| از کامرون تا مصر | |
|
+4Saghar دلارام بهاره behzadnew2000 8 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:05 pm | |
| سال 2004 برای انجام یک کار فنی تصمیم گرفتم که به غرب افریقا سفر کنم .چون یک بازرگان ایروونی چند تا دستگاه صنعتی به افریقاییها فروخته بود و دستگاهها احتیاج به تعمیر و نگهداری داشت من به عنوان مسئول فنی عازم کامرون شدم | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:18 pm | |
| وقتی از فرودگاه دبی پرواز کردیم فکر می کردم نهایتا تا 2 ساعت دیگه به کامرون می رسم اما بعد از 7 ساعت تازه رسیدیم به کنیا . ساعت 3 شب بود که بعد از تعویض هواپیما عازم کامرون شدیم. فرودگاه کنیا که واقع در نایروبی بود فرودگاه قشنگی بود من اونو از فرودگاه دبی بیشتر دوست دارم ولی متاسفانه کل فرودگاه دست دخترای کماندو اسراییلی بود و دختر های جون و کماندو اسراییلی به شدت از فرودگاه مواظبت می کردن | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:23 pm | |
| بعد از سوار شدن و تیک اف از مهماندار پرسیدم حتما یک ساعت دیگه می رسیم اما مهماندار یک گیلاس جین برام ریخت و گفت 8 ساعت دیگه به دوالا شهر بندری کامرون | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:29 pm | |
| خلاصه بعد از تقریبا 8 ساعت به دوالا رسیدم وقتی که وارد فرودگاه شدم رو در و دیوار پر از مجسمه های چوبی و مشکی رنگ بود که با دست کار کرده بودن ها مرطوب بود ولی بوی خیلی خوبی داشت انگار که ها بوی عطر خاصی رو می داد من از پلیس مدارکمو گرفتم و به یک هتل با قیمت مناسب رفتم | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:32 pm | |
| چه جالب .. بعد؟! | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:44 pm | |
| وقتی به رسپشن هتل تقاضای اتاق کردمیک لیست جلوم گذاشت قیمت ها از300یورو شروع می شد و ارزونترینش 80یورو بود من که با قیافه خوشحال به رسپشن گفتم همیننو می خوام رسپشن گفت :او اقا ببخشید پس سگتون کجاست ؟ من گفتم :سگم ؟اون گفت :اره اون اتاق فقط برا سگهاست من که فورا خواستم کنف نشم گفتم :پاپیپس کجایی عزیزم.مثل اینکه بیروونه . الان میرم سگمو میارمش ... و رفتم دنبال هتل ارزونتر | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:49 pm | |
| بالاخره اونقدر گشتم تا هتل شبی 10 یورو گیر اوردم توی محله ای به نام بامندا .رسپشن صب تا شب فوتبال نیگاه می کرد و همش پز می داد و می گفت می دوونی حسن این هتل چیه ؟ حسنش اینه که تو محله بهترین فوتبالیست افریقاست .محله ساموئل اتئو. | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:53 pm | |
| چه جالب... ادامه بده بهزاد جان | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:54 pm | |
| فردای اون روز با ادرسی که دستم بود به سراغ کارخوونه ای رفتم که قرار بود مسئول فنیش باشم همه فرانسه حرف میزدن ولی اکثرا انگلیسی هم بلد بودن همه تاکسی ها تویوتای زرد رنگ بود و منو با هر بدبختیی که بود به کارخوونه رسوند | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 5:58 pm | |
| وقتی رسیدم به کارخوونه یک در بزرک صورتی دیدم یه خورده رفتم جلو و صدای ماشینهای ایروونی اشنا به گوشم خورد حس قشنگی بهم دست داد چون فهمیدم که تنها نیستم و ماشینهای ایروونی هم با من هستند رفتم جلوتر و دیدم که نزدیک به 60 نفر ادم ذل زدن به من انگار که من یک موجود فضاییم | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 6:04 pm | |
| ییه دفعه پسر صاحب کارخونه که اسمش پاتریس بود و دو رگه بود (پدر کامرونی و مادر المانی ) اومد جلو و منو و صمیمانه به من خوش امد گفت بعد از اون مدیر داخلی و چند تا مهندس یکی یکی خودشونو معرفی کردن و به گرمی به من خوش امد گفتن من که نگاههای دختر های کارخونه واقعا روم سنگینی می کرد به همراه پاتریس به دفتری در بالای سوله راهنمایی شدم | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 6:15 pm | |
| کارخونه بزرگتر از اوونی بود که فکر می کردم 45تا دختر بودن و تقزیبا 15 تا پسر همه با هم یا فرانسه صحبت می کردن یا زبان بومی خودشون روبه من یه اتاق دادند و کل انبار و تجهیزات انبار در اختیار من قرار داده شد | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 6:26 pm | |
| پپاتریس منو به هتل خودشون دعوت کرد اخه خدشون صاحب یه هتل هم بودن و به من یک اتاق خوب داد و گفت فعلا تو هتل ما باش تا برات یک اپارتمان اجاره کنیم.م.فردا که به کارخونه برگشتم دیدم که انبار پر از تولیده و فروش کارخونه خیلی ضعیفه .من یک تیم بازاریاب از دختر ها تشکیل دادم و تونستم یک ماهه نصف انبار رو بفروشم | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 6:43 pm | |
| مدیر کارخونه یک پیرمرد 60 ساله بود که جراح بود و یک بیمارستان هم داشت اون تو المان درس خونده بود و بسیار دقیق و منظم بود . یکی از کارهاش که همیشه بهش فکر میکنم این بود که اوون هر وقت چیزی تو هتلش می خورد فورا پولشو حساب می کرد. وقتی که دید من یک ماهه انبار رو فروختم کل کارخونه رو در اختیار من گذاشت و کلید کارخونه رو به من داد و مسئولیت کارگرها و تولید... | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 6:52 pm | |
| ااز روز بعد من تصمیم گرفتم با مرام یک ایرونی کارخوونه رو اداره کنم .اول از همه حقوق کارگر ها رو 20 درصد بالا بردم و به خانم ها یک بسته از تولید رو مجانی در هر هفته و کسانی که بهتر کار می کردن پاداش می گرفتن .من سعی می کردم با کارگر ها صمیمی شم . باهشون شوخی می کردم و سر به سرشون می زاشتم نهار با هم می رفتیم بیرون و یک زمین والیبال درست کردیم و دختر و پسر با هم بازی می کردیم. بهشون چند تا کلمه پارسی یاد داده بودم و اونو واقعا منو دوست داشتن | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 7:01 pm | |
| غذاهاشون اکثرا با ماهی درست می شد و خیلی تند بود .اگه می خواستی خوشحالشون کنی کافی بود اونارو به ابجو دعوتشون کنی چون واقعا از خوردن ابجو للذت می بردن . من شبها می رفتم نایت کلوپ یا کلوپ شبانه اونجا برا خارجی ها رایگان بود و خارجی ها می تو نستن 2 نفر رو هم رایگان با خودشون ببرن.مردم بسیار شادی بودند و زندگیشون رقص و مشروب و شادی بود | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 7:07 pm | |
| کارخونه جون گرفته بود من هم تولید رو بالا بردم هم فروش رو .مدیر هم برام یک خونه ویلایی نزدیک کارخونه گرفت . بچه ها میومدن خونه و غذا درست میکردیم و من اونارو به ابجو دعوت می کردم . حتی غذای ایرونی بهشون یاد دادم و حتی رقص ایرونی و چند تا فحش ایروونی | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الإثنين يناير 12, 2009 7:20 pm | |
| ببقیش بعدا الان باید برم لالا ... | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: جالبه الثلاثاء يناير 13, 2009 6:43 am | |
| تا حالا که انچه گفتید جالب بود بقیشا هم بگید زندگی متنوعی داشتید ما مشتاقیم بدونیم............ | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 7:26 am | |
|
اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الثلاثاء يناير 13, 2009 3:50 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 8:41 am | |
|
اين مطلب آخرين بار توسط Jany در الثلاثاء يناير 13, 2009 3:27 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 8:44 am | |
|
اين مطلب آخرين بار توسط Jany در الثلاثاء يناير 13, 2009 3:29 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 11:23 am | |
| امن 4 تا تیم بازاریاب دختر تشکیل داده بودم و سعی کرده بودم دختر های زرنگ و خوشگلی باشند از میونشون یکی از اونها به اسم دانیل دختر باهوش و مهربونی بود که به بهانه های مختلف میومد دفتر من . به من گفت میای امشب بریم نایت کلوپ ؟من گفتم خیلی خوب به شرطی که پول میز رو تو حساب کنی . دانیل گفت باشه و شب ساعت 11 رفتیم نایت کلوپ باستووس و کلی با هم رقصیدیم . دانیل دختر خوبی به نظر می اومد و تونست خیلی سریع با من دوست بشه .اون غذای ایرونی رو بلد شده بود و برام سبزی پلو ماهی درست می کرد | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 11:38 am | |
| من و دانیل با هم صمیمی شده بودیم و یکشنبه ها که تعطیل بود می رفتیم یکی از شهذهای بندری و توریستی که اسمش لیمبه بود و ساحل قشنگی داشت .قاه اتشفشانی کامرون به فاصله 50 مایلی اون بود و اب زلالی از ارتفاعات در رودخونه ای جاری می شد و به اقیانوس اتلانتیک می ریخت .عکس پایین عکس اون رودخونه است که در حال امتداد به اتلانتیکه من و دانیل تو این قسمت با هم شنا می کردیم و با توریستای دیگه والیبال ساحلی بازی می کردیم... | |
|
| |
behzadnew2000 میهمان
تعداد پستها : 78 Age : 43 Registration date : 2009-01-07
| عنوان: رد: از کامرون تا مصر الثلاثاء يناير 13, 2009 11:55 am | |
| چند ماهی گذشت که من یه روز متوجه شدم حالم خیلی بده تب شدیدی کرده بودم .تبم تا 41 درجه بالا رفته بود و بعد از مدتی دوباره درجه حرارتم تا 35 درجه پایین می اومد و دوباره تب می کردم طوری حالم بد شده بود که فقط تونستم به دانیل زنگ بزنم و دیگه چیزی نفهمیدم تا اینکه متوجه شدم دانیل به همراه یک پزشک بالا سرمه و به من سرم وصل کردن .دکتر گفت تو مالاریا گرفتی البته مالاریا و تیفوئد . و باید یه هفته با همین سرم مدارا کنی .دانیل خودش و خواهرش هر دو خیلی از من پرستاری کردن .اسم خواهرش سونیا بود .دختر خوشکلی بود .ولی بعد از مدتی متوجه شدیم که سونیا دچار بیماری گوارشی شده .یکماه بعد از اینکه من بهبود یافتم سونیا بد جوری مریض شد ما اونو در بیمارستان بستری کردیم ولی سونیا بعد از 2 ماه در گذشت . | |
|
| |
| از کامرون تا مصر | |
|