.: پاتوق :.

این هفتصدمین پست پاتوقه
x100
تقدیم به خودمون

محبوبه جون امضات یه کم کوچیک نیست؟ میخوای بزرگترش کن

نميدونم چرا من امسال علاقه اي به ديدن سريالاي تلويزيون ندارم

سلام بچه ها
خوش نمازوخوش روزه باشین
نمازوروزتونم مقبول درگاه خداجون باشه
راستش دلم واسه همتون تنگیده بود
اومدم عزض ادب کنم
اونقدراهم که فکرمیکردیم رمضون سخت نبود
راستی میدونین 8 شهریور میتونیم ماه رو رویت کنیم
البته دربزرگترین اندازه که نیازبه چشم مسلح نیست
سعی میکنم اطلاعاتشاهمین جاواستون بذارم
التماس دعا

حوصله م سر رفته
این تلویزیون هم که هر چی پخش میکنه همه اش مصیبت و بدبختی و غم و غصه ست
من که اصلا نگاه نمیکنم، دیشب یه جا مهمونی بودیم مجبور شدم نگاه کنم، هر چی کالری سر افطار جذب کرده بودم سوخت از غم و غصه
هی هی...

دلارام نوشته است:

حوصله م سر رفته
این تلویزیون هم که هر چی پخش میکنه همه اش مصیبت و بدبختی و غم و غصه ست
من که اصلا نگاه نمیکنم، دیشب یه جا مهمونی بودیم مجبور شدم نگاه کنم، هر چی کالری سر افطار جذب کرده بودم سوخت از غم و غصه
هی هی...

نمیدونم چرا تلویزیون تو ماه رمضون دست از بکش بکش و روح کشی بر نمیداره

دلارام نوشته است:

حوصله م سر رفته
این تلویزیون هم که هر چی پخش میکنه همه اش مصیبت و بدبختی و غم و غصه ست
من که اصلا نگاه نمیکنم، دیشب یه جا مهمونی بودیم مجبور شدم نگاه کنم، هر چی کالری سر افطار جذب کرده بودم سوخت از غم و غصه
هی هی...

نمیدونم چرا تلویزیون تو ماه رمضون دست از بکش بکش و روح کشی بر نمیداره

Jany نوشته است:

دلارام نوشته است:

حوصله م سر رفته
این تلویزیون هم که هر چی پخش میکنه همه اش مصیبت و بدبختی و غم و غصه ست
من که اصلا نگاه نمیکنم، دیشب یه جا مهمونی بودیم مجبور شدم نگاه کنم، هر چی کالری سر افطار جذب کرده بودم سوخت از غم و غصه
هی هی...

نمیدونم چرا تلویزیون تو ماه رمضون دست از بکش بکش و روح کشی بر نمیداره

فکر کن... خدا یه ال سی دی بزرگ در اندازه ی 6 تا زمین فوتبال زده وسط پارک اصلی شهر فرشته ها
که به منظور تفریحات سالم شبا بیان با خانواده شون توی پارک بشینن و دسته جمعی تلویزیون ببینن
بعد نوبت سریال های ماه رمضون ایرانیا میشه و سریال ملکوت شروع میشه
ادامه این جریان رو خودت پیش خودت تصور کن

واسه من "ورزشکاران، دلاوران" بخونید
مردم از بس کار کردم، امشب مهمونی افطار داشتیم با یه عالمه مهمون
تک دختر بودن هر چیش خوب باشه این یکیش بده که اینهمه کار میریزن سرت و خواهر نداری که از زیر کار دربری و اون کارهات رو انجام بده
تازه جانباز هم شدم، یه عالمه زخمی هستم، دستم هم مونده لای در، کمرم هم گرفته
فردا شب بعد از افطار با کمپوت آناناس بیاید دیدنم

مرسی بهاره جان

دلارام نوشته است:

واسه من "ورزشکاران، دلاوران" بخونید
مردم از بس کار کردم، امشب مهمونی افطار داشتیم با یه عالمه مهمون
تک دختر بودن هر چیش خوب باشه این یکیش بده که اینهمه کار میریزن سرت و خواهر نداری که از زیر کار دربری و اون کارهات رو انجام بده
تازه جانباز هم شدم، یه عالمه زخمی هستم، دستم هم مونده لای در، کمرم هم گرفته
فردا شب بعد از افطار با کمپوت آناناس بیاید دیدنم

برای منم بخونید

magnoon diab نوشته است:

دلارام خسته نباشی
ما هم چهارشنبه شب مهمون داشتیم
چی بگم خواهر دست رو دلم نزار که خونه
امان از دست این مرجان

چی شده خواهر نبینم دلت غصه داشته باشه
البته دل خودم هم دست کمی از دل تو نداره، از دست این مامانم که این همه کار میگه و این همه ایراد میگیره، آخر سرش به جای من از داداشم تشکر میکنه

Jany نوشته است:

دلارام نوشته است:

واسه من "ورزشکاران، دلاوران" بخونید
مردم از بس کار کردم، امشب مهمونی افطار داشتیم با یه عالمه مهمون
تک دختر بودن هر چیش خوب باشه این یکیش بده که اینهمه کار میریزن سرت و خواهر نداری که از زیر کار دربری و اون کارهات رو انجام بده
تازه جانباز هم شدم، یه عالمه زخمی هستم، دستم هم مونده لای در، کمرم هم گرفته
فردا شب بعد از افطار با کمپوت آناناس بیاید دیدنم

برای منم بخونید

خسته نباشی عزیزم از مهمونداری
چی کار کردی محبوبه ما رو که اینقده دلش خونه؟
فکر کنم یه عالمه از آبجی کوچیکه کار کشیدی و ایراد گرفتی، آره؟
اشکال نداره، چوب خواهر بزرگه گله هر کی نخوره خله (یعنی مثلا الان من دور از جونم خلم )

دلارام نوشته است:

Jany نوشته است:

دلارام نوشته است:

واسه من "ورزشکاران، دلاوران" بخونید
مردم از بس کار کردم، امشب مهمونی افطار داشتیم با یه عالمه مهمون
تک دختر بودن هر چیش خوب باشه این یکیش بده که اینهمه کار میریزن سرت و خواهر نداری که از زیر کار دربری و اون کارهات رو انجام بده
تازه جانباز هم شدم، یه عالمه زخمی هستم، دستم هم مونده لای در، کمرم هم گرفته
فردا شب بعد از افطار با کمپوت آناناس بیاید دیدنم

برای منم بخونید

خسته نباشی عزیزم از مهمونداری
چی کار کردی محبوبه ما رو که اینقده دلش خونه؟
فکر کنم یه عالمه از آبجی کوچیکه کار کشیدی و ایراد گرفتی، آره؟
اشکال نداره، چوب خواهر بزرگه گله هر کی نخوره خله (یعنی مثلا الان من دور از جونم خلم )

من چی کارش کردم..؟یا او که از سر کار که اومده مستقیم رفته خوابیده تا دو ساعت...من فلک زده اونقدر رفتم و اومدم و تنهایی
چیز میز ا رو جابه جا کردم که وقتی مهمونا رسیدن زانوم قفل شده بود و دیگه نمیتونستم حرکت کنم...

محبوبه می بینم که دستت رو شد
من خیال میکردم خواهر بزرگا کارهاشون رو میذارن واسه خواهر کوچیکا، نگو زمونه عوض شده
به هر حال هر دوتاتون و خودم که امشب بازم ورزشکاران دلاوران بودم خسته نباشیم

دلارام نوشته است:

محبوبه می بینم که دستت رو شد
من خیال میکردم خواهر بزرگا کارهاشون رو میذارن واسه خواهر کوچیکا، نگو زمونه عوض شده
به هر حال هر دوتاتون و خودم که امشب بازم ورزشکاران دلاوران بودم خسته نباشیم