هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 كلاس روانشناسي و مشاوره...

اذهب الى الأسفل 
+19
s@ba
Arghavan
ليلا
بهاره
meysam-r
Yasaman
magnoon diab
nAvId
Jany
maryashena
الهام
Assal
Arakadrish
MajidDiab
amin
Anika
دلارام
Ali
meysam
23 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 5, 6, 7 ... 23 ... 40  الصفحة التالية
نويسندهپيام
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 6:57 pm

meysam-r نوشته است:
منظورم از درد دردهاي شخصي نيست ها...درداي اجتماع دردهايي كه دور و اطرفمون هست اما هيچ مرهمي نداره...
Laughing
Laughing

سلام ميثم جان ... خسته نباشي ... كچ ها رو از روي كتت رو ، بتكون ... زنگ تفريحه !! بيا يه چايي بخور

حرف زياد دارم ... اما ، الان چيزي كه كمه ، حوصله است

سر فرصت ميام و سرت رو ميخورم (با پر حرفي Shocked ) Laughing

فعلا اين حاضري ما رو بزن ، قربون دستت !!

يه سوال : وقتي نشه دردي رو درمون كرد ، بايد بهش خنديد ؟؟؟؟؟

اونم يه درد اجتماعي !!!

ميتوني منظورت رو واضح تر بگي ؟؟


جاني ... من ؟؟؟ !!

آره شاگرد اولم ، اما از در عقب Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 7:44 pm

Jany نوشته است:
سلام یه چیز بگم فکر میکردم شاگرد اولم ولی خیلی مونده تا به پای سلمان و دلارام جونم برسم.
ولی با شناختی که از خودم دارم زود راه میافتم.یا به قولی وقتی روی غلطک افتادم خوب پیش میرم.
ولی واقعا ممنونم که این کلاس خوب رو گذاشتی واقعا لازم بود.
من گاهی ممکنه نتونم بیام ولی سعی میکنم درسا رو کپی کنم و خوب خوب یاد بگیرم.
استاد برای غیبتام گواهی لازمه.گواهی پزشکی ندارم. ولی گواهی حضور تو کلاس بانکداری بین الملل دارم .
اونو بیارم.
سلام شما هر گواهي بياري قبوله خيالتون راحت...ولي سعي كن حضور داشته باشي تو كلاس ...موفق باشي Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 7:46 pm

Arakadrish نوشته است:
meysam-r نوشته است:
منظورم از درد دردهاي شخصي نيست ها...درداي اجتماع دردهايي كه دور و اطرفمون هست اما هيچ مرهمي نداره...
Laughing
Laughing

سلام ميثم جان ... خسته نباشي ... كچ ها رو از روي كتت رو ، بتكون ... زنگ تفريحه !! بيا يه چايي بخور

حرف زياد دارم ... اما ، الان چيزي كه كمه ، حوصله است

سر فرصت ميام و سرت رو ميخورم (با پر حرفي Shocked ) Laughing

فعلا اين حاضري ما رو بزن ، قربون دستت !!

يه سوال : وقتي نشه دردي رو درمون كرد ، بايد بهش خنديد ؟؟؟؟؟

اونم يه درد اجتماعي !!!

ميتوني منظورت رو واضح تر بگي ؟؟


جاني ... من ؟؟؟ !!


آره شاگرد اولم ، اما از در عقب Laughing Laughing
سلمان جان داشتيم داداش
شما بحث هاي ما رو تحريف كني از مابقي حضرات چه انتظاري بايد داشته باشم؟ Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 8:02 pm

من تا آخر وقت في سبيل الله موندم حالا نيومدين سوال بپرسين گردن خودتون...شب خوش Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
الهام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
الهام


تعداد پستها : 2828
Age : 35
Location : ایـــــران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 8:34 pm

سلام میثم جان....یه سوال
بهترین راه برای غلبه بر افسردگی چیه؟اصلا میشه یه راه و روش مخصوص توصیه کرد که به کار همه بیاد؟

ممنون میشم اگه توضیح بدید Smile
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://toradoostdaram.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالجمعة ديسمبر 28, 2007 8:43 pm

میثم جان منم اومدم
کی میگه وقت تمومه 5 دقیقه مونده scratch
حاضری ما رو بزن lol!
دلارام جان جزوه این چند جلسه رو بده
کی شلوغ کرد...
داشتم جزوه می گرفتم
آخ جون زنگ خورد Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 6:56 am

amin نوشته است:
میثم جان منم اومدم
کی میگه وقت تمومه 5 دقیقه مونده scratch
حاضری ما رو بزن lol!
دلارام جان جزوه این چند جلسه رو بده
کی شلوغ کرد...
داشتم جزوه می گرفتم
آخ جون زنگ خورد Laughing Laughing Laughing
داداش جمع همه شياطين اينجا جمع جمع ديگه...دير مياين...زود ميرين...دلارام اگه ساپورتتون نكنه آخر ترم همه تون مي افتين Laughing
اون موقع است كه من خوشحال ميشم Laughing
كلاسم ادامه پيدا مي كنه...
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 6:58 am

الهام نوشته است:
سلام میثم جان....یه سوال
بهترین راه برای غلبه بر افسردگی چیه؟اصلا میشه یه راه و روش مخصوص توصیه کرد که به کار همه بیاد؟

ممنون میشم اگه توضیح بدید Smile
سلام الهام خانم بابا از اين طرفا صفا آووردين...از احزاب چه خبر؟ No آخ حواسم نبود نبايدچيزي بگم... Laughing
چشم به طور مفصل برات ميگذارم...يه كلاس فوق العاده به افتخاره وفادارترين عضو حزب Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 8:39 am

[img]كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Ej_23_10[/img]
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 8:41 am

پاسخ كلاسيك
كلاس فو ق العاده
موضوع :افسردگي


افـسردگي اختلالي است كه قادر است افكار، خلق و خو،احـساسات، رفـتــار، سلامتي جسماني و روحي شما را تحـت الشـــعاع قرار دهد. هر انساني در مقاطع خاصي اززنـدگي خود به افسردگي دچار ميگردد.

نشانه ها و علايم افسردگي عبارتند از:
1- غم و اندوه پايدار، اظطراب، احساس پوچي.

2- احــساس نا اميدي و بدبيني- احساس گناه، احسـاس

3-بي ارزشي و در ماندگي - احساس تيره بختي.

4-كاهش سطح انرژي و احساس خستگي.

4- دشواري در تمركز، ياد آوري و تصميم گيري-عدم توانايي در انديشيدن.

5- بي خوابي و يا افزايش ميزان خواب.

6- از دست دادن اشتها و كاهش وزن - يا پر خوري و افزايش وزن.

7- عدم تمايل به ملاقات با ديگران - يا وحشت از تنها ماندن - حضور يافتن در فعاليتهاي اجتماعي دشوار و غير ممكن ميگردد.

8-احساس بي ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگي- احساس شكست- احساس سربار بودن.

9- از دست دادن علاقه و ميل به فعاليتهاي معمولي در زندگي و يا سرگرميهايي كه پيشتر براي فرد لذت بخش بوده اند.

10- بيقراري و بيتابي - زود رنجي و تحريك پذيري- و يا كند شدن حركات و واكنشها- بي تفاوتي.

11-افت اعتماد بنفس - سرزنش مدام خود - نگراني از گذشته و آينده.

12-مشكلات جسماني كه معمولا به دارو جواب نميدهند مانند: خارش بدن - تاري ديد -تعريق شديد- خشكي دهان- مشكلات گوارشي (يبوست، اسهال - سوء هاضمه)-سردرد - كمردرد.

13- افكار صدمه زدن به خود و يا ديگران - افكار خود كشي.
علل پديد آمدن افسردگي نيز گوناگون ميباشد:
1- وراثت.
2-محيط هاي نا ايمن و خطرناك مانند: آلودگي هوا و آب.
3- محيطهاي آشفته مانند: خشونت در خانه و روابط- خيانت همسر
4-درگذشت همسر، فرزند، والدين و دوستان.
5- ضربه هاي روحي شديد در كودكي و يا بزرگسالي.
6-از دست دادن حمايتهاي اجتماعي در پي طلاق، دوري از دوستان، قطع رابطه، از دست دادن شغل.
7- شرايط ناسالم اجتماعي مانند: فقر، بي خانماني و خشونت در جامعه.
8- بيماريهاي مزمن مانند سرطان، ديابت و ايدز.
9-شكست و ناكاميها-تجارب ناخوشايند.
10 تغييرات هورموني - اختلال در تعادل انتقال دهنده هاي عصبي همچون سروتونين.
11- در اثر مصرف برخي داروها مانند داروهاي خواب آور، ضد بارداري و كاهنده فشار خون بالا.
12- استفاده از الكل، مواد مخدر و ديگر داروها.
13-تغذيه نامناسب مانند كمبود فولات و ويتامين B1 و يا مصرف زياد مواد قندي و كافئين دار.
14- ضعف شخصيت، اعتماد بنفش پايين، بد بيني و هم وابستگيها.
15- استرس .
16-الگوي تفكرات منفي.
17- عدم تحرك بدني و نداشتن تفريح و سرگرمي.
18- انزوا و گوشه گيري.
انواع افسردگي

1- افسردگي اساسي: اين نوع افسردگي اختلال در خلق ميباشد كه معمولا 2 هفته بطول مي انجامد. احساس دلتنگي و حزن مفرط و از دست دادن ميل و لذت از فعاليتهاي دلپذيرو احساس گناه و بي ارزشي از نشانه هاي آن ميباشد. اين نوع افسردگي خطرناك بوده و ميتواند به خود كشي منجر گردد.
2- افسردگي مزمن: شدت علايم آن از افسردگي اساسي كمتر بوده اما دوره آن طولاني و ممكن است و 2 الي 5 سال بطول انجامد. علايم آن معمولا ناتوان كننده نميباشد اما در عملكرد مناسب و احساس خوشايندي فرد تاثير گذار است.
3- اختلال در سازگاري: هرگاه انسان عزيزي را از دست ميدهد، شغلش را از دست داده و يا تغيير ميدهد، و يا آگاه ميگردد كه بيماري لاعلاجي دارد كاملا طبيعي است كه احساس استرس، اندوه و خشم ميكند. اما در نهايت امر افراد خود را با شرايط پديد آمده وفق ميدهند. اما برخي قادر به چنين عملي نميباشند. هنگامي كه واكنش فرد به يك موقعيت و يا حادثه سبب افسردگي در وي ميگردد به آن اختلال در سازگاري ميگويند.
4- اختلال دو قطبي: به تغييرات غير قابل پيش بيني خلق از شيدايي تا افسردگي اختلال دو قطبي ميگويند. در يك زمان فرد رفتار برونگرايي مفرط، پر حرفي، خود بزرگ بين از خود بروز ميدهد و در دوره اي ديگر افسرده ميگردد.
5- افسردگي فصلي و دوره اي: افسردگي فصلي معمولا در زمستان شيوع مي يابد. علت آن كاهش تابش نور خورشيد است.اين افسردگي سبب سردرد، تحريك پذيري و كاهش سطح انرژي ميگردد.
راههاي درمان افسردگي
1- براي خود اهداف قابل دسترس تعيين كنيد.
2- تنها به ميزان معقول و در حد توان خود مسئوليت بعهده بگيريد.
3- كارها، اهداف و وظايف بزرگ را به بخشهاي كوچك تقسم كنيد.
4- مديريت زمان و الويت بندي را فراموش نكنيد.
5- مدتي از وقت خود را با ديگران و يك دوست صميمي سپري كنيد. سعي كنيد فردي را در زندگي بيابيد كه بتوانيد به وي اعتماد كرده و با وي درد دل كنيد.
6- به سرگرميهايي كه علاقه داريد بپردازيد.
7- ورزش كنيد و فعاليت بدني منظم داشته باشيد.
8- تا بر طرف شدن آثار افسردگي تصميمات مهم و حياتي خود را به تعويق اندازيد.
9- به خاطر داشته باشيد كه بهبودي خلق افسرده زمانبر و تدريجي ميباشد انتظار معجزه نداشته باشيد.
10- از افراد غير حامي و منتقد اجتناب كنيد.
11- به دوستان و خانواده خود اجازه دهيد در روند بهبودي به شما كمك كنند.
12- افكار مثبت را جايگزين افكار منفي گردانيد.
13- به خاطر داشته باشيد كه زندگي بطور ذاتي مبهم و نامشخص بوده و در بسياري از شرايط تنها يك پاسخ واحد مشكل گشا نخواهد بود.زندگي مملو از احتمالات است.

14- شما بايد بياموزيد چگونه ميان اموري كه شما مسئول آنها ميباشيد و يا نميباشيد تفاوت قائل گرديد. معمولا افراد كنترلي كه بر شرايط دارند را كمتر و يا بيشتر از آنچه هست بر آورد ميكنند.اموري كه شما مسئوليتي در قبال آن نداريد و يا خارج از كنترل شماست به حال خود بگذاريد.
15- شما بايد قادر باشيد ميان موقعيتهايي كه ارزش شما بايد بر اساس موفقيتهاي شما تعيين گردند و ديگر موقعيتها تفاوت قائل گرديد.
16- شما بايد بياموزيد كه چه زمان بايد با احساسات خود ارتباط برقرار كرده و چه زمان از آنها فاصله بگيريد.
17- شما بايد بياموزيد كه چه هنگام بايد به بر زمان حال تمركز كنيد و چه هنگام به زمان آينده.
18- خوشبختي و نيل به شادي در زندگي هدف نامعقولي نيست اما شما بايد ابتدا مفهوم خوشبختي را براي خود معنا كرده و سپس با برنامه ريزي و ايجاد سلسه مراتب و پيروي از آنها به خوشبختي مطلوب خود دست يابيد.
19- شما بايد قادر باشيد كه ميان احساسات دروني خود و واقعيتهاي عيني تفاوت قائل گرديد.
20- شما بايد قادر باشيد تا با ديگران رابطه برقرار كنيد.
21- اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد.
22- وابستگي خود را به دنياي خارج كاهش دهيد.
23- به خاطر داشته باشيد هيچ فرد ديگر ي جز خود شما مسئول شادي شما نميباشد.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 8:48 am

الهام خانم
دوست خوبم گوش كن ببين چي ميگم:

به دلايل ژنتيكي خانم ها بيشتر دچار افسردگي ميشوند ... بخصوص به صورت دوره اي به خاطر تغيير در سطح هورمونها ي زنانه ، استفاده از داروهاي هورموني(در استفاده از دراوها دقت كنين) ،عدم تحرك كافي و عدم اعتماد به نفسي كه به خاطر ديدگاههاي غلط فرهنگي به عنوان جنس دوم محسوب ميشن و همچنين احساساتي بودنشون كه باعث وابستگيهاي غير منطقي در روابط ميشه كه بعد از گسسته شدن اين روابط افسردگي رو تجربه مي كنند .آمار خودكشي بين خانم ها بيشتر از آقايون هست ...اما آمار خودكشي هاي منجر به مرگ بين آقايون بيشتره...
همه راههاي مقابله رو گفتم اما از نظر من بهترين راهش دوري از عامل استرس زا و هدف گذاري براي مقطعي از زندگي هست . براي برگشتن به حالت عادي بايد به يه شناختي از خودتون برسين و كارهاي پيشنهادي رو انجام بدين ...
يه راهش اينه :
يه كاغذ بردارين ،
1-علايقتون رو بنويسين
كتابهايي كه دوست دارين؟ آهنگهايي كه دوست دارين ؟
رنگ هايي كه جذابن براتون؟
آدم هايي كه دوستشون دارين؟
كارهايي كه آرامش ميده بهتون؟
جاهايي كه رفتن به اونجا رو دوست دارين؟
بيشتر به اين مسائل بپردازين

2- عواملي كه استرس بهتون وارد ميكنه بنويسين
خاطرات
مكان ها
آدم ها
موقعيت ها
يه مدتي دور همه اينها خط بكشين
3- اختيار زندگيتون رو به دست بگيريد(دو راه براي اين كار پيشنهاد ميشه)
1-هدفي براي خودتون تعيين كنيد و متعهد شويد كه به هدفتان برسيد.
2-عهدي ببنديد و حتما بر سر پيمان خود بمانيد.
بعدا حتما يه جلسه راجع به استرس و راههاي كاهش اون حتما كلاس ميگذارم.
4-تنظيم برنامه ي خواب و استراحت
قبل از خواب دوش بگيريد، چاي و قهوه مصرف نكنيد ، يك ليوان شير گرم ميل كنيد به كاهش اختلال خواب كمك ميكنه
5-تغذيه مناسب (به خصوص ويتامين ها ، ماهي و سبزيجات )
6-سعي كنيد تنها نباشيد و تو جمعهاي دوستانه شركت كنيد
7- با يك دوست مورد اعتمادتون راجع به مشكلاتتون حرف بزنيد...(توجه كنيد نه با هركسي و نه هرجايي)
ان شا ء الله هميشه شاد و خرم باشين... Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
nAvId
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
nAvId


تعداد پستها : 2240
Age : 35
Location : همه جاي ايران سراي من است
Registration date : 2007-12-04

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 9:02 am

- ت .. تق ... تق ...

= بیا تو ...

- جیییییییق ... [صدای لولای در بود !] ... سلام آقا معلم ... اجازه هست ؟
{یه خورده خنده رو لبامه ... که کم کم تبدیل میشه به اون قیافه :mrgreen: ، که البته ، الان شکلکش رو اینجا نداریم . بر و بچ نشستن و دارن بر و بر منو نگاه میکنن}

- یکی نیست یه تعرف به ما بزنه بیایم تو ؟ همچی دیر هم نشده هاااااااا ... Neutral Rolling Eyes ... تحویل نمیگیرین ؟ Neutral

= آقا معلم : [ در حالی که عینکش رو کشیده پایین و سرش رو هم خم کرده که من رو از بلای عینکش ببینه] به به ... ببینین کی اومده ...

- اه ؟ چه جالب ... پس بالاخره یکی ما رو تحویل گرفت ... Very Happy خوبه پس ... دوباره جیییییییییییییق ... [صدا بسته شدن در بود!] ما بریم که بشینیم ... چطورین بر و بچ ؟

= اوه اوه ... آقا رو ... کجا ؟ واستا بیبینم ...

- جان ؟

= همون که گفتم ... کجا با این عجله ؟

- والا مسیرم میخوره طرف نیمکت چهارم ، دست چپ ، ور دست داش سلمانم ... مسیرت میخوره ، برسونم ... Laughing

= خوبه خوبه ... شما زحمت میکشی این گوشه می ایستی تا جریمه شی ... اون موقع که همش صدا میزدم " نوید ... نوید ..." کجا بودی که عین بقیه بگی " حااااااااااظر " ... ؟

- مَن ؟ م ... من خب ... میدونین ...

= نه نه نه ... اصلا هم نمیدونم ... دوست هم ندارم که بدونم ... فقط برو اون گوشه بایست ...

- چشم ... [ یه نگاه میندازم تو چشمای داش سلمان و ... میرم که اون گوشه کلاس بایستم ، کنار آشغالدونی ...]

= آها ... به این میگن ابهت ... خب ... حالا اون سطل آب رو هم بگیر بالای سرت ... روی یه پا هم می ایستی ... !

- [ میرم که اون سطل رو بگیرمش ... اما خیلی آروم ]

= نه نه ... نمیخواد تو بری ... مجید خان لفظ قلم پور ... مجییییییییییییید ... Mad

++ جان ... بله ... بله ...

= یه زحمت بکش و اون سطل آب رو بیار بده نوید ...

++ چشم ... فقط ... آها ... چشم ...

[ میره که سطل آب رو ورداره ... ولی وسط راه یه لحظه می ایسته ، برمیگرده عقب و میگه]

++ آهاااااا ... [ با حرکت انگشتش این رو میگه و سرش رو هم به علامت تصدیق بالا و پایین میبره ] ...

++ شالاپ ... !

[یه خورده از آب سطل بود که ریخت بیرون ... آخه خیلی پره ... آقا معلم هم سرش رو به نشان تاسف تکون میده ... و با دستاش صورتش رو میگیره ... Evil or Very Mad ]

[مجید همینطور که داره میاد ، باز یهو توقف میکنه ... ! دلارام میاد توی صحنه ... ]

** دلارام : مجیییییییییییید !!! [ با صدا کشیده و همراه تعجب !!! ]

++ ها ؟ بله ... آها ... چشم ...

[ و دوباره راه میفته ... ]

بالاخره و با هزار بد بختی میرسه به من ...

من حرفی نمیزنم ... فقط زل زدم به چشمای مجید ... دارم ارتباط چشمی برقرار میکنم ...

{ الان این صحنه رو توی Eye Cotact یا همون ارتباط چشمی داشته باشین ... همه این گفتگو ها با ارتباط چشمیه هااااااااا ... } Shocked

>>

- من : مجید ... مجید جان ... مجییییییییییییید ... ! Mad

++ مجید : بله ... بله ... من اینجام ...

- بده من اون سطل آب رو ... میگم بده من اونو ...

++ آها بیا ...

- میگم ... مجید ... چتی بشر ؟

++ هیچی ... ولی میگم این عمرو دیاب هم عجب آلبوم توپی داد هاااا ... اون که هیچی ... این امین رو بگو ... چه آب زیر کاهیه ... خودش داره خر خونی میکنه ، به من میگه خرا رو آویزون کردی ... خرخون ... عجب !!! ... آخه من موندم چطوری شد این ماجرای الهام ... نگرفتم چی شد ... میدونی ... خیلی دلم میخواست توی کنسرت نوال باشم حتما ... آخه نمیشه که همینطوری یهو قبول بشی کارشناسی ارشد ، دردسر داره خب ... این وائل هم چسبیده به ما ، ول هم نمیکنه ... تازه ، این میثم هم نمیدونم چرا به من میگه "لفظ قلم پور" ... آخه من کجام شبیه لفظ قلمه ؟ ... فقط یادم باشه یه سری به دانشگاه بزنم ببینم چطوری شده ... دلارام میگه چمن زدن در حد تیم ملی ... ... ...

- مجیییییییید ... برادر ... ببین ... میگم ... خوبی ؟ Neutral ما رو باش خواستیم با کی ارتباط چشمی داشته باشیم خیر سرمون ... !!!

++ میدونی ... آخه چیزی نیست ... فقط این لیلا و دستگاه تقطیر ... ...

[ وسط حرفش میپرم ... ]

- ببین ... بیخیال بابا ... من حالم خوبه ... میگم بگو به آقا معلم برو خونه استراحت کن ... خوب نیست برات ها ... یه restart بکنی حالت میاد سر جاش ... برو داداش ... برو ...

++ نه ... آخه ...

- دِ میگم برووووووووووووووو Mad

++ آها ... باشه ...

<< {پایان ارتباط چشمی} pirat

[ مجید هم همینطور که میره سر جاش بشینه ، به چند تا میز و نیمکت برخورد میکنه ... ولی آخرش صحیح و سالم میرسه به مقرش ... ]

من هم سطل آب رو بلند میکنم و بالای سرم ، روی دستام نگهش میدارم ؛ روی یک پا ... آخه که چقدر سنگینه ...

= آقا معلم : خب ... حالا شد ... !

دلارام داره با ایما و اشاره بهم دلداری میده و میگه که چیزی نیست ... الان میگه برو بشین ...

الهام دیگه طاقت نمیاره و از جاش بلند میشه ...

// الهام : آقا معلم ... آخه چرا گفتین بره اون گوشه وایسه و ...

= معلم : نه الهام جان ... ببین ... تازه از دست این امین و دلارام آزاد شدی ... نمیخوام به علت فعالیتهای سیاسی بر علیه حزب نوالیون و هواداری از یه طرفدار نانسی دوباره بیفتی گوشه زندون ... کلی پدرم در اومد آزادت کردم ... !!!

[ الهام دوباره میشینه سر جا ... اما خیلی آروم ]

من هم که دیگه ناامید شدم و خیلی هم دلم پره ، به ناچار چشم میدوزم به سقف کلاس ... چقدر سقفش بلنده ها ...

درس همچنان ادامه داره ... نیم ساعتی که میگذره ، من دستام یه خورده شل میشه و یه مقداری از آب میریزه روی سرم ... وای چه سرده ... !

کسی سعی نمیکنه بخنده ...

داداش سلمان چشمش رو میدوزه به کاشی های کف کلاس ...
دلارام سعی میکنه وانمود کنه چیزی ندیده ... و به تخته کلاس زل میزنه ...
الهام و یاسمن ، زیر چشمی منو میپان ...
مجید هم که توی عالم هپروت به سر میبره ...
علی هم دستش زیر چونه شه و داره بیرون پنجره رو تماشا میکنه ... انگار نه انگار که کلاسه ...
مبینای عزیز میپرسه : " مامانی ، چی شده مگه ؟ "
آنیکا خانم هم میگه : " هیسسسسس ... بعدا بهت میگم عزیزم ... ! "
امین هم که ... توی کتاباش غرق شده ...
لیلا داره یه نقشه دیگه میکشه برای ما ... البته ، لیلا رو میگم ها ... نه اون leila ...
محبوبه و مرجان هم دارن سر اینکه چرا محبوبه عینک مرجان رو قایم کرده بود جر و بحث میکنن ... واااااای ... خدا رحم کنه ... مرجان مواظب دندونات باش !
بقیه هم ماشاء الله اصلا توی باغ نیستن ... !

خوبه .. اینطوری خیلی بهتره ...

آی که چقدر سردم شده ها ...
ولی اشکال نداره ... هیچ چیزی ارزش اینو نداره که الان بد خلقی کنم با میثم جان !
تموم میشه بالاخره ... !

دررررررررررررررینگ [ صدای زنگ کلاسه !!! ]
بالاخره کلاس تموم شد ...

داش سلمان زودی میاد و سطل رو از دستم میگیره ...
دلارام میره و یه نسکافه داغ بیاره از آشپزخونه ...
آقا معلم بیرون در وایساده ، به دلارام میگه چه خبره ؟
دلارام فقط میگه هیچی و بدو بدو دور میشه و میره طرف آشپزخونه !!!
یاسمن هم برام یه حوله میاره ... میگه بفرما داداش ...

الهام به مجید میگه ...

// مجید ... داداش پاشو برو خونه ... پاشو ...

++ مجید : ها ؟

// الهام : میگم پاشوووووووووو Mad

++ باشه باشه ... میرم ...

// عی آقا بیا دست این مجید رو بگیر ببرش خونه ...

## علی : اه ؟ کلاس تموم شد ؟ چه زود ...

// بهه ... ما رو باش ... داریم مجید رو میدیم دست کی ؟

@@ آنیکا خانم میاد و میگه : آخه نوید خان ... چرا دیر میای ؟

- میگم : آخه میدونین ... دست خودم نبود که ...

@@ باشه باشه ... نیاز نیست ادامه بدی ... فعلا شما پاشو برو لباست رو عوض کن که سرما نخوری ...

- چشم ...

میرسم پیش مجید ...

- مجید جان ... بیا بریم خونه ... تموم شد ...

++ من یه سوالی برام پیش اومده ... باید از این آقا معلم بپرسم ... آقا معلم ... ... ...

++ اه ؟ کوش پس ؟ کلاس کی تموم شد ؟ بهههههههههههههه ...

بعد یهو همه منفجر میشن و با هم میریم خونه ...

lol!

===================================================================

چاکر آقا معلم ...

خیلی مخلصیم هااااااااااا ...

ببخشید دیر شد ... شرمنده ...

من چند روزی مشکل داشتم با این خط تلفنمون ... همچین یه گیر اساسی داشت ....

البته ، الان خیلی بهتره ... و سلام هم میرسونه شدید !!! lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 10:48 am

بابا ای ول ما از کی تا حالا اینقدر شوت مشتی بودیم
دلارام : از وقتی ایران سل اومده Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
الهام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
الهام


تعداد پستها : 2828
Age : 35
Location : ایـــــران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 11:45 am

خدای من این همه جواب برای سوال من...ممنونم زحمت کشیدید
باید با دقت بخونم......تا بقیه ی سوالهام رو بپرسم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://toradoostdaram.blogfa.com
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 12:34 pm

الهام نوشته است:
خدای من این همه جواب برای سوال من...ممنونم زحمت کشیدید
باید با دقت بخونم......تا بقیه ی سوالهام رو بپرسم
سلام الهام خانم ...تازه خلاصه اش كردم ...راههاي درمان با ادعيه ها و آيات قرآن رو ترسيدم بگذارم يه موقع نپسندين...هر سوالي بود در خدمتم Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 12:36 pm

nAvId نوشته است:
- ت .. تق ... تق ...

= بیا تو ...

- جیییییییق ... [صدای لولای در بود !] ... سلام آقا معلم ... اجازه هست ؟
{یه خورده خنده رو لبامه ... که کم کم تبدیل میشه به اون قیافه :mrgreen: ، که البته ، الان شکلکش رو اینجا نداریم . بر و بچ نشستن و دارن بر و بر منو نگاه میکنن}

- یکی نیست یه تعرف به ما بزنه بیایم تو ؟ همچی دیر هم نشده هاااااااا ... Neutral Rolling Eyes ... تحویل نمیگیرین ؟ Neutral

= آقا معلم : [ در حالی که عینکش رو کشیده پایین و سرش رو هم خم کرده که من رو از بلای عینکش ببینه] به به ... ببینین کی اومده ...

- اه ؟ چه جالب ... پس بالاخره یکی ما رو تحویل گرفت ... Very Happy خوبه پس ... دوباره جیییییییییییییق ... [صدا بسته شدن در بود!] ما بریم که بشینیم ... چطورین بر و بچ ؟

= اوه اوه ... آقا رو ... کجا ؟ واستا بیبینم ...

- جان ؟

= همون که گفتم ... کجا با این عجله ؟

- والا مسیرم میخوره طرف نیمکت چهارم ، دست چپ ، ور دست داش سلمانم ... مسیرت میخوره ، برسونم ... Laughing

= خوبه خوبه ... شما زحمت میکشی این گوشه می ایستی تا جریمه شی ... اون موقع که همش صدا میزدم " نوید ... نوید ..." کجا بودی که عین بقیه بگی " حااااااااااظر " ... ؟

- مَن ؟ م ... من خب ... میدونین ...

= نه نه نه ... اصلا هم نمیدونم ... دوست هم ندارم که بدونم ... فقط برو اون گوشه بایست ...

- چشم ... [ یه نگاه میندازم تو چشمای داش سلمان و ... میرم که اون گوشه کلاس بایستم ، کنار آشغالدونی ...]

= آها ... به این میگن ابهت ... خب ... حالا اون سطل آب رو هم بگیر بالای سرت ... روی یه پا هم می ایستی ... !

- [ میرم که اون سطل رو بگیرمش ... اما خیلی آروم ]

= نه نه ... نمیخواد تو بری ... مجید خان لفظ قلم پور ... مجییییییییییییید ... Mad

++ جان ... بله ... بله ...

= یه زحمت بکش و اون سطل آب رو بیار بده نوید ...

++ چشم ... فقط ... آها ... چشم ...

[ میره که سطل آب رو ورداره ... ولی وسط راه یه لحظه می ایسته ، برمیگرده عقب و میگه]

++ آهاااااا ... [ با حرکت انگشتش این رو میگه و سرش رو هم به علامت تصدیق بالا و پایین میبره ] ...

++ شالاپ ... !

[یه خورده از آب سطل بود که ریخت بیرون ... آخه خیلی پره ... آقا معلم هم سرش رو به نشان تاسف تکون میده ... و با دستاش صورتش رو میگیره ... Evil or Very Mad ]

[مجید همینطور که داره میاد ، باز یهو توقف میکنه ... ! دلارام میاد توی صحنه ... ]

** دلارام : مجیییییییییییید !!! [ با صدا کشیده و همراه تعجب !!! ]

++ ها ؟ بله ... آها ... چشم ...

[ و دوباره راه میفته ... ]

بالاخره و با هزار بد بختی میرسه به من ...

من حرفی نمیزنم ... فقط زل زدم به چشمای مجید ... دارم ارتباط چشمی برقرار میکنم ...

{ الان این صحنه رو توی Eye Cotact یا همون ارتباط چشمی داشته باشین ... همه این گفتگو ها با ارتباط چشمیه هااااااااا ... } Shocked

>>

- من : مجید ... مجید جان ... مجییییییییییییید ... ! Mad

++ مجید : بله ... بله ... من اینجام ...

- بده من اون سطل آب رو ... میگم بده من اونو ...

++ آها بیا ...

- میگم ... مجید ... چتی بشر ؟

++ هیچی ... ولی میگم این عمرو دیاب هم عجب آلبوم توپی داد هاااا ... اون که هیچی ... این امین رو بگو ... چه آب زیر کاهیه ... خودش داره خر خونی میکنه ، به من میگه خرا رو آویزون کردی ... خرخون ... عجب !!! ... آخه من موندم چطوری شد این ماجرای الهام ... نگرفتم چی شد ... میدونی ... خیلی دلم میخواست توی کنسرت نوال باشم حتما ... آخه نمیشه که همینطوری یهو قبول بشی کارشناسی ارشد ، دردسر داره خب ... این وائل هم چسبیده به ما ، ول هم نمیکنه ... تازه ، این میثم هم نمیدونم چرا به من میگه "لفظ قلم پور" ... آخه من کجام شبیه لفظ قلمه ؟ ... فقط یادم باشه یه سری به دانشگاه بزنم ببینم چطوری شده ... دلارام میگه چمن زدن در حد تیم ملی ... ... ...

- مجیییییییید ... برادر ... ببین ... میگم ... خوبی ؟ Neutral ما رو باش خواستیم با کی ارتباط چشمی داشته باشیم خیر سرمون ... !!!

++ میدونی ... آخه چیزی نیست ... فقط این لیلا و دستگاه تقطیر ... ...

[ وسط حرفش میپرم ... ]

- ببین ... بیخیال بابا ... من حالم خوبه ... میگم بگو به آقا معلم برو خونه استراحت کن ... خوب نیست برات ها ... یه restart بکنی حالت میاد سر جاش ... برو داداش ... برو ...

++ نه ... آخه ...

- دِ میگم برووووووووووووووو Mad

++ آها ... باشه ...

<< {پایان ارتباط چشمی} pirat

[ مجید هم همینطور که میره سر جاش بشینه ، به چند تا میز و نیمکت برخورد میکنه ... ولی آخرش صحیح و سالم میرسه به مقرش ... ]

من هم سطل آب رو بلند میکنم و بالای سرم ، روی دستام نگهش میدارم ؛ روی یک پا ... آخه که چقدر سنگینه ...

= آقا معلم : خب ... حالا شد ... !

دلارام داره با ایما و اشاره بهم دلداری میده و میگه که چیزی نیست ... الان میگه برو بشین ...

الهام دیگه طاقت نمیاره و از جاش بلند میشه ...

// الهام : آقا معلم ... آخه چرا گفتین بره اون گوشه وایسه و ...

= معلم : نه الهام جان ... ببین ... تازه از دست این امین و دلارام آزاد شدی ... نمیخوام به علت فعالیتهای سیاسی بر علیه حزب نوالیون و هواداری از یه طرفدار نانسی دوباره بیفتی گوشه زندون ... کلی پدرم در اومد آزادت کردم ... !!!

[ الهام دوباره میشینه سر جا ... اما خیلی آروم ]

من هم که دیگه ناامید شدم و خیلی هم دلم پره ، به ناچار چشم میدوزم به سقف کلاس ... چقدر سقفش بلنده ها ...

درس همچنان ادامه داره ... نیم ساعتی که میگذره ، من دستام یه خورده شل میشه و یه مقداری از آب میریزه روی سرم ... وای چه سرده ... !

کسی سعی نمیکنه بخنده ...

داداش سلمان چشمش رو میدوزه به کاشی های کف کلاس ...
دلارام سعی میکنه وانمود کنه چیزی ندیده ... و به تخته کلاس زل میزنه ...
الهام و یاسمن ، زیر چشمی منو میپان ...
مجید هم که توی عالم هپروت به سر میبره ...
علی هم دستش زیر چونه شه و داره بیرون پنجره رو تماشا میکنه ... انگار نه انگار که کلاسه ...
مبینای عزیز میپرسه : " مامانی ، چی شده مگه ؟ "
آنیکا خانم هم میگه : " هیسسسسس ... بعدا بهت میگم عزیزم ... ! "
امین هم که ... توی کتاباش غرق شده ...
لیلا داره یه نقشه دیگه میکشه برای ما ... البته ، لیلا رو میگم ها ... نه اون leila ...
محبوبه و مرجان هم دارن سر اینکه چرا محبوبه عینک مرجان رو قایم کرده بود جر و بحث میکنن ... واااااای ... خدا رحم کنه ... مرجان مواظب دندونات باش !
بقیه هم ماشاء الله اصلا توی باغ نیستن ... !

خوبه .. اینطوری خیلی بهتره ...

آی که چقدر سردم شده ها ...
ولی اشکال نداره ... هیچ چیزی ارزش اینو نداره که الان بد خلقی کنم با میثم جان !
تموم میشه بالاخره ... !

دررررررررررررررینگ [ صدای زنگ کلاسه !!! ]
بالاخره کلاس تموم شد ...

داش سلمان زودی میاد و سطل رو از دستم میگیره ...
دلارام میره و یه نسکافه داغ بیاره از آشپزخونه ...
آقا معلم بیرون در وایساده ، به دلارام میگه چه خبره ؟
دلارام فقط میگه هیچی و بدو بدو دور میشه و میره طرف آشپزخونه !!!
یاسمن هم برام یه حوله میاره ... میگه بفرما داداش ...

الهام به مجید میگه ...

// مجید ... داداش پاشو برو خونه ... پاشو ...

++ مجید : ها ؟

// الهام : میگم پاشوووووووووو Mad

++ باشه باشه ... میرم ...

// عی آقا بیا دست این مجید رو بگیر ببرش خونه ...

## علی : اه ؟ کلاس تموم شد ؟ چه زود ...

// بهه ... ما رو باش ... داریم مجید رو میدیم دست کی ؟

@@ آنیکا خانم میاد و میگه : آخه نوید خان ... چرا دیر میای ؟

- میگم : آخه میدونین ... دست خودم نبود که ...

@@ باشه باشه ... نیاز نیست ادامه بدی ... فعلا شما پاشو برو لباست رو عوض کن که سرما نخوری ...

- چشم ...

میرسم پیش مجید ...

- مجید جان ... بیا بریم خونه ... تموم شد ...

++ من یه سوالی برام پیش اومده ... باید از این آقا معلم بپرسم ... آقا معلم ... ... ...

++ اه ؟ کوش پس ؟ کلاس کی تموم شد ؟ بهههههههههههههه ...

بعد یهو همه منفجر میشن و با هم میریم خونه ...

lol!

===================================================================

چاکر آقا معلم ...

خیلی مخلصیم هااااااااااا ...

ببخشید دیر شد ... شرمنده ...

من چند روزی مشکل داشتم با این خط تلفنمون ... همچین یه گیر اساسی داشت ....

البته ، الان خیلی بهتره ... و سلام هم میرسونه شدید !!! lol!
سلام داداش گلم خوش اومدي...تو تمام جلسات ذكر خيرتون بوده ...منتظرتون بودم... Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 12:47 pm

meysam-r نوشته است:
الهام نوشته است:
خدای من این همه جواب برای سوال من...ممنونم زحمت کشیدید
باید با دقت بخونم......تا بقیه ی سوالهام رو بپرسم
سلام الهام خانم ...تازه خلاصه اش كردم ...راههاي درمان با ادعيه ها و آيات قرآن رو ترسيدم بگذارم يه موقع نپسندين...هر سوالي بود در خدمتم Laughing

سلام استاد اگه میشه این راهها رو حتما و مفصلا توضیح بدید
من خیلی می پسندم Very Happy Very Happy santa
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 1:13 pm

میثم جان خداییش حال کردی؟
این نوید گل سر سبد همه با استعدادای کلاسه، خداییش کی جز نوید می تونه اینقدر خوب تصور و تجسمش رو بیان کنه همچین که من خیال کنم واقعا واسش نسکافه درست کردم که بخوره و گرم بشه؟
آفرین نوید، استعدادت رو تحسین می کنم
فقط یادت باشه سر کلاس میثم زیاد شلوغ نکنی، آخه هر فرومی که یه دکتر باهوش و دلسوز مثل میثم نداره، باید قدر کاراش رو بدونیم
میثم جان به خاطر اون مطالبی که راجع به افسردگی نوشتی ممنون، اونایی که گفتی رو هم بی زحمت بنویس
هر کس خوشش اومد و لازم داشت استفاده می کنه، هر کس نخواست هم نمی خونه، من منتظر نوشته هاتم
نوید کارت درسته lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 1:18 pm

MajidDiab نوشته است:
بابا ای ول ما از کی تا حالا اینقدر شوت مشتی بودیم
دلارام : از وقتی ایران سل اومده Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing

Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing Laughing
lol! lol! lol!
Razz Razz
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 4:54 pm

MajidDiab نوشته است:
meysam-r نوشته است:
الهام نوشته است:
خدای من این همه جواب برای سوال من...ممنونم زحمت کشیدید
باید با دقت بخونم......تا بقیه ی سوالهام رو بپرسم
سلام الهام خانم ...تازه خلاصه اش كردم ...راههاي درمان با ادعيه ها و آيات قرآن رو ترسيدم بگذارم يه موقع نپسندين...هر سوالي بود در خدمتم Laughing

سلام استاد اگه میشه این راهها رو حتما و مفصلا توضیح بدید
من خیلی می پسندم Very Happy Very Happy santa
چشم حتما
فقط يه نكته اي پسنديدن مهم نيست ...اگه با اعتقاد قلبي نباشه فايده نداره...حتما ميگذارم...ممنون از حضورت آقا مجيد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 4:58 pm

دلارام نوشته است:
میثم جان خداییش حال کردی؟
این نوید گل سر سبد همه با استعدادای کلاسه، خداییش کی جز نوید می تونه اینقدر خوب تصور و تجسمش رو بیان کنه همچین که من خیال کنم واقعا واسش نسکافه درست کردم که بخوره و گرم بشه؟
آفرین نوید، استعدادت رو تحسین می کنم
فقط یادت باشه سر کلاس میثم زیاد شلوغ نکنی، آخه هر فرومی که یه دکتر باهوش و دلسوز مثل میثم نداره، باید قدر کاراش رو بدونیم
میثم جان به خاطر اون مطالبی که راجع به افسردگی نوشتی ممنون، اونایی که گفتی رو هم بی زحمت بنویس
هر کس خوشش اومد و لازم داشت استفاده می کنه، هر کس نخواست هم نمی خونه، من منتظر نوشته هاتم
نوید کارت درسته lol!
سلام
آره خوب اگه يه سر به نوشته اولم هم بگذارين نويد يكي از عناصر مهم كلاس هست من ديدگاهم و پيش بيني ام نسبت به نويد خان درست بوده...
ممنون از حضورت...حتما مي گذارم...ميدوني من عقيده دارم ما فقط اگه يه بعدي فكر كنيم هيچ وقت نتيجه نمي گيريم...درسته همه اينها يه راه واسه رسيدن به كماله...ولي بايد همه راهها رو ياد گرفت و راه درست رو انتخاب كرد...تو هر زمينه اي Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 5:01 pm

منم باهات کاملا موافقم
باید با دید باز همه چیز رو ببینیم، بعد واسه خوب یا بد بودنش تصمیم بگیریم
البته همه چیز همه چیز رو هم لازم نیست ببینیم بعد تصمیم بگیریم Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 5:12 pm

منظور من انتخاب بين راههاي درست بود ديگه راه غلط كه نياز به دونستن و امتحان كردن نداره Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 5:28 pm

نميذارم آب تو دلت تكون بخوره داداشي ...

دارم براش Shocked نزاييده مادر ، كسي رو كه كج نيگاي داداش ما كنه Evil or Very Mad

خواستم وسط كلاس قمه بكشم ، قيمه قيمه اش كنم ... گفتم خوبيت نداره جلوي اين طفلكي مبيــــــنا !! تو روحيه اش تاثير بد ميذاره Shocked

دستت رو بيار جولو ... منم دوتا از اين نارنجك ها واسه جلسه ي ديگه ميارم ...

وقتي ، تــــــــــرق ... بخاري رو فرستاديم هوا ، ميفهمه دوره ي چپ افتادن با اهل حال گذشته Twisted Evil

اون ته خيابون رو ببين ، اون پيكان كهنه ي سفيد رنگ رو ميبيني ؟؟

جولو و عقب ... دور تا دور لاستيكهاش رو چاك دادم واسش !! امروز آق مولم ، خط يازده هه رو افتاده ... Shocked Laughing

چيه روشن نميشه ؟؟

بذار منم دو تا هندل بزنم ...

آن ... آ آ آ آ آ آ ن ... آ آ آ آ ن ...

پبر رو ترك ، خودم ميرونم !

همه ي خيابون رو دود ور ميداره ...

مردم آروم آروم و با احتياط از خونه هاشون ميان بيرون ... جنب و جوش دوباره توي خيابون به جريان مي افته ...

الان ديگه اون دو تا شرور قداره كش ، از اين محله ... خيلي دور شدن !

Shocked Laughing Laughing Laughing

خيلي هوات رو دارم داداشي ... باكش كه پره ، آره ؟؟ Laughing

----------------------------------------------------------------

خسته نباشي ميثم جان . بخاطر زحمتي كه واسه ي آماده كردن مطالب ميكشي ممنون Embarassed Razz

---------------------------------------------------------------

آبجي الهام مگه اون 4 نخود ترياكي كه واست پيچيده بودم لاي زر ورق ، افسردگي رو از سرت نپروند ؟؟

شب يادم بنداز ، دوز بالاتر بهت ميدم Shocked Shocked Shocked

خندون ببينمت ...

------------------------------------------------------------

واسه بقيه خبري نيست ... خواستين به شرط جيرينگي ... درخدمتيم tongue Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 6 Icon_minitimeالسبت ديسمبر 29, 2007 5:40 pm

سلمان جان داداش خسته نباشي آخه فدات شم گفتم همه راهها نگفتم كه هرچي من رشته ام رو پنبه كني عزيزم...فكر اين معلم دربه در خونه به دوش هم باش No ميخواي همين گوشه دوكانت كه كلاس راه انداخته دق كنه بيفته رو دستت No
باشه پخش كن داداش ...بعدشم بايد حلوا و خرما واسه ميثم پخش كني Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
كلاس روانشناسي و مشاوره...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 6 از 40رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 5, 6, 7 ... 23 ... 40  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: قسمت خانه و خانواده :: قسمت ازدواج و خانواده-
پرش به: