ع ش ق!

من با مریم کاملا موافقم
مریم جان حرفت رو چنان با باور قلبی گفتی که عمیقا به دلم نشست، واقعا ممنون

به نظر من دنیا یه طوریه که همیشه ادمای احساساتی که زود دل می بندن بیشترین اسیب رو می خورند
چون همه رو مثل خودشون می دونند
و بقیه یا اونا رو احمق فرض می کنند
یا سعی می کنند ازشون سو استفاده کنند
خودشون هم هیچ وقت نمی تونند تصمیم درست بگیرند

مریم اشنا نوشته است:

الهام نوشته است:

می دونید.... مشکل اکثر ما اینه که فکر میکنیم عاشق شدیم اما در واقع احساسمون عشق نیست...بعضی وقتها نیازه...نیاز به یه نفر ...نیاز به یه هم صحبت ونیاز به دوست داشته شدن
خود من این احساس رو تجربه کردم ..به یه نفر شدید دل بستم ودوستش داشتم تا اینکه فهمیدم دارم اشتباه میکنم..اون آدم بدی نبود اما فکر کردم برای چی دوسش دارم؟هیچ جوابی برای خودم نداشتم
عشق باید دلیل داشته باشه اگه الکی از کسی خوشت اومد الکی هم بدت میاد..به همین راحتی
اما اون تجربه که تجربه ی بدی هم بود باعث شد که دیگه نتونم کسی رو دوست داشته باشم .همیشه فکر میکنم تا آخر عمرم نمی تونم عاشق کسی بشم...این عشقها چه فایده ای داره؟فقط اذیت میشی دست آخرم از دست خودت عصبانی هستی که چرا کسی که لیاقتش رو نداشته دوست داشتی و همه ی زندگیت شده...باید عاقلانه تر فکر کرد..من به خودم قول دادم که دیگه هیچ وقت بچه نشم...

من فکر می کنم دوست داشتن دلیل نمی خواهد

منظورم بهتر بگم

باید ادم ها را به خاطر خودشونه دوست داشت به خاطر وجود خودشون

نه دلیل دیگه ای

ممنو دلارام جان از حرف های با معنی وقشنگت

اتفاقا خیلی هم دلیل میخواد.شما اصلا متوجه منظور من نشدی
باید یه خوبی وصداقت و بزرگی در وجود اون شخص باشه که بتونی دوسش داشته باشی وگرنه به چشم وابروی همه میشه دل بست....

به نظر من هر آدمی هر قدر هم که بد باشه، یه چیزی توی وجودش داره که بشه دوستش داشت
اما هر کسی قرار نیست هر کسی رو دوست داشته باشه
نمی دونم اون چیز چیه
نمی دونم چیه که آدما رو بهم وصل می کنه

کسی می دونه؟

دلارام نوشته است:

به نظر من هر آدمی هر قدر هم که بد باشه، یه چیزی توی وجودش داره که بشه دوستش داشت
اما هر کسی قرار نیست هر کسی رو دوست داشته باشه
نمی دونم اون چیز چیه
نمی دونم چیه که آدما رو بهم وصل می کنه

کسی می دونه؟

من میدونم

amin نوشته است:

دلارام نوشته است:

به نظر من هر آدمی هر قدر هم که بد باشه، یه چیزی توی وجودش داره که بشه دوستش داشت
اما هر کسی قرار نیست هر کسی رو دوست داشته باشه
نمی دونم اون چیز چیه
نمی دونم چیه که آدما رو بهم وصل می کنه

کسی می دونه؟

من میدونم

به به اينم از داش امين ما ...

ديگه چي ميدوني ؟؟!!

راستش من تو عمرم یه بار عاشق شدم ، اونم وقتی بچه بودم عاشق پسر شجاع شدم
خب به نظرم خیلی gentleman میومد ، به همه کمک میکرد، همرو دوست داشت.

البته ازون دختره گیس بریده ( خانم کوچولو ) خیلی بدم میومد ، هی خودشو باسه این پسر شجاع لوس میکرد

leila نوشته است:

راستش من تو عمرم یه بار عاشق شدم ، اونم وقتی بچه بودم عاشق پسر شجاع شدم
خب به نظرم خیلی gentleman میومد ، به همه کمک میکرد، همرو دوست داشت.

البته ازون دختره گیس بریده ( خانم کوچولو ) خیلی بدم میومد ، هی خودشو باسه این پسر شجاع لوس میکرد

مطمئنی عاشق سوباسا نبودی

دلارام نوشته است:

به نظر من هر آدمی هر قدر هم که بد باشه، یه چیزی توی وجودش داره که بشه دوستش داشت
اما هر کسی قرار نیست هر کسی رو دوست داشته باشه
نمی دونم اون چیز چیه
نمی دونم چیه که آدما رو بهم وصل می کنه

کسی می دونه؟

دلارام جان کاملا موافقم

اون چیزی که نمی تونی اسمی روش بذاری

اصلا با کلام نمی شه توصیفش کرد

ممنوم

مریم اشنا نوشته است:

دلارام نوشته است:

به نظر من هر آدمی هر قدر هم که بد باشه، یه چیزی توی وجودش داره که بشه دوستش داشت
اما هر کسی قرار نیست هر کسی رو دوست داشته باشه
نمی دونم اون چیز چیه
نمی دونم چیه که آدما رو بهم وصل می کنه

کسی می دونه؟

دلارام جان کاملا موافقم

اون چیزی که نمی تونی اسمی روش بذاری

اصلا با کلام نمی شه توصیفش کرد

ممنوم

به نظر من اون اعتقاد آدماست

به نظر من یه چیزیه فرای چیزایی که آدما توی این دنیا بهش دست پیدا می کنن، چیزی که آدم از جای دیگه با خودش آورده
می دونید چی می گم؟

دلارام نوشته است:

به نظر من یه چیزیه فرای چیزایی که آدما توی این دنیا بهش دست پیدا می کنن، چیزی که آدم از جای دیگه با خودش آورده
می دونید چی می گم؟

فکر کنم ذات ادما منظورت باشه

یه جور احساس که توی قلب آدماست

یه ایده ای هست که میگه ادما جفت خودشون رو دارند
مثل سیبی که نصف شده
و هر کس دنبال جفت خودش میگرده

اون که تو می گی مال ازدواجه
من عشق رو می گم

MajidDiab نوشته است:

leila نوشته است:

راستش من تو عمرم یه بار عاشق شدم ، اونم وقتی بچه بودم عاشق پسر شجاع شدم
خب به نظرم خیلی gentleman میومد ، به همه کمک میکرد، همرو دوست داشت.

البته ازون دختره گیس بریده ( خانم کوچولو ) خیلی بدم میومد ، هی خودشو باسه این پسر شجاع لوس میکرد

مطمئنی عاشق سوباسا نبودی

نه مجید ، سوباسا پسر خوبی نبود
یه زمانی آنت دوست داشت ، تازه از یکی شنیدم که قبلا با نل دوست بوده ، آخرشم با حنا ازدواج کرد ولی انگار کارشون به طلاق کشید و رفت با اون دختر دربدره پرین ازدواج کنه

خلاصه من موندمو علی کوچولو ، الان منتظریم باباش از جبهه بیاد

عشق یعنی وقتی از هم دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید

"کی نودسن"

بچه ها متاسفانه این یه واقعیته(به نظر من):
"ما معمولا عاشق کسی میشیم که دوستمون نداره در عوض کسانی که عاشقمون میشن رو دوس نداریم"


***اصاله یه ترانه داره بنام"و ما قلتیلیش" که موضوعش دقیقا همینه****

leila نوشته است:

MajidDiab نوشته است:

leila نوشته است:

راستش من تو عمرم یه بار عاشق شدم ، اونم وقتی بچه بودم عاشق پسر شجاع شدم
خب به نظرم خیلی gentleman میومد ، به همه کمک میکرد، همرو دوست داشت.

البته ازون دختره گیس بریده ( خانم کوچولو ) خیلی بدم میومد ، هی خودشو باسه این پسر شجاع لوس میکرد

مطمئنی عاشق سوباسا نبودی

نه مجید ، سوباسا پسر خوبی نبود
یه زمانی آنت دوست داشت ، تازه از یکی شنیدم که قبلا با نل دوست بوده ، آخرشم با حنا ازدواج کرد ولی انگار کارشون به طلاق کشید و رفت با اون دختر دربدره پرین ازدواج کنه

خلاصه من موندمو علی کوچولو ، الان منتظریم باباش از جبهه بیاد

شرمنده ليلا جان ، نميخواستم كلاغ بدخبر باشم ولي...

ديشب توي عمليات باباش ، سرويس شد . ظاهرا موشك آر پي جي فرستادتش رو هوا...

بهت تسليت ميگم .

گفتن پسرش رو بفرستين بياد جاي باباش رو پر كنه



يه فكر ديگه وردار

عشق یعنی دختر عزیز و نازم مبینا جان و بس.

هركسي از ظن خود شد يار من
هركس به اندازه ظرفيتش ميتونه از عشق بهره ببره
بي ظرفيتي خودمون رو گردن عشق نياندازيم
نمي دونم قصه مجنون رو شنيدين يانه؟
يه بار كه مجنون ميره كنار راه ليلي ميشينه تا از اونجا رد بشه و ببينتش ...خيلي طول ميكشه تا ليلي بياد
مجنون خوابش ميگيره
ليلي مياد و يه گردو كنار مجنون ميگذاره و ميره
يعني برو دنبال گردو بازيت تو عاشق نيستي
اگه خواب موندين و معشوقه تون رفت...نگيد عشق بده
شما بد بودين و عشق رو درست نفهميدين
خيلي فلسفي شد...شرمنده
در آخر اگه تونستين بخاطر معشوقتون از خودتون بگذرين اون موقع ادعاي عشق كنين

moein نوشته است:

بچه ها متاسفانه این یه واقعیته(به نظر من):
"ما معمولا عاشق کسی میشیم که دوستمون نداره در عوض کسانی که عاشقمون میشن رو دوس نداریم"


***اصاله یه ترانه داره بنام"و ما قلتیلیش" که موضوعش دقیقا همینه****

عشق چیزی است که بیشتر از هر چیزی داشتنش را دوست داریم

و بیشتر از هر چیزی دادنش را دوست داریم

و هیچ کس در نمی یابد که عشق همان چیزی است که همواره داده می شود و پذیرفته نمی شود

عشق ...

خب ...

واقعا میشه توی این دنیا به کسی دل بست ؟

عاشق که میشی ، دل میبندی به ایه چیز که همون معشوقه ...
و از هر چیز دیگه ای دل میکنی ...
متمرکز میشی به یه چیز ...

ولی هیچ چیز ثابتی توی این دنیا پیدا نمیشه ... هیچ چیز ...
پس نمیشه برای همیشه به چیز یا یه کس دل بست ...

مقصود نهایی فقط خداست ...
تنها اونه که همیشه میمونه ... همیشه هست و همیشه برقراره ...

روح آدم توی این دنیا رنگ آرامش رو به خدش نمیبینه ...
حتی در برزخ ... !
در برزخ هم مثل این دنیا جنب و جوش وجود داره ...
( حالا ... نمیدونم چرا روی قبر یه نفر مینویسن "آرامگاه" ... ! با اینکه اصلا آرامشی در کار نیست. )

حالا ...
به نظر شما ، بین ما و خدای ما ...
کدوممون معشوق و کدوممون عاشقیم ؟
خدا عاشق ماست یا ما عاشق خدا میشیم ؟

میبخشید ...
من خیلی فلسفی ترش کردم ... شرمنده ...
ولی خب ... عشق زمینی رو نگفتم دیگه ...

اگه میشه نظرتون رو به اون سوال من بدین ... ممنون میشم ...

من واقعا متاسفم که برای تو اینطور شد مجید جان ولی حافظ میگه
که عشق آشان نمود اول ولی افتاد یا عشق بازی کار بازی نیست ای دل سربباز.
هر چی بیشتر سختی بکشی عاشق تری و عشقت حقیقی تره.
امید وارم برای خودت یه عشق واقعی پیدا کنی.نگو هیچ وقت همسرم را دوست ندارم.
این بیشتر بی انصافی در حق خودته تا اونی که شاید یک روز باهاش عروسی میکنی.می دونی
چرا اگه هر شب با این فکر چشماتو ببندی و هر روز هم با اون چشماتو باز کنی خودت هم باورت میشه
و اونوقت باید یک عمر در حسرت زندگی کنی
هرروز با خودت تکرا کن.
من دوباره عاشق میشوم و قلب من یک فردای دیگر ،فردایی که
خیلی دیر نیست دوباره خواهد تپید و من با صدای آن خواهم خندید
نا امید نباش داداش جون.

منم واقعا برات متاسفم داداش گلم
می دونم مرجام این قسمت می خونه اصلا ناراحت نیستم که بفهمه زجری که من تو این نه سال کشیدم خیلی برام سخت بود کسی رو که از بچگی عاشق بودم بتونم فراموشش کنم هی به خودم میگم فراموش کردم اصلا به فکرش نیستم اما وقتی که به گذشته فکر می کنم .... بگذریم
من تا حالا دیگه عاشق نشدم و نمی خوامم بشم
عشق مقدسه به قول دوستم بهت می گفت
عشق کلید شهر قلب است به شر ط اینکه قفل دلت هرز نباشه که با هر کلیدی باز شود
اما به خدا قسم قفل دلم هرز نبود اما اون هرز بود خیلی هرز بود
اوائل هر وقت تنها می شدم گریه می کردم هی به خدا می گفتم چرا من بد بختر از من کسی نبود این طوری دلمو بشکونه بعدشم بره پشت سرشو نگاه نکنه

داداش مجید گلم اصلا ناراحت نباش چون دوتا خواهر داری که غمخوارت باشن



من پذیرفتم شکست خویش را،پند های قلب دوراندیش را،من پذیرفتم که عشق افسانه است،این دل دردآشنا دیوانه است،گرچه تو تنها تر ازمن می روی،آرزو دارم ولی عاشق شوی،آرزو دارم بفهمی درد را،تلخی برخوردهای سرد را


موفق باشی

مجنون دیاب