هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 سوتي هاي حکيمانه....

اذهب الى الأسفل 
+4
دلارام
بهاره
MajidDiab
yasamiin
8 مشترك
رفتن به صفحه : 1, 2  الصفحة التالية
نويسندهپيام
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 02, 2009 4:46 pm

بچه هایی که دائما سوتی حکیمانه میدن بیاین که میخوام یه دیوان از سوتیهاتون بنویسم......
منم میشم سردستتون تو سوتی دادن...... سوتي هاي حکيمانه.... Icon_lol


عمرا از اونجایی که کسی پیدا نمیشه درطول روز سوتی نده پس باید سوتي هاي حکيمانه.... Icon_twisted سوتیایی که میدین بگین......
راه فراری هم چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
ندارین.......... سوتي هاي حکيمانه.... Icon_geek


اين مطلب آخرين بار توسط yasamiin در الأربعاء أكتوبر 07, 2009 5:59 pm ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 02, 2009 4:51 pm

چند وقت پیش رفتیم مسافرت جاده زنجان-قزوین خیلی شلوغ بود.....

وقتی برگشتیم داشتم برای دوستام تو محل کارم تعریف میکردم....
ییهو گفتم

جاده زنجین-قزوان خیلی شلوغ بود...... سوتي هاي حکيمانه.... Laughing

دیگه این شد سوژه تا این اواخر که دیگه یادشون رفت lol! lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 02, 2009 4:55 pm

چند وقت پیش جلوی مترو سوار ماشین شدم......(صحنه رو این طوری تصور کن که یه پسر فیفیلی مامانی جلو نشسته بود ...پشت من داشتم سوار میشدم....خسته از دانشگاه....پشت سرمم 2 نفر وایستادن تا سوار شن....)

تا سوار شدم راننده:سلام..

من:سلام آقا....

راننده:خسته نباشین...

من:ممنون شما هم خسته نباشین....

(دیدم پسره برگشته با چشمای گشاد داره منو نگاه میکنه.......)

راننده:حاج آقا خوبن؟

من: سوتي هاي حکيمانه.... Wassat سوتي هاي حکيمانه.... 56

راننده:الان نیستن منزل؟

خم شدم جلو راننده رو دیدم داره با موبایل حرف میزنه....
lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالأربعاء سبتمبر 02, 2009 10:44 pm

اییییییییییییییییییییی ولا عمو
دل یه جوون رو با این خاطراتت شاد کردی cheers
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 4:38 am

yasamiin نوشته است:
چند وقت پیش جلوی مترو سوار ماشین شدم......(صحنه رو این طوری تصور کن که یه پسر فیفیلی مامانی جلو نشسته بود ...پشت من داشتم سوار میشدم....خسته از دانشگاه....پشت سرمم 2 نفر وایستادن تا سوار شن....)

تا سوار شدم راننده:سلام..

من:سلام آقا....

راننده:خسته نباشین...

من:ممنون شما هم خسته نباشین....

(دیدم پسره برگشته با چشمای گشاد داره منو نگاه میکنه.......)

راننده:حاج آقا خوبن؟

من: سوتي هاي حکيمانه.... Wassat سوتي هاي حکيمانه.... 56

راننده:الان نیستن منزل؟

خم شدم جلو راننده رو دیدم داره با موبایل حرف میزنه....
lol!

Laughing Laughing Laughing
خيلي باحال بود ..
يكي دوباري هم از اين سوتيا واسه من اتفاق افتاده ..
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 6:54 am

پس بگو دیگه بهاره ...داری میپیچونی ......استغفرالله...... geek



یه بارم تو بالکن خونمون وایستاده بودم به مامانم گفتم .....

ااااااااااااااا مامان ببین اینجا چقدر کر پفتر ریخته..... سوتي هاي حکيمانه.... Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 7:18 am

سوتي هاي حکيمانه.... Bd4سوتي هاي حکيمانه.... Bd4
مردم از خنده... آآآآآآآآآیییییییی
خیـــــــــلی باحال بود یاسی جون سوتي هاي حکيمانه.... Bg4
منم خیلی از این سوتی ها میدم، الان یادم نیست دقیقا
ولی وقتی یادم افتاد میام واستون پرونده سوتی هام رو رومی کنمسوتي هاي حکيمانه.... Bd1
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 9:11 am

نه ياسي جان .. پيچوندن چيه ..

منتظر بودم تا فريبا بياد .. آخه من كه يادم نيست ولي فريبا يادش ميمونه و تا مدتها سوژه داره واسه اذيت كردنم..

الآن بهش ميگم يه سوتي از من بگو .. ميگه كدوماش رو بگم .. Shocked Laughing Laughing

سوتي زياده .. يادم اومد ميگم

من اون سوتي حرف زدن رو گفتم يكي دوبار اينطوري سوتي دادم ..
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 1:43 pm

Laughing Laughing Laughing Laughing
واي ياسي ... خيلي جالب و خنده دار بودن. منم توي حرف زدن سوتي زياد مي دم. منظورم جابه جا شدن كلماته Embarassed مث همون كر پفتر خودت Razz



يه بار مامان اينها نبودن من رفته بودم خريد واسه خونه. وقتي خواستم حساب كنم به آقاهه گفتم ببخشيد چقدر لطف كنم؟ Embarassed

ميگن طرف جلو خودش پپسي باز ميكنه هاااااااااااا geek
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 1:49 pm

يه بار هم رفته بودم واسه تولد داداش كوچيكم اسباب بازي بخرم. بعد از كلي اين ور و اون ور كردن و كل مغازه رو بهم ريختن بالاخره انتخاب كردم. از فروشنده تشكر كردم و گفتم ببخشيد اذيت شدين و...
و سرم انداختم پايين و در مغازه رو باز كردم كه فروشنده گفت ببخشيد خانوم
گفتم بله؟
گفت فكر كنم فراموش كردين حساب كنين...

حتا الانم كه يادم ميفته داغ ميشم Embarassed به عمرم اونقدر به كسي نگفتم شرمنده، ببخشيد Exclamation Mad
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 1:59 pm

می دونستید شمال رفتن دم خلیج فارس خیلی مزه داره

از سخنان گهر بار مجید دیاب Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:01 pm

Yasaman نوشته است:
يه بار هم رفته بودم واسه تولد داداش كوچيكم اسباب بازي بخرم. بعد از كلي اين ور و اون ور كردن و كل مغازه رو بهم ريختن بالاخره انتخاب كردم. از فروشنده تشكر كردم و گفتم ببخشيد اذيت شدين و...
و سرم انداختم پايين و در مغازه رو باز كردم كه فروشنده گفت ببخشيد خانوم
گفتم بله؟
گفت فكر كنم فراموش كردين حساب كنين...
حتا الانم كه يادم ميفته داغ ميشم Embarassed به عمرم اونقدر به كسي نگفتم شرمنده، ببخشيد Exclamation Mad

یه بار من تو تاکسی نشسته بودم عجله شدید داشتم
می خواستم برم جایی دیرم شده بود
تا رسیدم پریدم بیرون رفتم یارو دنبالم راه افتاد گفت آقا کرایه قابل نداره ها
منم عین اونایی که دقیقه نود پنالتی رو از دست بدن سرم رو گرفتم و گفتم ببخشید
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:06 pm

MajidDiab نوشته است:
می دونستید شمال رفتن دم خلیج فارس خیلی مزه داره

از سخنان گهر بار مجید دیاب Laughing


Laughing Laughing Laughing اينم از اثرات اعتياده ديگه Shocked Wink
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:08 pm

MajidDiab نوشته است:
Yasaman نوشته است:
يه بار هم رفته بودم واسه تولد داداش كوچيكم اسباب بازي بخرم. بعد از كلي اين ور و اون ور كردن و كل مغازه رو بهم ريختن بالاخره انتخاب كردم. از فروشنده تشكر كردم و گفتم ببخشيد اذيت شدين و...
و سرم انداختم پايين و در مغازه رو باز كردم كه فروشنده گفت ببخشيد خانوم
گفتم بله؟
گفت فكر كنم فراموش كردين حساب كنين...
حتا الانم كه يادم ميفته داغ ميشم Embarassed به عمرم اونقدر به كسي نگفتم شرمنده، ببخشيد Exclamation Mad

یه بار من تو تاکسی نشسته بودم عجله شدید داشتم
می خواستم برم جایی دیرم شده بود
تا رسیدم پریدم بیرون رفتم یارو دنبالم راه افتاد گفت آقا کرایه قابل نداره ها
منم عین اونایی که دقیقه نود پنالتی رو از دست بدن سرم رو گرفتم و گفتم ببخشید


Laughing Laughing حالا خوبه گفته قابل نداره. من رو كه حسابي ضايعم كرد Embarassed

راستي اينم يه اثر ديگه Very Happy Wink
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:09 pm

یه بار تو میدون رسالت بودم
می خواستم برم سید خندان
جلو یه ماشین دست تکون دادم داد زدم رسالت Shocked

یه بار تو کلاس شیمی اومدم بگم فاز گازی
گفتم فاز غازی Shocked
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:13 pm

بچه که بودم خیلی مثبت بودم
سال اول دبیرستان یه بار پولام رو گذاشتم تو جورابم Laughing
چون تو جیبم می گذاشتم میافتاد
بعدش رفتم وضو بگیرم هواسم نبود پول تو جورابمه چوله افتاد
خلاصه منم رفتم نماز خوندم و مدرسه تموم شد
راه افتادم برم کلاس زبان
وقتی پیاده شدم دست تو هر جیبی می کردم می دیدم پولم نیست Shocked
داشتم می مردم که یک دفعه یادم افتاد ای دل غافل پول تو دستشویی مدرسه است No
به آقاهه گفتم ببخشید من پولم گم شده
اونم خندید گفت عیب نداره بنداز تو صندوق
ضایعم نکرد lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:16 pm

پیش دانشگاهی که بودم معلم فیزیکمون خیلی رو من حساب میکرد
شاگرد زرنگ فیزیک خود خودم بودم Embarassed
بعدش یه درسی داد کوانتوم بود فکر کنم هی درس داد کسی نمی فهمید هی گفت بعد 2 ساعت صدای همه در اومد
برگشت به من گفت این فهمیده
همین یکی فهمیده باشه بسه تو کلاس
بعد بهم گفت فهمیدی
منم گفتم نه Shocked
عصبانی شد قهر کرد رفت lol! lol! lol! lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:16 pm

MajidDiab نوشته است:
یه بار تو میدون رسالت بودم
می خواستم برم سید خندان
جلو یه ماشین دست تکون دادم داد زدم رسالت Shocked

یه بار تو کلاس شیمی اومدم بگم فاز گازی
گفتم فاز غازی Shocked


Laughing Laughing Laughing

سر كلاس خيلي حال ميده سوتي بگيري...اونم از پسراااااااااااا Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:18 pm

چند وقت پیش مریض بودم رفتیم با مامانم بیمارستان میلاد
تو صندوق من قسمت مردونه بودم مامانم زنونه
قبض هم دست مامانم بود
یه دفعه قسمت مردونه خالی شد
من دویدم قبض رو از دست مامانم کشیدم بردم بدم
دیدم اونی که قبض رو از دستش داشتم می کشیدم مامانم نیست Shocked
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:20 pm

واي خدا... همچين بلند زدم زير خنده كه مامانم اومد ببينه چم شده Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:28 pm

یه بار سوار ماشین شدم
1000 تومن دادم به راننده
اونم باقی پول رو داد
وقتی شمردم دیدم 1100 تومن داده
این سوتی راننده بود lol! lol! lol! lol!


اين مطلب آخرين بار توسط MajidDiab در الخميس سبتمبر 03, 2009 2:30 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:30 pm

یه بار داشتم بعد از تعطیل شدن مدرسه ادای یکی از معلم هامون رو واسه دوستم در میوردم
خوب که ادا در اوردم برگشتم دیدم داره پشتم راه میاد affraid
شانس اوردم نفهمید راجع به اون میحرفیم lol! lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:38 pm

چه حالي ميداد اگه مي فهميدااااااااااااااا Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:47 pm

دختر داييه من ليسانس اقتصاد داره ..

پارسال يه مادر و خواهر اومده بودن خونشون خواستگاري..

زنداييم از مادر پسر ميپرسه كه پسرتون شغلش چيه..

مامان آقاي داماد هم ميبينه انگار زيادي ناجور اومده (پسر به دختر نميخوره) .. هول ميشه و ميگه حسابدار نونواييه .. Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

سوتي هاي حکيمانه.... Empty
پستعنوان: رد: سوتي هاي حکيمانه....   سوتي هاي حکيمانه.... Icon_minitimeالخميس سبتمبر 03, 2009 2:52 pm

Yasaman نوشته است:
چه حالي ميداد اگه مي فهميدااااااااااااااا Laughing

آره خیلی cheers cheers cheers
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
 
سوتي هاي حکيمانه....
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 2رفتن به صفحه : 1, 2  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: خنده و سرگرمی :: بازی و سرگرمی-
پرش به: