بازم سلام و حسابي شرمنده بابت تاخير
يه چند تا عكس ديگه هم آورده ام ... بدويين بياين ببينين خوشتون مياد ...
---------------------------------------------------------------------
دلارام ...
آره خب ، بهت كه نمياد ، فقط اون شكلك شاخدارت يه كم مشكوك ميزنه
توي پرونده ات هم سابقه ي شيطنت و كلك بازي هست !!
بسم ا... ميكنم و عكسا رو ميذارم ! اين بچه امانته دست من .
بدجنسي نكني هااا
بهاره جان ...
چرا كه نه !! بفرماييد ، اينم سارا كوچولو ...
فقط حواست به دلارام باشه يهويي گازش نگيره !!
خدا كنه باباش نفهمه دزدكي عكس دختر يكي يه دونه اش رو گرفته ام
همين فسقلي نيم وجبي كلي خاطر خواه داره واسه خودش !!
از رنج سني باباي من گرفته تا ... هم سن و سالاي خودش !!
براي بوس دادن ، بايد اول از طرف خوشش بياد ...
تازه بوس هم بده ، يكي دو تا بيشتر نميشه .
يه بار جواد كه چار سال ازم بزرگتره يك شيره اي به سر اين طفلكي ماليد ... هنوز كه يادم مياد خنده ام ميگيره
به حالت دعوا بهش گفت :
ســـــارا ، اگه پسته زياد بخوري ، پنش تا بوس ازت ميخورمااا
بعد انگشتاي باز شده اش رو به نشون عدد پنج گرفت جولوي سارا
اين فلفل زبون هم كه نميخواست كم بياره ، سگرمه هاي كوچولوش رو كرد توي هم و
مثل كسي كه داره تشر ميزنه گفت :
تو هم اگه پسي (پسر) بدي باشي ، ازت پنش تا بوس ميخويم (ميخورم)!!
بعدم دست باز شده اش رو گرف جولوي جواد
جواد گفت : من بد ام ، چيكار ميخواي بكني ؟
اين طفلكي هم كه هاج و واج مونده بود اومد و پنج بار جواد رو بوسيد !!
خودشم حيرت زده مونده بود كه چه كلاهي سرش رفته
اينجا مثلا خجالت ميكشه جولوي بزرگتر (كه من باشم ) چايي گنده بخوره !!
اينجا هم حواس پرتي كار دستش داده و توسط عكاس باشي صيد شده
اينجا هم با خودش ميگه : كي باشه خودم از اين چايي ها درس كنم !!
(جواد و سينا پشت سرش ديده ميشن )
خب ، اين از عكساي دلارام ، با تضمين بهاره
-------------------------------
ليلا جان ...
سلام . ممنونم ازت . دستت درد نكنه ، اما هميشه كه خيلي زياده !!
ديگه نميتونم آمار نوه نتيجه ... نديده هام رو نگهدارم
خيلي لطف داري . ممنون
ايشالا خودت و خانواده ي نازنينت هميشه سالم و سلامت باشين .
خيلي كم پيدا شدي هااا ... طبق معمول بايد جريمه بدي !!
اين عكس ناقابل هم واسه قدر داني از محبتت
تصوير مربوط به مراسم برات در امامزاده است(منظورم از امامزاده همين بناييه كه توي تصويره !! امامزاده سلطان محمد عابد ، برادر امام رضا (ع))
فكر ميكنم اين رسم فقط توي خراسان وجود داشته باشه
اگه دوست داشتي بگو تا توضيح بدم !!
----------------------------
ياسمين جان ...
تو اينقدر چغاله دوس داري ؟؟
چرا زودتر نگفتي خب ؟ يه جعبه مخصوص خودت مياوردم
خيالي نيست ، هر وخ تموم شد بگو يه سري ديگه واست بيارم
اينجا تا دلت بخواد چغاله هست . حيف كه ما پيرمردا ديگه دندون خوردنش رو نداريم
پسرم ؟؟
نه بابا من هنوز كلي آرزو دارم ... اين حرفا رو باور نكن .
هنوز بقول حاج خانوم دهنم بوي شير ميده
خشوحالم كه خوشت اومد ... ايشالا هميشه خندون باشي
-----------------------------
عسل جان ...
همه ي مزه ي تولد به همين شيطوني كردن تو و الهامه ...
شوخي كردم بابا .
بيا اين عكس خوشگل رو بگير و لبت رو پر خنده كن ...
فقط ...
قبلش بايد حدس بزني اين بناي عظيم ، چيه و چه كاربردي داره ؟؟
راهنمايي : از شيرين كمك بگير ، بايد بدونه !!
----------------------------
بهاره جان ...
عكساي سارا رو واست گذاشتم . اميدوارم خوشت بياد .
قبلا كه داشتم عكساي سارا رو آماده ميكردم دقيقا حدس زدم كه تو ممكنه ازشون خوشت بياد
----------------------------
احوال آبجي الهام چطوره ؟؟
يه دوربين رفلكس فانوسي عتيقه داريم و اين همه عكساي جور واجور !!
اگه عكسا قشنگه كار خودم بوده ...
حالا دستت رو واسه بچه ها رو ميكنم و كارت پستالايي كه واسه مردم ميفرستادي ، نشونشون ميدم !!
الهام ، زمان جنگ ، از اينا واسه رزمنده ها ميفرستاد جبهه ... فكر ميكنم ابتدايي بود هنوز .
اين يكي نميدونم چجوري جا مونده !!
واسه تبريك عيد بود و آرزوي سلامتي براي تك تك رزمنده ها
اينم روي كارت پستال ...
اينم يكي از كارت پستالاييه كه يكي از رزمنده ها واسش فرستاده بود ...
اون خوشكلاش رو پيدا نكردم . حيف ... يكي بود با عكس بيت المقدس و چند تا گلوله ، خيلي دوسش داشتم .
عجب سالايي بود ... آآآآه ... يادش بخير
انگار تمام نشاط و شور و شيطنت كودكانه ي من اسير همون سالهاي سخت اما شيرين و پر خاطره ي جنگه .
قلك ها رو ميشكستيم ... لباس سربازي ميپوشيديم ... بازي هامون هميشه جنگ ايران و عراق بود !!
نقاشيامون هميشه تانك و هواپيما و ... تمام آرزوهاي كودكانه مون ، دعا براي پيروزي رزمنده ها .
يادم باشه عكساي دفتر نقاشيم رو هم نشونتون بدم
-----------------------------
مرجان ...
ممنونم از لطفت .
دخترم ؟؟
من كه هنوز پشت لبم درست حسابي سبز نشده !!
چشم ... حتما
يه عكس خيلي خيلي قشنگ ميذارم برات كه خودم واقعا از ديدنش لذت ميبرم !!
به اين مجموعه كوه ها ميگن سياه كوه ... خيلي بلند و دست نيافتني .
كاش ميتونستي طراوت بهار رو در دامن اين ارتفاعات بكر مزمزه كني
حيف ...
مجبوري فقط نگاش كني و حسرت بخوري
اما زياد غصه نخور ، خودم جاي تو و بقيه ي بچه ها كيف ميكنم
شوخي كردم ، اميدوارم يه روزي همه مون دسته جمعي بتونيم بريم و از قشنگيش لذت ببريم
--------------------------------
خواهش ميكنم شيرين جان ...
حالا ديگه تو ام چوب كاري نكن
همش يه سال دير كردم ديگه !!
بازم يه عكس قشنگ ميذارم تا حسابي لذت ببري و قول بدي وختي عكس ويرونه هاي قلعه رو
كه ديگه اثري جز رد حفاريهاي غير مجاز ، ازش نمونده ، برات بذارم ... غصه نخوري
اينم عكس هم مربوط به مسيريه كه به قلعه منتهي ميشه
ايشالا بقيه ي عكسها و توضيحات توي يه دفه ي ديگه كه فقط مخصوص همين كار باشه
موافقي ؟
-----------------------------
واقعا شرمنده ام ، احتمالا صفحه سنگين شده و دير بارگذاري ميشه !!
بايد ببخشيد ديگه ... حيفم اومد سايزشون رو بيشتر از اين كوچيك كنم
سايز اصلي خيلي بزرگتر از اين حرفا بود !!