-09

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 10:43 am

ممنونم ارغوان جان ....

مثل همیشه قشنگ بو د ..... Wink


این داستانت منو یاد حرف یه معلم انداخت .......


تو راه دانشگاه پیش 2 تا معلم نشسته بودم ......


با اینکه هر دوشون 15 16 سال سا بقه ی تدرس داشتن اما دولت نمی دونم به چه دلیلی اونارو مجبور کرده بود که ادامه تحصیل بدن آخه اونا دیپلمه های قدیم بودن .... scratch

حالا بگذریم .....

یکی از اونا که به گمونم از اون معلمایی بود که بچه ها هیچ وقت فراموششون نمی کنن گفت : من یه دفتر دارم که به بچه ها میدم تا هر چی دلشون می خواد

توش بنویسن .. تا ازشون یادگاری داشته باشم ... چند وقت پیش که داشتم کشومو مرتب می کردم اون دفتر و دیدمو هق هق گریه کردم دلم برای تک تک

اون بچه ها تنگ شده .... Sad Sad


یاد معلمای خودم افتادم نا خدا گاه ......چقدر همشون مهربونو دوست داشتنین ..... Razz Razz

ببخشید سرتو درد آوردم ...... Embarassed Embarassed
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 11:13 am

h@sti نوشته است:
ممنونم ارغوان جان ....

مثل همیشه قشنگ بو د ..... Wink


این داستانت منو یاد حرف یه معلم انداخت .......


تو راه دانشگاه پیش 2 تا معلم نشسته بودم ......


با اینکه هر دوشون 15 16 سال سا بقه ی تدرس داشتن اما دولت نمی دونم به چه دلیلی اونارو مجبور کرده بود که ادامه تحصیل بدن آخه اونا دیپلمه های قدیم بودن .... scratch

حالا بگذریم .....

یکی از اونا که به گمونم از اون معلمایی بود که بچه ها هیچ وقت فراموششون نمی کنن گفت : من یه دفتر دارم که به بچه ها میدم تا هر چی دلشون می خواد

توش بنویسن .. تا ازشون یادگاری داشته باشم ... چند وقت پیش که داشتم کشومو مرتب می کردم اون دفتر و دیدمو هق هق گریه کردم دلم برای تک تک

اون بچه ها تنگ شده .... Sad Sad


یاد معلمای خودم افتادم نا خدا گاه ......چقدر همشون مهربونو دوست داشتنین ..... Razz Razz

ببخشید سرتو درد آوردم ...... Embarassed Embarassed


خواهش می کنم عزیزم .ما خوشحال می شیم که خا طرا تتو تعریف می کنی. Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 11:49 am

ارغوان عزيزم باز هم يه داستان جالب، يه نكته ي زيبا...ممنون!
خيلي خوشم اومد...و هم زمان به اين فكر مي كردم كه اگه اين بچه هاي مهربون وقتي بزرگ بشن زحمتا و محبتاي مادرشون رو فراموش كنن، اگه محبتاي اونا رو جبران نكنن باز هم ارزشش رو داره؟
ولي خب يه مادر هميشه عاشق بچه هاش نه؟ عشق بزرگيه...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 12:12 pm

مرسی قشنگ بود. درست مثل من و قشنگترین عشق دنیا یعنی دخترم. من هم از این خاطرات زیاد دارم نمونه اش همین امروز که... بگذریم. از این موارد بسیار زیاد برای من اتفاق افتاده و هر روز که می گذره بیشتر عاشق این فرشته ی مهربون کوچولو می شم. واقعا هم لذت داره و این لذت فراتر از دیگر لذتهای دنیاییست . امیدوارم شما هم بی نصیب نباشید. موفق باشید flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 3:15 pm

Yasaman نوشته است:
ارغوان عزيزم باز هم يه داستان جالب، يه نكته ي زيبا...ممنون!
خيلي خوشم اومد...و هم زمان به اين فكر مي كردم كه اگه اين بچه هاي مهربون وقتي بزرگ بشن زحمتا و محبتاي مادرشون رو فراموش كنن، اگه محبتاي اونا رو جبران نكنن باز هم ارزشش رو داره؟
ولي خب يه مادر هميشه عاشق بچه هاش نه؟ عشق بزرگيه...

خواهش می کنم یاسمن جون.

مادرا حتی اگه بچه ها تمام محبت های اونا رو فراموش کنن بازم اونا رو دوست دارن.البته ناراحت و دلسرد می شن ولی فراموش می کنن و می بخشن.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arghavan
میزبان
میزبان
Arghavan


تعداد پستها : 489
Location : تهران
Registration date : 2008-01-02

زندگي با بهترين عشق در دنيا Empty
پستعنوان: رد: زندگي با بهترين عشق در دنيا   زندگي با بهترين عشق در دنيا Icon_minitimeالخميس أبريل 17, 2008 3:18 pm

Anika نوشته است:
مرسی قشنگ بود. درست مثل من و قشنگترین عشق دنیا یعنی دخترم. من هم از این خاطرات زیاد دارم نمونه اش همین امروز که... بگذریم. از این موارد بسیار زیاد برای من اتفاق افتاده و هر روز که می گذره بیشتر عاشق این فرشته ی مهربون کوچولو می شم. واقعا هم لذت داره و این لذت فراتر از دیگر لذتهای دنیاییست . امیدوارم شما هم بی نصیب نباشید. موفق باشید flower


Smile خدا دختر گلتونو حفظ کنه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
زندگي با بهترين عشق در دنيا
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: داستان و داستان نویسی-
پرش به: