| مطالب جالب | |
|
+7دلارام Yasaman بهاره yasamiin REZA*HAMAKI magnoon diab Saghar 11 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:32 am | |
| آگهی تبلیغاتی کمپانی Heineken
این آگهی خیابانی که به مربوط به کمپانی Heineken می باشد نمونه ای از یک ایده ی نو و ابتکاری است که نسبت به سایر روش های سنتی تبلیغات می تواند تاثیر بیشتری داشته باشد. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:32 am | |
| آگهی تبلیغاتی Mini Pepsi
این آگهی توسط موسسه ی تبلیغاتی BBDO در کانادا طراحی شده است. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:33 am | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:34 am | |
| تبلیغات پله ای کمپانی Duracell
برچسبی از باتری Duracell در قسمت پایینی پله های برقی یکی از مراکز بزرگ فروش | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:34 am | |
| آگهی تبلیغاتی موسسه ی FedEx
این لباس برای تبلیغ شرکت FedEx طراحی شده است که هنگامی که فرد آن را می پوشد مثل این است که بسته ی FedEx را با خود حمل می کند. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:35 am | |
|
آگهی تبلیغاتی Sportslist.ca
این مرکز یک مدرسه ی ورزش است که اواع رشته های ورزشی را از سطح مقدماتی تا دوره های پیشرفته و آکادمیک دانشگاهی در آن تعلیم داده می شود. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:35 am | |
| آگهی تبلیعاتی Burger King
همبرگر های Burger King واقعا بزرگ هستند! | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:35 am | |
| آگهی تبلیغاتی کمپانی BMW در روسیه
این آگهی بزرگترین آگهی تبلیغاتی در روسیه است. سایزاین آگهی 6000 مترمربع است و در مرکز شهر مسکو قرار دارد و یک اتومبیل BMW کمی کوچکتر از اندازه ی واقعی روی آن چسبانده شده است که چراغ های جلو و عقب آن در هنگام شب روشن می شود. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:36 am | |
| آگهی تبلیغاتی نوشابه ی Perrier | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:36 am | |
| آگهی تبلیغاتی Mini یک آگهی ابتکاری برای کمپانی Mini
ماشین مینی ماینر کوچک که حتی با تله کابین نیز قابل حمل می باشد . | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:37 am | |
| گهی تبلیغاتی مرکز آموزش یوگا
طرح این آگهی در سال 2005 از چند جشنواره برنده ی جوایزی شده است. استفاده از طراحی ساده و قرار دادن آدرس ایمیل مرکز در روی یک نی دلیل زیبایی و منحصر به فرد بودن این آگهی است. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: روزي براي تقسيم خوشبختي الأحد مارس 14, 2010 5:38 am | |
| احسان
...اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی )
انسان موجودی اجتماعی است که نمی تواند به تنهایی زندگی کند . شواهد تاریخی نشان می دهد که انسان های نخستین ،در ابتدا برای دوری از خطرات و مشکلات و دست یابی به زندگی راحت ،در کنار هم زیستن را انتخاب کردند . امروزه حتی اگر به دلیل امکانات و شرایط موجود کسی بتواند زمان زیادی به تنهایی در خانه زندگی کند و کسی را نبیند وهیچگونه ارتباطی بر قرار نکند،ممکن است بتواند نیازهای جسمی اش را برطرف کند اما خلاء روحی وعاطفی آزارش خواهد داد.
زندگی در کنار دیگر انسان ها باعث به وجود آمدن باید و نباید هایی شد که به مرور زمان تبدیل به قوانینی گشت که برای داشتن زندگی راحت لازم الاجراست . هرچند هر جامعه ای با توجه به شرایط بومی خود ، قوانین مختلفی را وضع کرد و سعی داشت تمام احتیاجات مردم را با توجه به قوانین خود بر طرف کند اما روابط انسانی پیچیده تر از آن است که قوانین به تنهایی بتوانند یک زندگی آرام و رضایت بخش را رقم بزند.
ادیان الهی که حاوی دستور العمل هایی برای سعادت بشری هستند ، علاوه بر تعیین قوانین ، با تشویق انسان ها به اخلاق پسنیده و کسب صفات نیکو ،شرایط را برای یک زندگی آرام فردی و جمعی ، آماده کرده اند.یکی از این صفات که هم در دین ما به آن بسیار اشاره شده : احسان ونیکو کاری است.
بزرگ ترین اثری که احسان در زندگی انسان دارد بخصوص در دوران حال که روزگار آسایش یشتر و آرامش کم تر است ، همین احساس رضایت درونی است که بعد از انجام کار خیر باعث آرامش روحی فرد می گردد.
احسان و نیکوکاری مصادیق فراوانی دارد . این احسان می تواند از آب دادن به یک حیوان تشنه تا ساختن مدرسه را شامل شود.هر کدام از شما به خوبی می دانید که کار نیک چه کاری است و حتما در طول زندگی احساس خوشایند بعد از انجام کار پسندیده را تجربه کرده اید. احسان
می توان گفت بزرگ ترین اثری که احسان در زندگی انسان دارد بخصوص در دوران حال که روزگار آسایش یشتر و آرامش کم تر است ، همین احساس رضایت درونی است که بعد از انجام کار خیر باعث آرامش روحی فرد می گردد. اما این تنها فایده ی آن نیست.
همانطور که در بالا اشاره شد ما انسان ها تنها نیستیم و این با هم بودن زمانی زیبا تر و راحت تر است که در روابطمان اهل احسان باشیم . در غیر اینصورت زندگی سخت تر می شود.نیکو کاری چهره ی روابط میان فردی را منعطف و مطبوع می کند.
کوچک ترین اجتماعی که همه ی ما در آن عضو هستیم ،خانواده است . شما خانواده ای را تصور کنید که اهالی آن اهل احسان و نیکو کاری باشند . و در مقابل خانواده ای که افراد آن به وظایف خود عمل کنند اما اهل گذشت وصبر که از مصادیق بارز نیکو کاری است ،نباشند. زندگی در کدام مطبوع تر و دلنشین تر است؟
در زندگی خانوادگی هرچند مانند دیگر حوزه های فردی و اجتماعی، عدل و عدالت مهم است و هر كسی می باید حقوق طرف مقابل را بر پایه اصول عدالت رعایت كند ولی زندگی خانوادگی به گونه ای پیچیده است كه انسان بی اصل احسان نمی تواند زندگی كامل و موفقی داشته باشد و احساس خوشبختی نماید.
در بسیاری از موارد ضروری است كه همسر از حق خویش بگذرد و كوتاه آید و به حكم احسان رفتار نماید. از این رو گفته اند كه اساس زندگی خانوادگی و همسرداری، عفو و گذشت و احسان است.
حقوق و عدالت می تواند بنیادهای ابتدایی آن را استوار بخشد ولی نمی تواند جاذبه های یك زندگی كامل و خوشبخت را پدید آورد. حقوق و عدالت به جهت حضور قوی عقل و عقلانیت از خشكی خاصی برخوردار است و اصول عاطفی و روانی در آن كم تر یا اصلاً مورد توجه و ملاحظه نیست. برخلاف احسان كه اصولاً بر پایه اصول عاطفی شكل می گیرد.
نیکوکاری باعث می شود که در خانواده بین اعضای آن ،عشق ومحبت جریان یابد.عشق و محبت تنها در احسان خودنمایی می كند. در این هنگام است كه خانه و خانواده به معنای واقعی و درست آن شكل می گیرد و آرامشی كه مطلوب ایجادی خانواده و همسرگزینی است حضور خود را نشان می دهد.
در چنین خانواده ای است که فرزندان نیز به طور عملی می آموزند که نیکی کردن به دیگران ، علاوه بر پاداش اخروی ، اولین سودش به خود انسان بر می گردد . اگر همه ی ما از خانواده هایمان شروع کنیم و در روابطمان نیکو کاری را سر مشق قرار دهیم ،فرزندانمان نیز به صورت غیر مستقیم ، نیکو کاری را می آموزند و در نتیجه افراد جامعه ، کسانی هستند که از کودکی نیکو کاری را آمو خته اند و در آنصورت جامعه به سمت آرامش وسعادت خواهد رفت. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: خوشبختي الأحد مارس 14, 2010 5:44 am | |
| My Wife Navaz Called,
'How Long Will You Be With That Newspaper?
Will U Come Here And Make UR Darling Daughter Eat Her Food? همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
Farnoosh Tossed The Paper Away And Rushed To The Scene. شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت
My Only Daughter, Ava Looked Frightened; Tears Were Welling Up In Her Eyes.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود
In Front Of Her Was A Bowl Filled To its Brim With Curd Rice. ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت
Ava is A Nice Child, Very Intelligent For Her Age آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود
I Cleared My Throat And Picked Up The Bowl. 'Ava, Darling, Why Don't U Take A Few Mouthful
Of This Curd Rice? گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
Just For Dad's Sake, Dear'. Ava Softened A Bit And Wiped Her Tears With The Back Of Her Hands. فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت
'Ok, Dad. I Will Eat - Not Just A Few Mouthfuls,But The Whole Lot Of This. But, U should....' Ava Hesitated. باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد
'Dad, if I Eat This Entire Curd Rice, Will U Give Me Whatever I Ask For?' بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
'Promise'. I Covered The Pink Soft Hand Extended By My Daughter With Mine, And Clinched The Deal. دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم
Now I Became A Bit Anxious. 'Ava, Dear, U Shouldn't Insist On Getting A Computer Or Any Such Expensive Items. ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی
Dad Does Not Have That kind of Money Right now. Ok?' بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟
'No, Dad. I Do Not Want Anything Expensive'. Slowly And Painfully,She Finished Eating The Whole Quantity. نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام. و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
I Was Silently Angry With My Wife And My Mother For Forcing My Child To Eat Something That She Detested. در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم
After The Ordeal Was Through, Ava Came To Me With Her Eyes Wide With Expectation. وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد
All Our Attention Was On Her. 'Dad, I Want To Have My Head Shaved Off, This Sunday!' همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه
Was Her Demand.. 'Atrocious!' Shouted My Wife, 'A Girl Child Having Her Head Shaved Off? Impossible!' 'Never in Our Family!' My Mother Rasped. 'She Has Been Watching Too Much Of Television. Our Culture is Getting Totally Spoiled With These TV Programs!' تقاضای او همین بود. همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه
'Ava, Darling, Why Don't U Ask For Something Else? We Will Be Sad Seeing U With A Clean-Shaven Head.' گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم
'Please, Ava, Why Don't U Try To Understand Our Feelings?' خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟
I Tried To Plead With Her 'Dad, U Saw How Difficult It Was For Me To Eat That Curd Rice'. سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود
Ava Was in Tears. 'And U Promised To Grant Me Whatever I Ask For. Now,U Are Going Back On UR Words. آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت
It Was Time For Me To Call The Shots. 'Our Promise Must Be Kept.' حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش
'Are U Out Of UR Mind?' Chorused My Mother And Wife. مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟
'No. If We Go Back On Our Promises She Will Never Learn To Honour Her Own. نه. اگر به قولی که می دیم عمل نکنیم اون هیچوقت یاد نمی گیره به حرف خودش احترام بذاره
Ava, UR wish Will B Fulfilled.' آوا، آرزوی تو برآورده میشه
With Her Head Clean-Shaven, Ava Had A Round-Face, And Her Eyes Looked Big And Beautiful. آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود
On Monday Morning, I Dropped Her At Her School. It Was A Sight To Watch My Hairless Ava Walking Towards Her Classroom.. She Turned Around And Waved. I Waved Back With A Smile. صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم
Just Then, A Boy Alighted From A Car, And Shouted, 'Ava, Please Wait For Me!' در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام
What Struck Me Was The Hairless Head Of That Boy. 'May Be, That Is The in-Stuff', I Thought. چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه
'Sir, UR Daughter Ava is Great indeed!' Without introducing Herself, A Lady Got Out Of The Car, And Continued, 'That Boy Who is Walking Along With Ur Daughter is My Son Bomi. خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه
He is Suffering From... Leukemia'. She Paused To Muffle Her Sobs. 'Harish Could Not Attend The School For The Whole Of The Last Month. He Lost All His Hair Due To The Side Effects Of The Chemotherapy. اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده
He Refused To Come Back To School Fearing The Unintentional But Cruel Teasing Of The Schoolmates. نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن
Ava Visited Him Last Week, And Promised Him That She Will Take Care Of The Teasing Issue. But, I Never Imagined She Would Sacrifice Her Lovely Hair For The Sake Of My Son !!!!! آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه
Sir, You And Your Wife Are Blessed To Have Such A Noble Soul As Your Daughter.' آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین
I Stood Transfixed And Then, I Wept. 'My Little Angel, You Are Teaching Me How Selfless Real Love Is......... سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی
"The Happiest People On This Planet Are Not Those Who Live On Their Own Terms But Are Those Who Change Their Terms For The Ones Whom They Love !!" خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن
Think About This به این مسئله فکر کنین | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: جنگ جالب پپسی و کوکا کولا الأحد مارس 14, 2010 5:48 am | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:50 am | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:50 am | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:52 am | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 5:54 am | |
| چگونه خود را زيباتر کنيم ! همه ما دوست داريم بهترين باشيم و تا آنجا که مي*توانيم زيبا به نظر برسيم. اغلب افراد پول زيادي براي خريد محصولات آرايشي و زيبايي و تزئينات خانگي مي*پردازند.
راههاي ساده اي براي زيبا شدن وجود دارد که بسادگي مي*توان بوسيله لوازمي که در منزل در دسترس است به آن دست يافت. مي*توانيد بوسيله چيزهاي که در آشپزخانه داريد و بدون صرف هزينه روشهاي زير را امتحان کنيد.
* براي از بين بردن پف دور چشم، اطراف چشم را با يک قطره روغن کرچک ماساژ دهيد.
* اگر بعد از يک روز کاري چشم*هاي شما دچار خستگي شده اند مي*توانيد براي رفع خستگي و آرام کردن آن از خيار استفاده کنيد. آن را حلفه حلقه کنيد و براي مدتي برروي چشمان خود قرار دهيد. همچنين مي*توانيد از شير سرد استفاده کنيد. يک تکه پارچه کتاني يا پنبه را در شير سرد اغشته کنيد ، آن را برروي چشمان خود قرار دهيد و براي مدتي دراز بکشيد. * قبل از رفتن به رختخواب يک قطره گلاب در چشم خود بريزيد، اين کار باعث مي*شود خستگي از چشمان شما بيرون رود. * براي جلوگيري از ترک لبها ابتدا آن را در مجاورت بخار آب قرار دهيد سپس از مخلوط وازلين و عسل برروي لبها استفاده کنيد. اين کار را 3 روز در هفته تکرار کنيد. * براي جلوگيري از خشکي لب مي*توانيد از مخلوط کف دريا ، شير پرچرب و گلبرگ*هاي گل رز برروي لب استفاده کنيد. * براي جلوگيري از بوجود آمدن خال و کک و مک برروي دستها که با بالا رفتن سن بوجود مي*آيد مي*توانيد از ليموترش استفاده کنيد. ليمو ترش را قاچ کنيد و آن را برروي دست خود بماليد . بعد از 20 دقيقه آن را بشوييد. اين کار بوجود آمدن لک*ها را به تاخير مي*اندازد. * براي جلوگيري از ريزش مو نوشيدني*هايي بنوشيد که حاوي بيوتين ( نوعي ويتامين b ) است. براي مثال موز ، عسل ، ماست و شير کم چرب حاوي بيوتين هستند. مي*توانيد اين مواد را با هم مخلوط کنيد و براي چند هفته بنوشيد. * براي درخشندگي بيشتر موها از سرکه استفاده کنيد، در آخرين مرحله آبکشي موها را با سرکه بشوييد و سپس آبکشي کنيد. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: برای اینکه عروسی زیبا باشیم الأحد مارس 14, 2010 5:54 am | |
| تمامی خانم ها مایل هستند که در مهمترین شب زندگیشان همچون الماس بدرخشند و زیباترین چهره را از خود ارائه دهند. مهمترین نکات باید مورد توجه قرار بگیرد این است: برای اینکه عروسی زیبا باشیم 1- هر چه زیبایی طبیعی خود را تشدید کنید بهتر خواهید درخشید؛ غیر از موارد خاص از گذاشتن لنز یا کلاه گیس خود داری کنید .
2- حدالامکان برای شینیون از موهایی که به رنگ موی فعلی تان نزدیک باشد استفاده کرده و از ناخن مصنوعی کوتاه بهره ببرید.
3- اگر از مشکلات پوستی مانند آکنه، لک ،کک ومک و یا چربی و خشکی زیاد پوست رنج میبرید حداقل ۱ ماه قبل به پزشک متخصص پوست مراجعه کرده و مشکلات پوستی را درمان کنید.
4-از استفاده ی هرگونه لوازم یا کرم های آرایشی و بهداشتی برای اولین بار در هفته های آخر بپرهیزید!!
5-از گرفتن رژیم های سخت در ماه آخر خودداری کنید و ترجیحا روزی ۲۰ دقیقه نرمش سبک انجام دهید.
6- حتما شب ها مژه ها و ناخن هایتان را با روغن زیتون چرب کنید و ابروهایتان را با محلول تقویت ابرو آغشته کنید.
7- به زیبایی پوست صورت و بدنتان بیش از هرچیز اهمیت دهید.
8- استفاده از آمپول Bootax را در صورت لزوم برای لب یا گونه را برای اولین بار به ماه آخر موکول نکنید زیرا در صورتی که از نتیجه راضی نباشید راه بازگشتی ندارید.
9-اگر به مهارت آرایشگر خود اطمینان دارید روی میکاپ یا عکس خاصی تاکید نکنید زیرا صورت و استخوان بندی افراد باهم متفاوت بوده و ممکن است آرایش مورد نظر روی صورت شما جلوه خوبی نداشته باشد.
10- برای موهایتان از رنگ های بلوند خیلی روشن یا نقره ای یا رنگ های مشکی و شرابی استفاده نکنید و ترجیحا رنگ های قهوه ای متوسط یا روشن با تن گرم یا بلوند کاراملی یا عسلی را انتخاب کنید چون معمولا این گونه رنگ ها مد مخصوص به سال خاصی نیستند و بعد از گذشت چندین سال عکس هایتان جلوه خود را از دست نمی دهد.
به یاد داشته باشید که هر فردی زیبایی خود را دارد و همین تفاوت هاست که زیباست،اگر قرار بود همه افراد گونه های برجسته و بینی سربالا و لب های درشت داشته باشند دیگر حق انتخاب و سلیقه حرفی برای گفتن نداشت | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 6:13 am | |
| | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 7:24 am | |
| | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: مطالب جالب الأحد مارس 14, 2010 9:44 am | |
| | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: مطالب جالب الإثنين مارس 15, 2010 8:38 am | |
| مرسی بهاره جونم...... | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: مطالب جالب الجمعة مارس 19, 2010 5:51 pm | |
| وقتی وارد قطعه هنرمندان میشوی، حس و حال غریبی به آدم دست میدهد.روی قبر هنرمندان قدم میزنی و انگار کسی مدام به تو یادآوری میکند که زمان چقدر سریع میگذرد. انگار همین دیروز بود که «پیمان ابدی» برای خدمت به سینمای کشورش به ایران برگشته بود.
انگار همین دیروز بود که «پوپک گلدره» بعد از سالها به وطنش بازگشت و مردم او را با نام دریا و نرگس میشناختند.
سخت است مرگ کسانی را باور کنی که روزگاری را با خاطرات خوش یا شاید هم بدشان سرکردی.
سخت است قبول کنی که دیگر نمیتوانی صدای دلنشین «خسرو شکیبایی» را بشنوی.
سخت است که بدانی دیگر نمیتوانی صدای «احمد آقالو» را در رادیو گوش کنی و نمیتوانی شب را با نمایشهای رادیویی اش به صبح برسانی.
سخت است قبول کنی که از کارگردان "کانی مانگا" دیگر فیلمی را نخواهی دید و تاسف میخوری که «سیف الله داد» نتوانست فیلم آخرش را بسازد.
نمی توانی باور کنی که کارگردان محبوب خیلی از ما نسل سومی ها، «مسعود رسام»، دیگر فیلمی نخواهد ساخت و «خانه سبز» دیگری را نخواهی دید. سخت است...
با این همه، روی قبر هر کدام از هنرمندان جملهای به یادگار نوشته شده و شاید این جمله آخرین حرف آن هنرمند برای طرفدارانشان باشد. مثل همان شعر معروف سهراب که بر قبرش حک شد: به سراغ من اگر میآیید نرم و آهسته بیایید...
در این قطعه قدم میزنی و نگاهت به قبر «جعفر بزرگی» میافتد، همان بابابزرگ مهربان و دوست داشتنی «چرا» در برنامه رنگین کمان که تقریباً آخرینهای حضور وی در تلویزیون بود، که بر روی قبرش نوشته شده است: «قبر من جز خانه الفت نبود/ خانه ام جز جای عاشقها نبود/ گرد هم در خانه ی من جایشان/ عشق بود و عشق بود و غم نبود/ چون شدم خاموش به یادآورید زمن / جز حدیث عشق حدیث من نبود» (دخترت مهشید)..ا
و یا روی سنگ قبر «نعمت الله گرجی» نوشته شده: «او با لبخند همیشگی خود شراب زندگی را به مردم هدیه میداد.../شرابی که طعم آن شیرین و جاودانه است...»
روی قبر «پوپک گلدره» که جوان ترین عضو قطعه هنرمندان هم هست، حک شده است: دریا طوفانی میشود/ آرام میگیرد/ اما هرگز نمیمیرد
وقتی فکرش را میکنی که «منوچهر نوذری» چند ماه قبل از مرگش یک بار مردن را در «چند میگیری گریه کنی؟» تجربه کرده است، آن وقت خواندن جمله روی قبرش که نوشته: «ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی/ چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانیم» حس و حال عجیبی دارد.
موسیقی «ولایت عشق» را زمزمه میکنی و روی قبر «بابک بیات» میخوانی: «سکوت سرشار از ناگفته هاست...» شاید آن وقت است که معنای سکوت را درک میکنی.
تقدیر «پیمان ابدی» هم هر چه بود گذشت و تو به یاد بدل کاری هایش روی قبرش میخوانی: «ای چرخ فلک خرابی از کینه توست/ بیدادگری شیوه دیرینه ی توست/ای خاک اگر سینه تو شکافد/ پس گوهر قیمتی که در سینه توست»
عکس «سیف الله داد» را همراه دوربینی روی قبری میبینی که بر رویش نوشته: «سفرت به خیر اما!/ تو و دوستی خدا را / چو از این کویر وحشت/ به سلامتی گذشتی/ برسان سلام ما را»
سمت بالای قطعه هنرمندان جای تازه در گذشتگان است. جایی که چشمت به قبر احمد آقالو و خسرو شکیبایی میافتد که کنار هم قرار دارند. به هنر آقالو فکر میکنی و روی قبرش میخوانی: «خوبتر از جهان از این چه بود کار/ دوست بر دوست رفت و یار بر یار/ آن همهاندوه بود وین همه شادی / آن همه گفتار بود وین همه کردار»
آخرین جمله خسرو شکیبایی هم چون همیشه نشان از خاکی بودنش دارد. «زاده خاک تهرون، مخلص تمام عاشقان ایرون» و در ادامه جملهای به نقل از خودش «بر من ببخشایید/ اگر چه خیلی دیر، خیلی دور/ ولی احساس میکنم رسیده ام، شاید/ به شما، به ما ... به او ...»
و آخرین جمله مسعود رسام «وقتی مُردَم پیراهن سپید بر تن کنید، با گلهای سپید به دیدنم بیایید و همدیگر را ببوسید تا لکهای سیاه و غمگین بر دلتان نباشم تا بدانم که شما را بسیار دوست داشته ام و بدانم خاطراتم همچون حجمی از نور در قلبتان جای دارم(!)، میدانم این همه خواسته ام از شما خود خواهی ست، میدانم»
سال هشتاد و هشت با همه خوبیها و بدی هایش تمام شد و چه بسیار آدمهایی که امسال در کنار ما نیستند. شاید خیلی از ما بعد از مرگ هنرمندان سراغی از آنها نگیریم، اما هنرمندان در قاب تصاویرشان همواره زندهاند. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| |
| |
| مطالب جالب | |
|