كلاس روانشناسي و مشاوره...

دلارام نوشته است:

meysam-r نوشته است:

دلارام نوشته است:

آقا معلم تا دیدم اومدی به همه اس ام اس دادم و ورودت رو خبر دادم
اینقده هیجان زده بودم که یادم رفت مژدگانی بگیرم
حالا خودت باید جای همه بچه بهم مشتلق بدی
تا تو باشی دیگه غیبت نکنی

باشه گلم مشتلق هرچی بخوای تو جون بخواه

اما جون من که قابل نیست ... اگه هست لب تر کن

ببینم شیطون بلا حالا کلاسو میپیچونی هیچ ولیمه رو عمرا بتونی بپیچونی

ای وای سرم درد گرفت چرا لنگه کفش پرت میکنی اشتباه گرفتی بابا من بوش نیستم...دوش هم نیستم چه برسه...

اینی هم که گفتم حرف دل بعضی ها بود

سرت سلامت آقا معلم عزیز
مشتلق من خنده این شکلیت باشه

خنده من از شادی و خنده شماست
تاب بنفشه مي‌دهد طره مشک ساي تو ...پرده غنچه مي‌درد خنده دلگشاي تو

magnoon diab نوشته است:

سلام به گل ترین و عزیزترین داداش دنیا
وای میثم جان نمی دونی وقتی دلارام بهم خبر داد که اومدی
از خوشحالی دفترم رو سرم گذاشته بودم اینقدر بالا و پائین پریدم که
وقتی اومدم بیرون سرما خوردم
منم مثل دلارام شدم نمی دونم چی بگم اما اینقدر خوشحالم که
نمی دونم چگونه خوشحالیم رو مطرح کنم
فقط من به عنوان بد تربن شاگردد جلوی پاهات زانوی می زنم
و خدا رو شکر میکنم که دعام رو مستجاب کرد
خیلی خیلی خوش اومدی و امیدوارم دوباره ترکمون نکنی

اوه اوه ببینین کی اومده بابا

وروجک کجا بودی دلم ترکید تو این سکوت کجایی بابا ...من که باورم نمیشه محبوبه ام با یه سرما خوردگی کم بیاره

شایعه سازیه

مممنون از لطفت خواهر گلم

حا ج خانوم بقیه کجان؟

نوید صبا عسل یاسمن یاسمین ارغوان ...

آقا معلم مبارکه...شما هم هزار تایی شدید
عمرتان بلند باد

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

سلام به گل ترین و عزیزترین داداش دنیا
وای میثم جان نمی دونی وقتی دلارام بهم خبر داد که اومدی
از خوشحالی دفترم رو سرم گذاشته بودم اینقدر بالا و پائین پریدم که
وقتی اومدم بیرون سرما خوردم
منم مثل دلارام شدم نمی دونم چی بگم اما اینقدر خوشحالم که
نمی دونم چگونه خوشحالیم رو مطرح کنم
فقط من به عنوان بد تربن شاگردد جلوی پاهات زانوی می زنم
و خدا رو شکر میکنم که دعام رو مستجاب کرد
خیلی خیلی خوش اومدی و امیدوارم دوباره ترکمون نکنی

اوه اوه ببینین کی اومده بابا

وروجک کجا بودی دلم ترکید تو این سکوت کجایی بابا ...من که باورم نمیشه محبوبه ام با یه سرما خوردگی کم بیاره

شایعه سازیه

مممنون از لطفت خواهر گلم

من اینجام بابا

هيمنه ي سردار سپهي و جلال حكمفرمايي ايجاب ميكنه في بعض الاوقات شدت عمل به خرج بدي و تر و خشك رو با هم توي تنور قاطعيت بسوزوني
نوك سيبيلم رو تاب ميدم و :
از طرفي گردن نهادن به قاعده ي نفي سيبيل (!!) ايجاب ميكنه هيچ نقطه ي اميدي براي گردنكش ها و شكننده ي دل چشم به راه ها باقي نمونه !!
امر همان است كه فرموديم !! منتها ريسمان دوتا باشد ... !! حاجية الحرمين الشريفين نيز به جرم غيبت طولاني ، هر چند بجهت اداي فريضه ، مستوجب
عذاب ميباشند !!
ليك جاي نگراني نيست ، گمارد اي را روانه خواهيم داشت تا شبانه ايشان را از آن فراز فرود آورد تا رنجه اي بر خاطرشان ننشيند ! هنوز به چايي و مشربه ي
ايشان نيازمنديم !!

(بعضي از آدما نميدونم چه خاصيتي توي وجودشون هست كه بودنشون انرژي بخشه ... مثل تو دلارام . هم خدا دوستت داره ، هم بنده هاي خدا و هم
شكم گشنه ي بنده هاي خدا ... خنده . از اون بالا كه پايين اومدي و بخاطر غيبتت متنبه شدي ، بريز از اون چايي مخصوصت بياد شباي آشپزخونه !!)


داداش ميثم ، خلع سلاح شده ام ... خلع احساس كه نشده ام .
ميشه از خوبي روگردون بود ؟ من كه تا حالا غير خوبي ازت نديده ام . دمشون گرم ... همشهريات هم خوب روي تو و اهالي باصفاي آذربايجانات رو سفيد
كردن ... بهترين بچه ها همون اهالي اون طرفا بودن ... ساده و بي كلك .


ايول مرجان ... معلومه زياد با بزرگا چرخيدي كه به اين خوبي اخلاقياتشون رو ميشناسي . نكنه شاهزاده اي پرنسسي چيزي باشي و ما گرد خرابات ميچرخيم ؟؟
لبخند

به نام معشوق حقیقیئ که وفایش ازلی وابدی است
هر خزانی را بهاری است
وهربهاری راخزانی
مرگ وزندگی چنان در هم تنیده اند
که گیاه با خاک
ان سان از هم جدایند
که اسمان از زمین.............
راستی چه چیز می تواند جاذبه ی خاک را بشکند
وما رااز این سیاره ی کوچک معلق به بیکرانه ها ببرد؟
به راستی که حقیقت زندگی عشق است
وزندگی بدون عشق سرابی بیش نیست.............
چگونه می شود جاودانه شد وحصارزندگی وترس از مرگ را شکست
واز هر دو فراتررفت چگونه؟
سرچشمه ی ان رنج اسمانی که امن ابدی را ارزان می دارد کجاست؟
ایا ماازحقیقت وجود خود غافل شده ایم؟؟؟...........

اعلیحضرتا! خداوندگار عالم سایه لطف و حکومت شما را از سر این ملک و دیار کم مکناااااااااااد
کشته اون کاریزماتیم عالیجناب
یه اخم می کنی مو به تن همه سیخ میشه، یه لبخند می زنی کلی حس خوب ازش میاد بیرون، انگار وقتی سلمان از چیزی ناراحت باشه واقعا باید ناراحت بود و وقتی سلمان لبخند بزنه معنیش اینه که الان چیزی هست که بشه باهاش شاد شد و لبخند زد
شبای آشپزخونه رو خیلی خوب اومدی، یاد اون شب یلدا توی آشپزخونه بخیر...

دمت گرم اعلیحضرت، خیلی آقایی به مولا! فقط به اون گمارده بگو نردبون یادش نره، نیاد یهو طناف! رو ببره از اون بالا با مخ پخش زمین شم
بگو توی سرمای ارتفاعات خدمت، چی بیشتر میچسبه همون رو واست بپزونم

Jany نوشته است:

آقا معلم مبارکه...شما هم هزار تایی شدید
عمرتان بلند باد

ممنون خواهر گلم ...من همین الان متوجه شدم... البته اگه زودتر هم متوجه میشدم فرقی نمیکرد ...الان فقط به این فکر میکنم که پست ها یا تاپیک هایی

که زدم به درد بخور بوده به قول قدیمیها به درد این دنیا و اون دنیام میخوره یا... حرف زدن نوشتن آسونه اما عمل کردن و آخر سر هم جواب پس دادن ...

گفتار نکو دارم و کردارم نيست...از گفت نکوي بي عمل عارم نيست

دشوار بود کردن و گفتن آسان...آسان بسيار و هيچ دشوارم نيست

magnoon diab نوشته است:

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

سلام به گل ترین و عزیزترین داداش دنیا
وای میثم جان نمی دونی وقتی دلارام بهم خبر داد که اومدی
از خوشحالی دفترم رو سرم گذاشته بودم اینقدر بالا و پائین پریدم که
وقتی اومدم بیرون سرما خوردم
منم مثل دلارام شدم نمی دونم چی بگم اما اینقدر خوشحالم که
نمی دونم چگونه خوشحالیم رو مطرح کنم
فقط من به عنوان بد تربن شاگردد جلوی پاهات زانوی می زنم
و خدا رو شکر میکنم که دعام رو مستجاب کرد
خیلی خیلی خوش اومدی و امیدوارم دوباره ترکمون نکنی

اوه اوه ببینین کی اومده بابا

وروجک کجا بودی دلم ترکید تو این سکوت کجایی بابا ...من که باورم نمیشه محبوبه ام با یه سرما خوردگی کم بیاره

شایعه سازیه

مممنون از لطفت خواهر گلم

من اینجام بابا

ای وروجک تا 10 میشمرم باید صحیح و سالم تو کلاس باشی

Arakadrish نوشته است:

هيمنه ي سردار سپهي و جلال حكمفرمايي ايجاب ميكنه في بعض الاوقات شدت عمل به خرج بدي و تر و خشك رو با هم توي تنور قاطعيت بسوزوني
نوك سيبيلم رو تاب ميدم و :
از طرفي گردن نهادن به قاعده ي نفي سيبيل (!!) ايجاب ميكنه هيچ نقطه ي اميدي براي گردنكش ها و شكننده ي دل چشم به راه ها باقي نمونه !!
امر همان است كه فرموديم !! منتها ريسمان دوتا باشد ... !! حاجية الحرمين الشريفين نيز به جرم غيبت طولاني ، هر چند بجهت اداي فريضه ، مستوجب
عذاب ميباشند !!
ليك جاي نگراني نيست ، گمارد اي را روانه خواهيم داشت تا شبانه ايشان را از آن فراز فرود آورد تا رنجه اي بر خاطرشان ننشيند ! هنوز به چايي و مشربه ي
ايشان نيازمنديم !!

(بعضي از آدما نميدونم چه خاصيتي توي وجودشون هست كه بودنشون انرژي بخشه ... مثل تو دلارام . هم خدا دوستت داره ، هم بنده هاي خدا و هم
شكم گشنه ي بنده هاي خدا ... خنده . از اون بالا كه پايين اومدي و بخاطر غيبتت متنبه شدي ، بريز از اون چايي مخصوصت بياد شباي آشپزخونه !!)


داداش ميثم ، خلع سلاح شده ام ... خلع احساس كه نشده ام .
ميشه از خوبي روگردون بود ؟ من كه تا حالا غير خوبي ازت نديده ام . دمشون گرم ... همشهريات هم خوب روي تو و اهالي باصفاي آذربايجانات رو سفيد
كردن ... بهترين بچه ها همون اهالي اون طرفا بودن ... ساده و بي كلك .


ايول مرجان ... معلومه زياد با بزرگا چرخيدي كه به اين خوبي اخلاقياتشون رو ميشناسي . نكنه شاهزاده اي پرنسسي چيزي باشي و ما گرد خرابات ميچرخيم ؟؟
لبخند

فدای خودت و احساست و سلاحی که هست اما دیده نمیشه ...قدرش رو بدون ...

امر امر شماست ...



آن کز عنايت تو سلاح صلاح يافت...با اين چنين صلاح چه غم دارد از فساد

هرکس که اعتماد کند بر وفاي تو...پا برنهد به فضل برين بام بي‌عماد

مغفور ما تقدم و هم ما تأخرست...ايمن ز انقطاع و ز اعراض و ارتداد

Saghar نوشته است:

به نام معشوق حقیقیئ که وفایش ازلی وابدی است
هر خزانی را بهاری است
وهربهاری راخزانی
مرگ وزندگی چنان در هم تنیده اند
که گیاه با خاک
ان سان از هم جدایند
که اسمان از زمین.............
راستی چه چیز می تواند جاذبه ی خاک را بشکند
وما رااز این سیاره ی کوچک معلق به بیکرانه ها ببرد؟
به راستی که حقیقت زندگی عشق است
وزندگی بدون عشق سرابی بیش نیست.............
چگونه می شود جاودانه شد وحصارزندگی وترس از مرگ را شکست
واز هر دو فراتررفت چگونه؟
سرچشمه ی ان رنج اسمانی که امن ابدی را ارزان می دارد کجاست؟
ایا ماازحقیقت وجود خود غافل شده ایم؟؟؟...........

همش درست و خوب اما سوال آخر این نوشته رو اگه کسی بتونه جواب بده میتونه حرفی برای زدن داشته باشه
ممنون از حضورت گلی خانم ...راستی برای داشتن این پسر خوشگل هم بهتون تبریک میگم خدا نگهش داره براتون

meysam-r نوشته است:

حا ج خانوم بقیه کجان؟

نوید صبا عسل یاسمن یاسمین ارغوان ...

آقا معلم واسشون هشتاد تا منفی بذار تا دیگه اینقده بی وفا نشن
نوید فکر کنم تهران باشه وقتی برگرده خونشون به نفع خودشه که بیاد فروم و جبران مافات بکنه وگرنه با محبوبه جون یه جلسه ای تشکیل می دیم و یه تصمیماتی می گیریم
عسل هم درگیر امتحاناشه و دسترسی به کامپیوتر نداره ولی امتحاناش که تموم شه دیگه عذرش موجه نیست (عسل خانوم نهایت تا 6 بهمن بهت فرصت بدم )
از یاسمین امروز خبر می گیرم
از یاسمن و صبا و ارغوان هم با عرض ناراحتی و دلتنگی بی خبرم
آقا معلم من وساطت دخترا رو می کنم و همون هشتاد تا منفی بسشونه، اگه خواستی کسی رو دعوا کنی گوش نوید رو بپیچون دلمون خنک شه

از هر چه بگذریم سخن آقا معلم خوشتر است
ای آمده از سفر خاطرات دور..
درس تازه چی داریم؟

سلام آقا میثم! چقدر کار خوبی کردین که به جمع دوستاتون برگشتین.....

....اینجا همه منتظرتون بودن، از جمله خودِ من!


البته، من آدم مهمی نیستم ! فقط یه شاگرد تازه وارد ،که دلش می خواد درس یاد بگیره

خیلی خوشحالم این موقعیت پیش اومد، که منم بتونم باهاتون آشنا بشم....

اگه کلاستونو تعطیل نکنین و عمری هم باقی باشه ,کلی سوال دارم که ازتون بپرسم.

به هر حال .....خیلی خوش اومدین

دلارام نوشته است:

meysam-r نوشته است:

حا ج خانوم بقیه کجان؟

نوید صبا عسل یاسمن یاسمین ارغوان ...

آقا معلم واسشون هشتاد تا منفی بذار تا دیگه اینقده بی وفا نشن
نوید فکر کنم تهران باشه وقتی برگرده خونشون به نفع خودشه که بیاد فروم و جبران مافات بکنه وگرنه با محبوبه جون یه جلسه ای تشکیل می دیم و یه تصمیماتی می گیریم
عسل هم درگیر امتحاناشه و دسترسی به کامپیوتر نداره ولی امتحاناش که تموم شه دیگه عذرش موجه نیست (عسل خانوم نهایت تا 6 بهمن بهت فرصت بدم )
از یاسمین امروز خبر می گیرم
از یاسمن و صبا و ارغوان هم با عرض ناراحتی و دلتنگی بی خبرم
آقا معلم من وساطت دخترا رو می کنم و همون هشتاد تا منفی بسشونه، اگه خواستی کسی رو دعوا کنی گوش نوید رو بپیچون دلمون خنک شه

مه شون رو از دم میسپارم به دستهای مهربان حاج خانوم کلاس ...هر تنبیهی که صلاح میدونی در نظر بگیر من فقط میخوام دوباره وقتی حضور غیاب می کنم همه بگن حاضر

دلارام نوشته است:

از هر چه بگذریم سخن آقا معلم خوشتر است
ای آمده از سفر خاطرات دور..
درس تازه چی داریم؟

دلارام جان هنوز فرصت نکردم چیزی آماده کنم ...تا من خودمو جمع و جور کنم علی الحساب اینو دانلود کنید

http://www.4shared.com/file/76822073/d23d60ad/someone_cares_farsi.html

danial نوشته است:

سلام آقا میثم! چقدر کار خوبی کردین که به جمع دوستاتون برگشتین.....

....اینجا همه منتظرتون بودن، از جمله خودِ من!


البته، من آدم مهمی نیستم ! فقط یه شاگرد تازه وارد ،که دلش می خواد درس یاد بگیره

خیلی خوشحالم این موقعیت پیش اومد، که منم بتونم باهاتون آشنا بشم....

اگه کلاستونو تعطیل نکنین و عمری هم باقی باشه ,کلی سوال دارم که ازتون بپرسم.

به هر حال .....خیلی خوش اومدین

سلام به داداش از گل بهترم ...خوش اومدی عزیزم ...ممنون از لطفت ...منتظر سوالاتت هستم و حضورت

meysam-r نوشته است:

Saghar نوشته است:

به نام معشوق حقیقیئ که وفایش ازلی وابدی است
هر خزانی را بهاری است
وهربهاری راخزانی
مرگ وزندگی چنان در هم تنیده اند
که گیاه با خاک
ان سان از هم جدایند
که اسمان از زمین.............
راستی چه چیز می تواند جاذبه ی خاک را بشکند
وما رااز این سیاره ی کوچک معلق به بیکرانه ها ببرد؟
به راستی که حقیقت زندگی عشق است
وزندگی بدون عشق سرابی بیش نیست.............
چگونه می شود جاودانه شد وحصارزندگی وترس از مرگ را شکست
واز هر دو فراتررفت چگونه؟
سرچشمه ی ان رنج اسمانی که امن ابدی را ارزان می دارد کجاست؟
ایا ماازحقیقت وجود خود غافل شده ایم؟؟؟...........

همش درست و خوب اما سوال آخر این نوشته رو اگه کسی بتونه جواب بده میتونه حرفی برای زدن داشته باشه
ممنون از حضورت گلی خانم ...راستی برای داشتن این پسر خوشگل هم بهتون تبریک میگم خدا نگهش داره براتون

اقا میثم عزیز از لطفی که به من وپسرم امیر داشتید ممنون منم سوالات زیادی دارم که میخوام ازتون بپرسم ایشالله در اولین فرصت بهتون ایمیل می زنم اما در مورد مطلبی که نوشتم می خواستم نظرتونا بدونم من فکر کنم اگه ما ادما حداقل با خودمون رو راست باشیم بتونیم جوابشا بدیم.

دلارام نوشته است:

از هر چه بگذریم سخن آقا معلم خوشتر است
ای آمده از سفر خاطرات دور..
درس تازه چی داریم؟

ناز نفست دلارام جون که حق مطلب را ادا کردی دستت درست

اعلیحضرت به سلامت بادا
ما کجا و نزدیکی به والامنشی چون پادشاه کجا
ولی جده ای داشتم...که نسبش به پادشاهان سرزمینی دور میرسید
سرزمینی به نام آشنا...
همین که مانده از تصدقی سر اعلیحضرت و آموزشهای جده بزرگوارم است
ولیکن اون طناب را برای خودم خواسته بودم..نه بانو الهام

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

سلام به گل ترین و عزیزترین داداش دنیا
وای میثم جان نمی دونی وقتی دلارام بهم خبر داد که اومدی
از خوشحالی دفترم رو سرم گذاشته بودم اینقدر بالا و پائین پریدم که
وقتی اومدم بیرون سرما خوردم
منم مثل دلارام شدم نمی دونم چی بگم اما اینقدر خوشحالم که
نمی دونم چگونه خوشحالیم رو مطرح کنم
فقط من به عنوان بد تربن شاگردد جلوی پاهات زانوی می زنم
و خدا رو شکر میکنم که دعام رو مستجاب کرد
خیلی خیلی خوش اومدی و امیدوارم دوباره ترکمون نکنی

اوه اوه ببینین کی اومده بابا

وروجک کجا بودی دلم ترکید تو این سکوت کجایی بابا ...من که باورم نمیشه محبوبه ام با یه سرما خوردگی کم بیاره

شایعه سازیه

مممنون از لطفت خواهر گلم

من اینجام بابا

ای وروجک تا 10 میشمرم باید صحیح و سالم تو کلاس باشی

آقا ما اعتراض داریم
من صبح خوابم من خوابم میاد
بعدشم می خوام برم مسابقه کشتی کج ببینم
بعدشم می خوام فیلم اره 7 رو تماشا کنم بعد باید برم چند تا عقرب بگیرم
بگذارم تو کیف مرجان بعد باید برم ده بیست تایی مارمولک بگیرم بگذارم تو کیف دستی گلی (به این میگن خواهر شوهر گری)
بعد باید برم راستی استاد شما میگید مسابقه بین آندر تیکر
ای کلک خیال می کنید الانه میگم باتیستا نه استاد شما فکر می کنید مسابقه بین آندر تیکر
و مستر کندی کی برنده ست من رو باتیستا شرط می بندم فکر کنم حسابی چرت و پرت گفتم نه
آخر کار هم اگه وقت آزاد داشتم باید برم سر وکار اصلا من فردا مرخصیم استاد من دارم ازتون انتقام می گیرم شما باید تاوان اون روزایی که نبودید پس بدید من سر کلاس بیا نیستم

من مامانم رو می خوام من از آمپول می ترم من بیچهوم رو می خوام حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
من تب دارم کمک من دلم می خواد مرجان رو با روش اره تیکه تیکه کنم
چرا من دیگه نمی تونم کسی رو بترسونم
چرا من دیگه کسی رو نمی تونم مجازات کنم
همه ش تقصیر گلی ست وقتی با انگشت زدم تو چشمش دیه از این کارای بد نمی کنه
من باید برم من من من من یادم رفت
فعلا من رفتم اما برنمی گردم

magnoon diab نوشته است:

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

meysam-r نوشته است:

magnoon diab نوشته است:

سلام به گل ترین و عزیزترین داداش دنیا
وای میثم جان نمی دونی وقتی دلارام بهم خبر داد که اومدی
از خوشحالی دفترم رو سرم گذاشته بودم اینقدر بالا و پائین پریدم که
وقتی اومدم بیرون سرما خوردم
منم مثل دلارام شدم نمی دونم چی بگم اما اینقدر خوشحالم که
نمی دونم چگونه خوشحالیم رو مطرح کنم
فقط من به عنوان بد تربن شاگردد جلوی پاهات زانوی می زنم
و خدا رو شکر میکنم که دعام رو مستجاب کرد
خیلی خیلی خوش اومدی و امیدوارم دوباره ترکمون نکنی

اوه اوه ببینین کی اومده بابا

وروجک کجا بودی دلم ترکید تو این سکوت کجایی بابا ...من که باورم نمیشه محبوبه ام با یه سرما خوردگی کم بیاره

شایعه سازیه

مممنون از لطفت خواهر گلم

من اینجام بابا

ای وروجک تا 10 میشمرم باید صحیح و سالم تو کلاس باشی

آقا ما اعتراض داریم
من صبح خوابم من خوابم میاد
بعدشم می خوام برم مسابقه کشتی کج ببینم
بعدشم می خوام فیلم اره 7 رو تماشا کنم بعد باید برم چند تا عقرب بگیرم
بگذارم تو کیف مرجان بعد باید برم ده بیست تایی مارمولک بگیرم بگذارم تو کیف دستی گلی (به این میگن خواهر شوهر گری)
بعد باید برم راستی استاد شما میگید مسابقه بین آندر تیکر
ای کلک خیال می کنید الانه میگم باتیستا نه استاد شما فکر می کنید مسابقه بین آندر تیکر
و مستر کندی کی برنده ست من رو باتیستا شرط می بندم فکر کنم حسابی چرت و پرت گفتم نه
آخر کار هم اگه وقت آزاد داشتم باید برم سر وکار اصلا من فردا مرخصیم استاد من دارم ازتون انتقام می گیرم شما باید تاوان اون روزایی که نبودید پس بدید من سر کلاس بیا نیستم

من مامانم رو می خوام من از آمپول می ترم من بیچهوم رو می خوام حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
من تب دارم کمک من دلم می خواد مرجان رو با روش اره تیکه تیکه کنم
چرا من دیگه نمی تونم کسی رو بترسونم
چرا من دیگه کسی رو نمی تونم مجازات کنم
همه ش تقصیر گلی ست وقتی با انگشت زدم تو چشمش دیه از این کارای بد نمی کنه
من باید برم من من من من یادم رفت
فعلا من رفتم اما برنمی گردم

اقا میثم کمک دیگه از دست مرجان جون هم کاری بر نمیاد خبیث نبود حالا انگشت زن هم شده که دیگه صمد باید بیاد شاگردی تازه مارمولک اقا معلم help help help

مارادل ازکشاکش دنیاشکسته است.....این کشتی از تلاطم دریا شکسته است
تنهاننالم از غم ایام وجور یار.........باشد مرادلی وزصد جا شکسته است
از انچه پیش دوست بوددرخورنثار........تنها مرا دلی بود اما شکسته است
این حسرتم کشد که زمرغان چمن........بال من فلک زده تنها شکسته است
یک دل به سینه دارم ویک شهردلستان...بازارمن زگرمی سودا شکسته است
هرچیزبشکند ز بها اوفتد ولیکن.........دل را بها وقدر بود تا شکسته است

سلاممممممممممممممممممممممممممممممم
پس کجایین شماها؟
بازم کلاس تعطیل شد؟