خيابان مطهري، روبهروي سنايي يك ساختمان معمولي قديمي پنج طبقه با نماي سفيدي است يك تابلوي آبيرنگ قديمي و كوچك سردر ساختمان نصب شده: «اتاق بازرگاني و صنايع و معادن تهران.» همه چيز عادي به نظر ميرسد. طبقه همكف مثل هميشه شلوغ است، اربابرجوع مثل هر اداره ديگري جلوي كيوسكها ميروند و كارهاي اداريشان را انجام ميدهند.
اما پشت ساختمان در محل پاركينگ، گرانقيمتترين و لوكسترين ماشينهاي تهران كه تعداد بعضيهايشان در تمام كشور كمتر از 10 دستگاه است يكي يكي وارد ميشوند. از هر كدام يك نفر پياده ميشود. اين يك نفرها، هر كدام مديرعامل يا عضو هيأتمديره بزرگترين شركتها و مؤسسات اقتصادي و يا از سهامداران عمده بورس تهران هستند. و البته چند نفري را هم نميتوان جزو پولدارترينها دانست. آنها به واسطه اطلاعات يا تخصصشان اينجا هستند.
يكي دكمه بالاي پيراهنش را بسته و با محاسن بلند و تيپ سنتي، ديگري صورت اصلاح كرده، با كت و شلوار و كراوات از گرانترين برندهاي اروپايي تن كرده است.
رفته رفته از ساعت يك و نيم تا ساعت دو بعدازظهر همه هيأت نمايندگان اتاق بازرگاني تهران در طبقه پنجم جمع ميشوند. 40 نفر نماينده بخش خصوصي و 20 نفر نماينده دولت. اين جمع درباره اقتصاد ايران تصميم ميگيرد. دور هم جمع شدند. براي كساني كه به صندليهاي هيأت نمايندگان اين اتاق تكيه زدند رقمهايي كه جلويشان 11 تا 12 صفر باشد زياد عجيب نيست.
آغاز جلسه
ساعت دو هياهوي اتاق فروكش ميكند. جلسه معمولاً با سخنراني رئيس اتاق بازرگاني يعني«يحيي آلاسحاق» كه در راس ميز نشسته است شروع ميشود. پيرمردي كه موهايش را در اين اتاق سفيد كرده. يحيي آلاسحاق از قديميترين اعضاي اتاق بازرگاني تهران پس از انقلاب است و به گفته خودش عضو هيأتمديره بيش از دهها شركت است. فكرش را بكنيد، هزار شركت!
باور كنيد يا نه هيچ كدام از پولدارترينها شاخ و دم ندارند، آدمهاي عادي با ظاهر عادي. دور تا دور افراد جالبي نشستهاند. كساني كه مردم بعضي از آنها را نه با عنوان عضو هيأت نمايندگان اتاق بازرگاني، بلكه با عناوين ديگري ميشناسند. اشتباه نكنيد، صفاييفراهاني براي ورزش اينجا نيامده. ايرج حسابي، پسر دكتر حسابي، بنيانگذار دانشگاه تهران كه هميشه در مورد فعاليتهاي اقتصادي او شايعه بوده و هست و او هم هميشه تكذيب كرده. مهرعليزاده، نامزد دوره پيشين رياست جمهوري هم اينجاست. عسگراولادي از اعضاي معروف مؤتلفه كسي كه پسته ايران را در تمام دنيا با نام او و شركت حساس ميشناسند. حتي پسر شهيد مفتح، محمد صادق مفتح هم حضور دارد.
جالب است كه بعضي از آنها بيرون از اتاق بازرگاني داراي گرايشهاي سياسي كاملاً متضاد با هم هستند، اما تا به حال در اتاق بحث سياسي خاصي شكل نگرفته است. همه اين افراد در اتاق بازرگاني به يك چيز فكر ميكنند «بخش خصوصي». در مورد مسائل اقتصادي آنها ترجيح ميدهند با هم همكاري كنند و گرايشات سياسيشان را به بعد از جلسه هيأت نمايندگان منتقل كنند.
اصليترين كار اتاق بازرگاني، ارتقاي بخش خصوصي از طريق برنامهريزي، ارائه پيشنهاد و راهكاري و يا اعمال فشار با اهرمهاي خاص و لابيهاي قدرتمند اقتصادي است كه البته مورد آخر زياد به صورت رسمي انجام نميشود. هر كدام از اعضاي اتاق نماينده يكي از بخشهاي بازرگاني، صنعت و معدن هستند. آنها مشكلات بخش مربوط به خود را در اين جلسات عنوان ميكنند و احتمالاً در حاشيه جلسات كه بعضاً از خود جلسات مهمترند به نتايجي ميرسند. بعد از آن با اعمال قدرت به دولت و يا مجلس از طريق تصويب قوانين و يا آييننامهها مشكلات بخش خودشان را برطرف ميكنند.
بعضي وقتها هم به سياستهاي مالي و اقتصادي دولت كه با منافع بخش خصوصي در تقابل هستند انتقادهايي ميكنند. اين انتقادها ميتواند به نحوه نوشتن بودجه باشد و يا عملكرد گمرك و… به هر حال پرونده تا زماني كه مشكل برطرف نشود و يا وزير يا مسئول مربوطه به اتاق نيايد و پاسخگوي آنها نشود بسته نخواهد شد.
نشستهاي صبحانه
اينجا رسم و رسومات خاصي دارد و اعضاي آن با اين رسوم به خوبي آشنا هستند. همين رسم و رسومات و حاشيههاي جلسات هستند كه بخش عمده تصميمگيريهاي كلان اقتصادي كشور را تعيين ميكنند.
40 نفر نماينده بزرگترين اتاق بازرگاني خاورميانه كنار هم قدرت زيادي دارند. اين 40 نفر بيخودي دور هم براي گپ جمع نميشوند، هر وقت آنها دور هم جمع ميشوند ميخواهند مانعي را برطرف كنند.
وقتي يك وزير يا مسئول بخش دولتي براي صبحانه به اتاق بازرگاني دعوت ميشود، خودش بايد بداند چه اتفاقي در حال شكل گرفتن است. دعوت براي صبحانه از آخرين مراحل اعمال قدرت اتاق بازرگاني به شمار ميرود. او را براي صرف صبحانه دعوت ميكنند. روي ميز چاي شيرين و نان و پنير و كره و مربا… هست. اما اين نشست فقط براي صرف صبحانه تشكيل نشده. مهمان صبحانه بعد از پايين رفتن اولين جرعه چاي شيرين از گلويش سيبل انتقادهاي نمايندگان بخش خصوصي ميشود. به هر حال نشست صبحانه آخرين نشست خواهد بود، تا موقع صرف ناهار به هر شكلي كه شده مشكل حل شده است. بعضي از تغييرات ناگهاني كه از رسانهها به اطلاع مردم ميرسد، از همين نشستهاي صبحانه نشأت ميگيرند. آخرين نشست صبحانه با دعوت از منوچهر متكي، وزير امور خارجه برگزار شد و نتيجه هم رضايتبخش بود!
اما اتاق هميشه اين قدر خشك و جدي نيست. اگر يك تاجر يا سرمايهدار ورشكسته شود، رسم ديگر اتاق يعني گلريزان براي او اجرا ميشود. اعضاي هيأت نمايندگان هر كدام به روش خاصي به او كمك مالي ميكنند تا بتواند دوباره فعاليت خودش را ادامه بدهد.
پولدارترينها
چون از ابتدا در ايران مستقيم و غيرمستقيم و در عرف جامعه ثروتمند بودن به صورت يك ضد ارزش معرفي شده، پولدارترينهاي ايران علاقه زيادي به معرفي خود ندارند. دليل ديگر هم اين است كه سيستم مالياتي ايران مثل خيلي از كشورهاي ديگر شفاف نيست. مثلاً در آمريكا به دليل سيستم مالياتي شفاف پولدارترينها مشخص ميشوند، اما در ايران هيچ كس نميداند پولدارترين شخص چه كسي است.
ممكن است با دسترسي به اطلاعات بورس تهران و از روي سهام عمدهاي كه يك شخص در شركتهاي مختلف دارد و يا از طريق درآمد كارخانه و يا شركت يك فرد بتوان ميزان سرمايه او را حدس زد، اما تعيين پولدارترين كار سادهاي نيست.
اما يك چيز مشخص است، پولدارترينهاي ايران در پايتخت ايران هستند و پولدارترينهاي پايتخت در اتاق بازرگاني پايتخت يعني اتاق تهران جمع ميشوند.
اينجا همه هستند، از هر صنعت و صنفي، بزرگترين آنها بهعنوان نماينده طيف خودش در اينجا حضور دارد.
علاء ميرمحمدصادقي نماينده بخش معادن، كسي كه همه او را بهعنوان پدر گچ و سيمان كشور ميشناسند. اولين صندوق قرضالحسنه انقلابي را 38 سال پيش در مسجد لرزاده تأسيس كرد. او بنيانگذار سازمان اقتصاد اسلامي است كه روزي قرار بود بانك خصوصي بازاريها باشد اما با تهديد به استعفاي 7 عضو كابينه دولت موقت، به محاق تعليق رفت تا سرانجام در دولت احمدينژاد به بانك قرضالحسنه تبديل شد.
پدرام سلطاني نماينده بخش بازرگاني، جوانترين عضو اتاق، شخصي كه با وجود جوان بودن بهعنوان يكي از بزرگان بخش خصوصي پتروشيمي معروف است.
محمد صدرهاشمينژاد، از مؤسسان اولين بانك خصوصي كشور و رئيس هيأتمديره همان بانك، عضو هيأتمديره شركت ساختماني استراتوس، كسي نميداند او چقدر ثروت دارد، اما در زمينه ساختمانسازي و بازرگاني از بزرگان به شمار ميرود.
محمد شمس اردكاني، مديرعامل يك شركت بزرگ خودروسازي و از فعالين بنام صنعت خودروسازي خصوصي در كشور.
تقي بهرامي نوشهر، پدر خوانده فولاد كشور، مؤسس چندين شركت بزرگ فولاد و فعال اين صنعت.
محسن خليليعراقي نماينده بخش صنعت، مديرعامل شركت بزرگ بوتان.
شاهرخ ظهيري، پيشگام صنايع غذايي در كشور و بنيانگذار كارخانههاي مهرام.
عباسعلي قصاعي نماينده بخش صنعت، از بازماندگان خاندان بزرگ سرمايهدار قصاعي و از بزرگترين فعالان صنعت چيني در كشور.
مهدي جارياني نماينده بخش صنعت، عضو هيأتمديره توليد مواد اوليه داروپخش و تولي پرس و از بزرگان صنعت شويندهها.
مهدي بهرامي ارض اقدس نماينده بخش بازرگاني، از مديران ارشد حيات نو و مشاور شهردار تهران.
علينقي خاموشي كه كسي بعد از انتخابات اخير اتاق بازرگاني او را در جلسات نديده است! مديرعامل كارخانجات پوشاك جامعه.
محسن صفاييفراهاني نماينده بخش بازرگاني عضو ارشد گروه استراتوس پارس، دوست و از شركاي اصلي محمد صدرهاشمينژاد.
محسن مهرعليزاده، نماينده بخش صنعت از طرف مؤسسه اندوخته (سرمايهگذاري) شاهد وابسته به بنياد شهيد، و مشاور رئيسجمهور اسبق.
احمد پورفلاح نماينده بخش صنعت و مديرعامل شركت بزرگ تأسيساتي سكو ايران.
مسعود دانشمند نماينده بخش بازرگاني، دارنده يك شركت بزرگ حمل و نقل دريايي و تنها دوست كراواتي علينقي خاموشي.
اسداله عسگراولادي، از اعضاي بنام مؤتلفه، رئيس اتاق مشترك ايران و چين، دارنده شركت بزرگ «حساس» كه در عرصه صادرات خشكبار و به خصوص پسته ايران در سطح جهان صاحب نام است.
احمد اميراحمدي نماينده بخش صنعت، كشتيگير قديمي با گوشهاي شكسته كه بهعنوان پدر سرب و روي كشور شناخته ميشود.
منجيان اتاق
داستان درگيري ميرحسين موسوي و اتاق به خوبي جايگاه و قدرت آن را مشخص ميكند. البته درگيري ميرحسين موسوي آخرين درگيري جدي با اتاق بود. بعد از انقلاب گروهي از انقلابيون تصميم گرفته بودند كه تالار بورس و اتاق بازرگاني را بهعنوان مظاهري از اقتصاد امپرياليستي تعطيل كنند، اما اين اتفاق نيفتاد. كسي هم نميداند چطور اين اتفاق نيفتاد!
در زمان جنگ يكبار ديگر اتاق تهديد شد. ميرحسين موسوي سياستمدار چپگرا و نخستوزير وقت در زمان جنگ، دستور داد اتاق بازرگاني را براي اسكان جنگزدهها خالي كنند. اما گويا كساني قدرتمندتر از ميرحسين موسوي هم بودند. آلاسحاق، خاموشي، نقرهكار، راسخ نهاونديان و… منجيان اتاق بازرگاني بودند. آنها در پاسخ نامه ميرحسين موسوي نوشتند كه امكان چنين كاري وجود ندارد و اتاق بازرگاني جاي اسكان جنگزدهها نيست. ميرحسين موسوي هم دستور داد با بلدوزر اتاق بازرگاني را با خاك يكسان كنند، چون به نظر او ساختماني كه نشود در آن جنگزدهها را اسكان داد بايد خراب ميشد.
اما باز هم لابيهاي قدرتمند اتاق بازرگاني كار خودش را كرد. اتاق بازرگاني كه در آن زمان خاموشي رئيس آن بود خراب نشد و هنوز هم پابرجاست. اين روايت غيررسمي به شكلي غيررسمي هم خاتمه يافت. به هر حال اتاق بازرگاني حتي با دستور مستقيم نخستوزير وقت هم به تعطيلي كشيده نشد. بعد از آن در دولتهاي بعدي و به خصوص در دولت هاشمي اتاق بازرگاني رشد بيشتري كرد.
اما چند نکته هم من اضافه کنم:
1. در بخشي از نوشته آمده: ”…تا موقع صرف ناهار به هر شكلي كه شده مشكل حل شده است. بعضي از تغييرات ناگهاني كه از رسانهها به اطلاع مردم ميرسد، از همين نشستهاي صبحانه نشأت ميگيرند…”راستش من به اندازه نويسنده به پيروي و در واقع تاثيرپذيري دولت ازنظرات اعضاي اتاق و بطور کلي بخش خصوصي در وضعيت فعلي اعتقاد ندارم. منظورم اينه که در عمل چه دولت فعلي و چه دولتهاي قبلي به اندازه لازم از نظرات بخش خصوصي در تصميمات و سياستگذاريهاي خود استفاده نکردهاند.
2. آخرين نشست صبحانه هفته گذشته با وزير مسکن و شهرسازي برگزار شده است.
تصاویر این انسان های پولدار
: