كلاس روانشناسي و مشاوره...

از متن زیبای که نوشتید لذت بردیم

منتظر شروع کلاس خوبتون هستیم

دستتون درد نکنه به خاطر متن زیباتون.خیلی ممنون که همیشه به فکر ما هستید.

انشا الله در این روز های عزیز پدرتون به سرعت بهبود پیدا می کنن.

A$$AL نوشته است:

آقا میثم سلام....

شرمنده من کامپیوترم داغون شده بود نتونستم چند روز بیام...


خدارو شکر که حال پدرتون رو به بهبوده......


خیلی خوشحال شدم که خبر سلامتی شونو دادین.....


بابت اون متن زیباتون واقعا ممنون.....


مثل همیشه عالی بود.....

سلام عسل جان خوبی خانم؟ کامپیوترت خوبه؟
ممنون از لطفت خوش اومدی به کلاس ...
دعا یادت نره خانمی...

Arakadrish نوشته است:

ايول داش ميثم ... خيلي خيلي عالي بود

واقعا لذت بردم ... حالا اسم اون دختر خانوم سياه پوش چي بود !!

بايد همراش تا در خونه شون ميرفتي ... !!

درست نبود توي اين شب تاريك ميذاشتي تنهايي بره ... !!

اين رسم جوونمردي نبود ...

!!

اون دختره زیاد دور نیست دور و برت رو نگاه کنی میبینیش... همین نزدیکی هاست...
نمی تونستم همراهیش کنم ... سایه ی خستگی و دلتنگی نمی گذاشت همراهش برم...هر وقت وقتش بشه باهاش میرم ...کوله بارم به قول خودت حاضره دم در...
ممنون داداش گلم ...

مریم اشنا نوشته است:

از متن زیبای که نوشتید لذت بردیم

منتظر شروع کلاس خوبتون هستیم

سلام مریم خانم ... خوبین ان شاء الله ؟
دیدن شور و شوقتون دلگرمی بهم میده... چشم هر چه زودتر ... همیشه شاد باشی

Arghavan نوشته است:

دستتون درد نکنه به خاطر متن زیباتون.خیلی ممنون که همیشه به فکر ما هستید.

انشا الله در این روز های عزیز پدرتون به سرعت بهبود پیدا می کنن.

سلام خانم دکتر ... یه خسته نباشید حسابی به شما و همهی پرسنل بهداشت و درمان میگم... واقعا وظیفهی سخت و سنگینی به عهده تونه... خدا خیر و توفیق خدمت نصیبتون کنه...خانمی خیلی ممنون از قدم رنجه ات... یاحق

واقعا ممنونم میثم جان ...

عالی بود ...

عالی ...

خدا خیرت بده ...

nAvId نوشته است:

واقعا ممنونم میثم جان ...

عالی بود ...

عالی ...

خدا خیرت بده ...

سلام نوید جان خوبی داداش ... خواهش میکنم ... این حرفا چیه ...

سلام....

وقتی یه عالمه سوال داری اما....نه می تونی و نه بلدی که بپرسی چاره چیه؟

آقا معلم میتونی جواب بدی؟!!

الهام نوشته است:

سلام....

وقتی یه عالمه سوال داری اما....نه می تونی و نه بلدی که بپرسی چاره چیه؟

آقا معلم میتونی جواب بدی؟!!

سلام عزیزم خوبی به طور خلاصه بگم دلیل عدم توانایی تو سوال پرسیدن رو من تو چند تا عامل میدونم...
1-اینکه ما سوالهایی رو که میخوایم بپرسیم تو ذهنمون خودمون جوابش رو میدونیم (اکثر اوقات ) چون دنبال تائید عقیده و جوابی که تو ذهنمون داریم از اینکه خلاف اون ثابت بشه میترسیم.پس در نتیجه نمی پرسیم
2- میترسیم سوالمون اون وجهه ای داریم و در طرز فکر بقیه راجع به ما دخیل بشه و به زبون عامیانه بد بشه واسه مون.
3- بعضی وقت ها ما نمی تونیم یعنی بلد نیستیم سوالمون رو به مخاطبمون بفهمونیم... (خوب سوال کردن هنر بزرگیه ... ما ها اغلب عادت داریم وقت سوال کردن جوابی که مد نظرمونه تو دل سوال به طرف القاء کنیم)
4- بعضی از سوالها رو هم چون کسی که صلاحیتش رو داشته باشه نمی تونیم بپرسیم(مهمترین صلاحیتی که باید اون فرد داشته باشه اعتماد... علم ...عدم غرض (جواباش مغرضانه و از روی تعصب نباشه)
5- یه سری از سوالات هم هستن کل دنیا هنوز جوابی براش پیدا نکرده خوب پس نمی تونیم بپرسیم...
6- بعضی از سوالها هم مربوط به زندگیه شخصی و به قول خودمون اعماق دل و خاطرات طرف هست اینا رو هم شرمنده نپرسین به نظر من بهتره...
7- سوالاتی هم که مربوط به علاقه ی یک نفر به نفر دیگه است هم اغلب پاسخ درستی در بر نداره (اینا رو نپرسین غیر مستقیم تو رفتارش ببینین...
8- می مونه سوالاتی که ما از خدا می کنیم ...
الهام جان اگه چیزی یا کسی رو خدا ازت دور کرد یه روزی
هیچ وقت از خدا دلیل نخواه و چیزی نپرس
چون بهترین دوست کسیه که وقتی ازش چیزی میخوایم بدون کلمه ای حرف بهمون بده... خدا بهترین دوست ماست... ان شاء الله شما هم بهترین دوست خدا بشین ...راز اینهمه عظمت امام حسین ع هم تو همین قضیه است... حکمتش رو بی چون و چرا قبول کردن...

خواهر گلم ... برو سوالاتت رو بنویس تو کاغذ بعد اونها رو مشخص کن جزء کدوم یک از 8 دسته ی بالاست ...
اگه سوالی داره که من لیاقت جواب دادنش رو داشته باشم دریغ نکن تا جایی که بتونم کمک می کنم...در پناه حق تعالی خوشبخت و رستگار باشی...

meysam-r نوشته است:

الهام نوشته است:

سلام....

وقتی یه عالمه سوال داری اما....نه می تونی و نه بلدی که بپرسی چاره چیه؟

آقا معلم میتونی جواب بدی؟!!

سلام عزیزم خوبی به طور خلاصه بگم دلیل عدم توانایی تو سوال پرسیدن رو من تو چند تا عامل میدونم...
1-اینکه ما سوالهایی رو که میخوایم بپرسیم تو ذهنمون خودمون جوابش رو میدونیم (اکثر اوقات ) چون دنبال تائید عقیده و جوابی که تو ذهنمون داریم از اینکه خلاف اون ثابت بشه میترسیم.پس در نتیجه نمی پرسیم
2- میترسیم سوالمون اون وجهه ای داریم و در طرز فکر بقیه راجع به ما دخیل بشه و به زبون عامیانه بد بشه واسه مون.
3- بعضی وقت ها ما نمی تونیم یعنی بلد نیستیم سوالمون رو به مخاطبمون بفهمونیم... (خوب سوال کردن هنر بزرگیه ... ما ها اغلب عادت داریم وقت سوال کردن جوابی که مد نظرمونه تو دل سوال به طرف القاء کنیم)
4- بعضی از سوالها رو هم چون کسی که صلاحیتش رو داشته باشه نمی تونیم بپرسیم(مهمترین صلاحیتی که باید اون فرد داشته باشه اعتماد... علم ...عدم غرض (جواباش مغرضانه و از روی تعصب نباشه)
5- یه سری از سوالات هم هستن کل دنیا هنوز جوابی براش پیدا نکرده خوب پس نمی تونیم بپرسیم...
6- بعضی از سوالها هم مربوط به زندگیه شخصی و به قول خودمون اعماق دل و خاطرات طرف هست اینا رو هم شرمنده نپرسین به نظر من بهتره...
7- سوالاتی هم که مربوط به علاقه ی یک نفر به نفر دیگه است هم اغلب پاسخ درستی در بر نداره (اینا رو نپرسین غیر مستقیم تو رفتارش ببینین...
8- می مونه سوالاتی که ما از خدا می کنیم ...
الهام جان اگه چیزی یا کسی رو خدا ازت دور کرد یه روزی
هیچ وقت از خدا دلیل نخواه و چیزی نپرس
چون بهترین دوست کسیه که وقتی ازش چیزی میخوایم بدون کلمه ای حرف بهمون بده... خدا بهترین دوست ماست... ان شاء الله شما هم بهترین دوست خدا بشین ...راز اینهمه عظمت امام حسین ع هم تو همین قضیه است... حکمتش رو بی چون و چرا قبول کردن...

خواهر گلم ... برو سوالاتت رو بنویس تو کاغذ بعد اونها رو مشخص کن جزء کدوم یک از 8 دسته ی بالاست ...
اگه سوالی داره که من لیاقت جواب دادنش رو داشته باشم دریغ نکن تا جایی که بتونم کمک می کنم...در پناه حق تعالی خوشبخت و رستگار باشی...

خیلی از جوابتون خوشم آمد .واقعا احسنتم! منم مثل الهام جون خیلی سوال دارم ولی تا کنون از هر کسی پرسیدم به جز پشیمانی از مطرح کردنش
هیچ نتیجه ای نگرفتم.نمی دونم شما رشته ی تحصیلیتون چیه آقا معلم؟ببخشیدا

استاد خوشحالم که حال پدتون رو به بهبودیه.تو این شبا براشون
دعا میکنیم.
درستون هم عالی بود.
خدا سلامتی و بهبودی عطا کنه

Anika نوشته است:

meysam-r نوشته است:

الهام نوشته است:

سلام....

وقتی یه عالمه سوال داری اما....نه می تونی و نه بلدی که بپرسی چاره چیه؟

آقا معلم میتونی جواب بدی؟!!

سلام عزیزم خوبی به طور خلاصه بگم دلیل عدم توانایی تو سوال پرسیدن رو من تو چند تا عامل میدونم...
1-اینکه ما سوالهایی رو که میخوایم بپرسیم تو ذهنمون خودمون جوابش رو میدونیم (اکثر اوقات ) چون دنبال تائید عقیده و جوابی که تو ذهنمون داریم از اینکه خلاف اون ثابت بشه میترسیم.پس در نتیجه نمی پرسیم
2- میترسیم سوالمون اون وجهه ای داریم و در طرز فکر بقیه راجع به ما دخیل بشه و به زبون عامیانه بد بشه واسه مون.
3- بعضی وقت ها ما نمی تونیم یعنی بلد نیستیم سوالمون رو به مخاطبمون بفهمونیم... (خوب سوال کردن هنر بزرگیه ... ما ها اغلب عادت داریم وقت سوال کردن جوابی که مد نظرمونه تو دل سوال به طرف القاء کنیم)
4- بعضی از سوالها رو هم چون کسی که صلاحیتش رو داشته باشه نمی تونیم بپرسیم(مهمترین صلاحیتی که باید اون فرد داشته باشه اعتماد... علم ...عدم غرض (جواباش مغرضانه و از روی تعصب نباشه)
5- یه سری از سوالات هم هستن کل دنیا هنوز جوابی براش پیدا نکرده خوب پس نمی تونیم بپرسیم...
6- بعضی از سوالها هم مربوط به زندگیه شخصی و به قول خودمون اعماق دل و خاطرات طرف هست اینا رو هم شرمنده نپرسین به نظر من بهتره...
7- سوالاتی هم که مربوط به علاقه ی یک نفر به نفر دیگه است هم اغلب پاسخ درستی در بر نداره (اینا رو نپرسین غیر مستقیم تو رفتارش ببینین...
8- می مونه سوالاتی که ما از خدا می کنیم ...
الهام جان اگه چیزی یا کسی رو خدا ازت دور کرد یه روزی
هیچ وقت از خدا دلیل نخواه و چیزی نپرس
چون بهترین دوست کسیه که وقتی ازش چیزی میخوایم بدون کلمه ای حرف بهمون بده... خدا بهترین دوست ماست... ان شاء الله شما هم بهترین دوست خدا بشین ...راز اینهمه عظمت امام حسین ع هم تو همین قضیه است... حکمتش رو بی چون و چرا قبول کردن...

خواهر گلم ... برو سوالاتت رو بنویس تو کاغذ بعد اونها رو مشخص کن جزء کدوم یک از 8 دسته ی بالاست ...
اگه سوالی داره که من لیاقت جواب دادنش رو داشته باشم دریغ نکن تا جایی که بتونم کمک می کنم...در پناه حق تعالی خوشبخت و رستگار باشی...

خیلی از جوابتون خوشم آمد .واقعا احسنتم! منم مثل الهام جون خیلی سوال دارم ولی تا کنون از هر کسی پرسیدم به جز پشیمانی از مطرح کردنش
هیچ نتیجه ای نگرفتم.نمی دونم شما رشته ی تحصیلیتون چیه آقا معلم؟ببخشیدا

سلام آنیکا خانم
شما لطف دارین ...
رشته ام روانشناسی عمومیه ...

Jany نوشته است:

استاد خوشحالم که حال پدتون رو به بهبودیه.تو این شبا براشون
دعا میکنیم.
درستون هم عالی بود.
خدا سلامتی و بهبودی عطا کنه

سلام مرجان
خوبی خانم؟
کم پیدایی؟
این روزا داداش کوچیکه رو یادتون نره دعا کنین
موفق باشی عزیزم...یاحق

اجازه استاد
سلام عرض کردم
ببخشید بازم دیر کردن خوب اول فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان امام حسین (ع)به شما تسلیت عرض می کنم
دوم راستی حال اون فامیلتون بحمدالله خوب شد امید وارم خداوند همه مریضا رو خ شفا بده ( الایی آمین)
سوم هم این که من تصمیم گرفتم تو این شبای عزیز دختر خوبی باشم خوب استاد موضوع درس چی بود نه در مورد عمرو دیاب بود نه تیم پرسپولیس آهان یادم اومد خدائیش خیلی حیف شد رئال مادرید تو جام حذفی اوت شد به نظر من کاسیاس دروازبان خوبیه اما گلای خیلی آبکی می خوره بگذریم
نترسید استاد چیزی نبود صدای جیغ مرجان بود یه مار خریدم چوبیه وقتی دمشو می گیری حالت مار پیچی میاد جلو اونا وصل کردم جلوی اتاق مرجان وقتی در اتاق باز میشه ماره هم میاد جلو زبونشم هم تکون میده این مرجان خانم شیر ما هم ترسید بازم صدای بابامه داره میگه محبوبه باز چکار کردی چه بلایی سر این بیچاره اوردی به خدا از دست تو یکی سکته می کنه حفظم متن سخنرانی بابام چون از بس هر روز داره این جمله ها رو تکرار می کنه
راستی استاد مسابقه کشتی کجو دیدم مسابقه بین باتیستا بود مستر کندی باتیستا بردش حسابی خوشحال شدم
آخ یادم اومد ببخشید استاد این رتیل ها همشون پلاستیکی هستن گذاشتمشون تو کیف چند تا از بچه ها
راستی یه چند تاشونو انداختم تو کیف خاله م چون نقشه ام برای شکستن عینکش برملا شد منم اینطور حالشو گرفتم
خوب باید برم برای خودم باز هم دفاعیه تنظیم کنم
نمیشه به همین راحتی ها از دست بابام خلاص شد فکر کنم باید چند تا از این رتیل و عنکبوت ها رو تو ماشین بابام بذارم آخه مرجان طفلکی گناه داره حنجرش درد گرفت تار های صوتیشم هم فکر کنم مشکل پیدا کرده ازبس جیغ سر می ده
راستی استاد می خوام تو جلسه آینده بهترین هم بازیکن بچگیامو بیارم خدائیش گرفتنش خیلی سخته اما من یکی سعی خودمو می کنم

فعلا خداحافظ

مجنون دیاب

magnoon diab نوشته است:

اجازه استاد
سلام عرض کردم
ببخشید بازم دیر کردن خوب اول فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان امام حسین (ع)به شما تسلیت عرض می کنم
دوم راستی حال اون فامیلتون بحمدالله خوب شد امید وارم خداوند همه مریضا رو خ شفا بده ( الایی آمین)
سوم هم این که من تصمیم گرفتم تو این شبای عزیز دختر خوبی باشم خوب استاد موضوع درس چی بود نه در مورد عمرو دیاب بود نه تیم پرسپولیس آهان یادم اومد خدائیش خیلی حیف شد رئال مادرید تو جام حذفی اوت شد به نظر من کاسیاس دروازبان خوبیه اما گلای خیلی آبکی می خوره بگذریم
نترسید استاد چیزی نبود صدای جیغ مرجان بود یه مار خریدم چوبیه وقتی دمشو می گیری حالت مار پیچی میاد جلو اونا وصل کردم جلوی اتاق مرجان وقتی در اتاق باز میشه ماره هم میاد جلو زبونشم هم تکون میده این مرجان خانم شیر ما هم ترسید بازم صدای بابامه داره میگه محبوبه باز چکار کردی چه بلایی سر این بیچاره اوردی به خدا از دست تو یکی سکته می کنه حفظم متن سخنرانی بابام چون از بس هر روز داره این جمله ها رو تکرار می کنه
راستی استاد مسابقه کشتی کجو دیدم مسابقه بین باتیستا بود مستر کندی باتیستا بردش حسابی خوشحال شدم
آخ یادم اومد ببخشید استاد این رتیل ها همشون پلاستیکی هستن گذاشتمشون تو کیف چند تا از بچه ها
راستی یه چند تاشونو انداختم تو کیف خاله م چون نقشه ام برای شکستن عینکش برملا شد منم اینطور حالشو گرفتم
خوب باید برم برای خودم باز هم دفاعیه تنظیم کنم
نمیشه به همین راحتی ها از دست بابام خلاص شد فکر کنم باید چند تا از این رتیل و عنکبوت ها رو تو ماشین بابام بذارم آخه مرجان طفلکی گناه داره حنجرش درد گرفت تار های صوتیشم هم فکر کنم مشکل پیدا کرده ازبس جیغ سر می ده
راستی استاد می خوام تو جلسه آینده بهترین هم بازیکن بچگیامو بیارم خدائیش گرفتنش خیلی سخته اما من یکی سعی خودمو می کنم

فعلا خداحافظ

مجنون دیاب

به به محبوبه خانم ...چه عجب ... از اینکه انقدر ب دقت و با توجه به تمام مطالب توجه می کنی خیلی ممنونم
اشکم در اومده از دستت ...
اخه شیطون بلا همه چیز و گفتی الا حرفهایی که تو کلاس زده شده...انقدر این مرجان رو اذیت نکن...

ممنون میثم جان..

راستش سوالهای من تقریبا تو هیچکدوم از این دسته بندیها نبود..

فقط به یه گروهش نزدیکتره...

آقا گرفتاری امون نمیده
خدا قبول کنه چشم ولی ما خودمون دربه در دنبال یکی هستیم دعا کنه
بار گناهمون سبک بشه.
شما و پدرتون و همه خونواده تون سالم و سلامت باشین
والتماس دعا

meysam-r نوشته است:

Jany نوشته است:

استاد خوشحالم که حال پدتون رو به بهبودیه.تو این شبا براشون
دعا میکنیم.
درستون هم عالی بود.
خدا سلامتی و بهبودی عطا کنه

سلام مرجان
خوبی خانم؟
کم پیدایی؟
این روزا داداش کوچیکه رو یادتون نره دعا کنین
موفق باشی عزیزم...یاحق

الهام نوشته است:

ممنون میثم جان..

راستش سوالهای من تقریبا تو هیچکدوم از این دسته بندیها نبود..

فقط به یه گروهش نزدیکتره...

سلام الهام جان
ببینم سوالت چیه؟
از خدا که سوالی نداری...
از خلق خدا هم سوالی نداری...
از خودت هم که نه.....
سوالاتت رو به خاطر اینکه کسی صلاحیت جواب دادانش رو نداره نیست نمی پرسی
سوالاتت شخصی هم که نیست
راجع به علاقه و این حرفها هم ک نیست
ازز دسته سوالات بی جواب هم که نیست...
میشه یه ذره راهنماییم کنی؟ برام جالب شده
اگه دوست داشتی بهم بگو تا حتما یکی رو پیدا کنم برات جواب بده

Jany نوشته است:

آقا گرفتاری امون نمیده
خدا قبول کنه چشم ولی ما خودمون دربه در دنبال یکی هستیم دعا کنه
بار گناهمون سبک بشه.
شما و پدرتون و همه خونواده تون سالم و سلامت باشین
والتماس دعا

meysam-r نوشته است:

Jany نوشته است:

استاد خوشحالم که حال پدتون رو به بهبودیه.تو این شبا براشون
دعا میکنیم.
درستون هم عالی بود.
خدا سلامتی و بهبودی عطا کنه

سلام مرجان
خوبی خانم؟
کم پیدایی؟
این روزا داداش کوچیکه رو یادتون نره دعا کنین
موفق باشی عزیزم...یاحق

خیلی ممنون مرجان جان

سلام آقا معلم
حال پدر چطوره؟
بهتر شده؟
خبر سلامتیشو بده و خوشحالمون کن

amin نوشته است:

سلام آقا معلم
حال پدر چطوره؟
بهتر شده؟
خبر سلامتیشو بده و خوشحالمون کن

سلام امین جان خوبی داداش؟
خوب خدا رو شکر به برکت این روزها و دعاهای شما...خوبه ...
درس میخونی ؟یا نه ؟

سلام ميثم جان
خوبي؟
ببخشيد ميدونم خيلي خيلي شاگرد بدي هستم...

آقا معلم من يه سوال دارم...

خب...من تازگياااا متوجه شدم كه وقتي مي خوام با خودكار يا مداد بنويسم ، مداد يا خودكارو خيلي فشار ميدم.منظورم اينه كه خيلي محكم ميگيرمشون.البته متوجه نميشماااااا.وقتي كارم تموم ميشه ميبينم كه واااااااااااااااااي چقدر دستم درد ميكنه.
البته اين عادت جديدي نيست.
فكر ميكنم از خيلي خيلي وقت پيشا اين جوري بودم.
من تو خونه خيلي كار نمي كنم. يعني وقتش نيست. اگه كاري هم بكنم خيلي سنگين نيست...ولي مچ دست راستم خيلي ضعيفه.زود خسته ميشه...فكر ميكنم به خاطر همين عادتم باشه....
به نظر شما دليل خاصي داره؟ منظورم از نظر روانشناسيه
خيلي پر روام.مي دونم.
سر كلاس نميام...بعد ميام فقط سوال مي پرسم
ببخش منو

Yasaman نوشته است:

سلام ميثم جان
خوبي؟
ببخشيد ميدونم خيلي خيلي شاگرد بدي هستم...

آقا معلم من يه سوال دارم...

خب...من تازگياااا متوجه شدم كه وقتي مي خوام با خودكار يا مداد بنويسم ، مداد يا خودكارو خيلي فشار ميدم.منظورم اينه كه خيلي محكم ميگيرمشون.البته متوجه نميشماااااا.وقتي كارم تموم ميشه ميبينم كه واااااااااااااااااي چقدر دستم درد ميكنه.
البته اين عادت جديدي نيست.
فكر ميكنم از خيلي خيلي وقت پيشا اين جوري بودم.
من تو خونه خيلي كار نمي كنم. يعني وقتش نيست. اگه كاري هم بكنم خيلي سنگين نيست...ولي مچ دست راستم خيلي ضعيفه.زود خسته ميشه...فكر ميكنم به خاطر همين عادتم باشه....
به نظر شما دليل خاصي داره؟ منظورم از نظر روانشناسيه
خيلي پر روام.مي دونم.
سر كلاس نميام...بعد ميام فقط سوال مي پرسم
ببخش منو

سلام یاسمن جان خوبی خانم؟


از زبان و ترجمه و درسها چه خبر؟


خوش اومدی عذرت تا وقتی امتحاناتت تموم بشه موجه

راجع به سوالت... جواب روانشناسی نداره ... یه عادته که از دوران بچه گی برات مونده...

عادت بدی هم هستش...که باید ترکش کنی …

من تو بعضی از بیماریها به طور مختصر اطلاعات دارم


حالا جواب علمی و پزشکیش...(جامعه دکترا و پزشکان منو عفو کنن واسه جسارتم )

دو نوع آسیب ممکن است باعث این دردها بشه:

1- سندرم تونل مچ دست(سندرم تونل کارپال ) یا سندرم مچ دست تنیس بازان

عصب مدین( median nerve) عصبی است که در جلوی مچ دست از داخل یک تونل استخوانی لیفی به نام کارپال تونل عبور می کند و به عضلات جمع کننده انگشتان عصب می دهد

و همچنین حس نیمه خارجی کف دست و انگشتان را تامین می کند. التهاب عضلات,تاندونها یا شکستگی در محل تونل کارپال سبب تحت فشار قرار گرفتن این عصب در داخل تونل

شده و سبب بروز علایم این سندرم می شود.

علایم:
یک درد گنگ در مچ و ساعد به همراه درد تیر کشنده به انگشتان یایک درد سوزاننده مچ دست به همراه بی حسی در انگشتان شست,اشاره و انگشت میانی درد معمولا در شب

هنگام تشدید می شود


این سندرم اولین بار همون طور که از اسمش مشخصه در تنیس بازان شناخته شده ...اما به طور عمده در زنان خانه دار... تایپیست ها... حسابدارن... قصابان آشپزها ...رانندگان...

سوارکاران و کسانی که استفاده زیادی از کامپیوتر(موس) دارند دیده میشود...

درمان:

استراحت به مچ با استفاده ازمچ بند یا آتل

افراد ابتلا به دیابت(دیابت از علل مهم این عارضه می باشد)

در موارد ملایم استراحت به مچ با آتل بندی و استفاده از داروهای ضد التهابی اساس درمان است

در مواردی که علایم پایدار بماند شاید جراحی لازم باشد

2- بورسیت مچ دست

بورسها یک کیسه کوچک حاوی مایع هستند که سبب لغزندگی و نرم کردن حرکات تاندونها درمحل مفصل ها می شوند. در اثر حرکات و ضربات تکرار شونده به بورس در آن التهاب رخ

میدهد. این امر در کسانی که زیاد بر روی مچ دست اعمال نیرو می کنند مثل رانندگان و سوارکاران و زنان میانسال که زیاد کار خانه انجام میدهند بیشتر رخ میدهد.

علایم: دردمچ هنگامی که مچ به سمت عقب خم شود یا هنگام اعمال وزن روی مچ علامت اصلی آن است, گاهی تورم در روی مچ دست وجود دارد.

درمان:درمان بر اساس استراحت به مچ و سرما درمانی استوار است, در موارد شدید تر گاهی پزشک از امواج فراصوت یا داروهای ضد التهابی و یا در درجه آخر از تخلیه مایع درون

بورس توسط سوزن استفاده می کند.

پیشگیری:

1-ورزش
شما که کارتون فقط نوشتن یا کار با کامپیوتر هست و از مچ دستتون زیاد کار نمی کشین ...(ای تنبل )باید با ورزش عضلات مچ دستتون رو تقویت کنین ( یه سری حلقه های

لاستیکی هست که کمک میکنه)

2- تغذیه مناسب

استفاده از غذاهای پر ویتامین بخصوص ویتامین B6

3- استفاده از پدهای مناسب برای موس و همچنین موس اپتیک به جای قدیمی ها و همچنین موس هایی که در وسط اونها برای اسکرول صفحات یه زائده دارن...

(این واسه ولگردهای عزیز آخ ببخشید منظورم وب گردهای عزیز بود )

4- برای شما هم تمرین کنین بدون فشار دادن زیاد به خودکار و مداد بنویسین و بعد از هر 30 دقیقه یه استراحت به مچ دستتون بدین ...

شکستن یه عادت سخته اما غیر ممکن نیست ...

اگه اینها رو رعایت نکنین کارتون خدای نکرده به جراحی میکشه ها ...

امیدوارم این اطلاعات به دردتون بخوره من سعی کردم خلاصه بگم

بازم این طرفها تشریف بیارین خوشحال می کنین ... یاحق

آقا مولم ... واليباليست ها چي ؟

اونا اگه مچشون درد بيگيره چيكار كنن ؟؟





تشكرات ...