كلاس روانشناسي و مشاوره...

میثم عزیز سلام...

بازم بابت تاخیرم معذرت می خوام...

خب به نظر من این کارنامه یعنی اینکه همه ی ما باید قبل از اینکه توسط بقیه مورد بررسی و حساب قرار بگیریم خودمون باید به حساب خودمون برسیم...

یعنی اگر هر کسی به کارایی که می کنه فکر کنه و سبک سنگینش کنه می فهمه که کجا خوب بوده و کجا بد..

قبل از این که کسی بهش بگه یا مورد انتقادش قرار بده...

این جوری متوجه نقاط مثبت و منفی تو کاراش میشه...

سعی می کنه بدیاشو خودش درست کنه و ارزش کارای خوبی که کرده رو بفهمه...

اینجوری هیچ وقتم خودشو دست کم نمی گیره...

تو با این کارت نشون دادی که قدر کارایی که برای ما کردی و خودت می دونی...

یعنی خودتم می دونی که چقدر کارات ارزش داشته...

پس برای خودت ارزش قائل شدی...

خب همه ی ما هم این جوری قدر معلم گلمونو می دونیم و برای تک تک حرفاش ارزش قائلیم...

ارزشی که واقعا مستحقشه...

...

سلام آبجی گلم...

من..

می خواستم حرف بزنم...

ولی چاره ی دل تنگ حرف شنیدن نیست...

برات دعا می کنم مرجان جان...

برای دل پاک و اشکای زلالت...

اگه قابل باشم...

دوست دارم همیشه شاد ببینمت آبجی مهربونم...

Jany نوشته است:

وقتی صدای خشن لولای در در سکوت کلاس فرصت خودنمایی پیدا کرد
آه دلم بلند شد که دوباره دیر رسیدم.به کلاس خالی و صندلی های نا مرتب اون نگاه میکنم.
میرم روی یک صندلی جلوی میز استاد می شینم و به جای خالی او و بچه ها زل میزنم.
هنوز هم عطر دلارام مهربون وخوشگل مثل اواتارش توی کلاس پیچیده، جای کفش نوید روی زمین کلاس مشخصه
که در فاصله های خاصی پررنگ تره. انگار داشته به جای سلمان چیزی بین بچه ها پخش میکرده . به نظرم می رسه روی دیوار
چیزی میبینم عینکم رو میگذارم . سوراخ روی دیوار و لکه بی رمق خون روی اون نشون از هنر نمایی مبصر کلاس داره.
و به هم خوردگی و نامنظمی صندلی ها نشون از حضور محبوبه و خواهر زاده شیطونم عسل داره.هنوز هم می تونم یکی یکی بچه ها رو ببینم..الهام.لیلا....صبا..عسل کلاس.. ارغوان ...امین..شاید مجید.... هلنای دوست داشتنی... همه و همه...
نگام رو روی تخته ثابت میکنم و به امروزم فکر میکنم .به اینکه ساعت یازده دیگه امروز نیست امشبه و تا حالا بابای مدرسه هم خوابه
چه برسه به استاد و شاگردا.و به اینکه امروز اومده بودم تا توی کلاس و بین شما دلتنگیم را فراموش کنم ولی خیلی دیر شده بود.
امروز روز خوبی بود من شک ندارم بعد از یک هفته استراحت به بانک برگشتم.خبر خوب شنیدم..امتحانم را با نمره کامل پشت سر گذاشتم،
رتبه اول اوردم .به همراه محبوبه رفتیم خرید. یکساعت و نیم پیاده روی کردیم و لی حالا هم که برگشتم هنوز همون احساس رو دارم.
در حقیقت از دیروز بی جهت چشمام خیس میشه.کمی ترس دارم و بیشتر نگرانم. دلم تنگ شده
اونقدر تنگ که حتی اشکی که الان هم چشمامو پر کرده کافی نیست تا بغض جرم گرفته گلو م را بشوره.
قبلا وقتی این حال رو داشتم شعر می نوشتم و راحت میشدم ولی الان حدود یکساله که ذوقم کور شده
و بیشتر از یک مصراع یا بیت از احساسم جاری نمیشه.دلم میخواد خودم رو به دست رویاهای قشنگ بسپارم
و همه چیز را فراموش کنم.ولی تا کی رویا میتونه عطش روح من را خاموش کنه.
دوباه چشمام پر از اشک میشه اونقدر که تخته سیاه رو نمی بینم عینکم رو بر می دارم و اشکامو پک میکنم.
از جام بلند میشم و برای اینکه ردی از بودنم جا بگذارم روی تخته سیاه با همون گچی که میثم عزیز همیشه بهمون درس
عشق و محبت میده می نویسم.
بچه ها امروز خیلی دلتنگم برام دعا کنید
اشکای جدیدیی روکه از نو چشمامو پر کردن پاک میکنم و از کلاس بیرون می رم آخرین چیزی که
میشنوم صدا خنده وحشتناک لولای خشک و بی احساس در کلاسه که بر دلتنگی من می خنده
برای اینکه صداشو نشنوم هندزفری موبایلم رو وصل میکنم و واک منش رو روشن میکنم
صدای گرم و دوست داشتنی وائل تو گوشم میپچه که
جايي عبالي شوفك حدي وقبالي صرلي ليالي عم ناديلك بخيالي
انتي حياتي فرحة عمري وامالي بنادي عليكي وقلن اني بحبك عالعالي عالعالي
رايح لعندك هالليلة حتى احكي فيكي
وغنيلك احلى مواويلي انا صوتي بهديكي
رح وصل لأحبابي لأهلي ولأصحابي
آه من حبك آه من قلبك بعيوني بخبيبكييييييي
با خودم زمزمه میکنم
اه من حبک آه من قلبی...

چي شده آبجي گلم

سلام آقا میثم ببخشید یه چهار روزی میشه که نتونستم بیام تو فروم……

شرمنده ی اخلاق ورزشی آقا معلم…….

نمی دونم……. می گم امیدوارم که درست گفته باشم……..

چون تاپیک کلاس روانشناسی و مشاوره از هم بیشتره در مورد اون می گم…

فکر می کنم همه ی ما بیشتر به یاری هم احتیاج داریم……..

بیشتر از این که خودمون بدونیم…….

این نشون میده که روح ما بر جسممون مقدمه (این رو از پست هایی که زدن می گم…..)

اگه بگم یه صفایی به روحمون تو این کلاس میدیم کم گفتم……

اینجا درس زندگی میده…… درس خوب زندگی کردن…..

و ما همیشه در هر موقیعت به اون نیاز داریم…….

امیدوارم منظورم رو خوب گفته باشم…….

آقا نوید داستانتون قشنگ بود….. کلی خنیدیم……

لیلا جان هم تو آشپزخونه مامانمه و هوامو داره هم تو کلاس,هم کلاسیمو و هوامو داره………. قربون مامان گلم برم……..

_________________________________________________________________________

مرجان جون چی شده.........

دلم گرفت از حرفات........

دعا می کنم برات اگه با این دل سیاه از سقف خونه بالاتر رفت چشم..........

نبینم خواهر گلم ناراحته........

اونوقت منم ناراحت میشما..........

ببخشید که ناراحتتون کردم.
دیشب هر صدایی از دلم بیرون اومد نوشتم.
ممنونم که دعا میکنید خیلی بهش احتیاج دارم.
همیشه شاد باشید

Jany نوشته است:

وقتی صدای خشن لولای در در سکوت کلاس فرصت خودنمایی پیدا کرد
آه دلم بلند شد که دوباره دیر رسیدم.به کلاس خالی و صندلی های نا مرتب اون نگاه میکنم.
میرم روی یک صندلی جلوی میز استاد می شینم و به جای خالی او و بچه ها زل میزنم.
بچه ها امروز خیلی دلتنگم برام دعا کنید
اشکای جدیدیی روکه از نو چشمامو پر کردن پاک میکنم و از کلاس بیرون می رم آخرین چیزی که

رايح لعندك هالليلة حتى احكي فيكي
وغنيلك احلى مواويلي انا صوتي بهديكي
رح وصل لأحبابي لأهلي ولأصحابي
آه من حبك آه من قلبك بعيوني بخبيبكييييييي
با خودم زمزمه میکنم
اه من حبک آه من قلبی...

خط دلتنگی ات

ترانه ی دلتنگی ات

را خواندم و شنیدم و ...

اما رنگ سکوت روی لبان نگذاشت که چیزی بگویم...

بگذار تنها باشم شاید توانستم دلتنگیه بعد از شادیت

غم بعد از شعفت

را بفهمم و لمس کنم ...

آن وقت میتوانم در دلتنگیت شریک باشم...

بگذار در این سفر همراهت بیایم ...پا به پایت تا عمق دلتنگیها تا اوج تنهایی ها ...

اما صبر کن تا حاضر شوم ...

نا ندارد پاهایم ...

نمی خواهم رفیق نیمه راه باشم...

راه سختی است می دانی؟

اما قول میدهم زود محیا شوم

یاسمن جان

عسل جان

صبا جان

ممنونم بابت حضورتون و نظرات زیباتون...

هلنا خانم

هستی جان

یاسمین جان

مریم جان نیامده اند...؟

مرجان جان خواهر گلم ....
امیدوارم که به زودی شادیت را در کلاس جشن بگیری ... شادیه رهایی از دلتنگیهایتو فراغت از...

سلام استاد ...

Arghavan نوشته است:

سلام استاد ...

سلام عزیزم
خوبین؟

سلام استاد

من حاظرم

راستش فکر می کنم خیلی از کلاس عقب موندم

نمی دونم چکار کنم

راستی این گل هم تقدیم به شما

[img][/img]

Jany نوشته است:

وقتی صدای خشن لولای در در سکوت کلاس فرصت خودنمایی پیدا کرد
آه دلم بلند شد که دوباره دیر رسیدم.به کلاس خالی و صندلی های نا مرتب اون نگاه میکنم.
میرم روی یک صندلی جلوی میز استاد می شینم و به جای خالی او و بچه ها زل میزنم.
هنوز هم عطر دلارام مهربون وخوشگل مثل اواتارش توی کلاس پیچیده، جای کفش نوید روی زمین کلاس مشخصه
که در فاصله های خاصی پررنگ تره. انگار داشته به جای سلمان چیزی بین بچه ها پخش میکرده . به نظرم می رسه روی دیوار
چیزی میبینم عینکم رو میگذارم . سوراخ روی دیوار و لکه بی رمق خون روی اون نشون از هنر نمایی مبصر کلاس داره.
و به هم خوردگی و نامنظمی صندلی ها نشون از حضور محبوبه و خواهر زاده شیطونم عسل داره.هنوز هم می تونم یکی یکی بچه ها رو ببینم..الهام.لیلا....صبا..عسل کلاس.. ارغوان ...امین..شاید مجید.... هلنای دوست داشتنی... همه و همه...
نگام رو روی تخته ثابت میکنم و به امروزم فکر میکنم .به اینکه ساعت یازده دیگه امروز نیست امشبه و تا حالا بابای مدرسه هم خوابه
چه برسه به استاد و شاگردا.و به اینکه امروز اومده بودم تا توی کلاس و بین شما دلتنگیم را فراموش کنم ولی خیلی دیر شده بود.
امروز روز خوبی بود من شک ندارم بعد از یک هفته استراحت به بانک برگشتم.خبر خوب شنیدم..امتحانم را با نمره کامل پشت سر گذاشتم،
رتبه اول اوردم .به همراه محبوبه رفتیم خرید. یکساعت و نیم پیاده روی کردیم و لی حالا هم که برگشتم هنوز همون احساس رو دارم.
در حقیقت از دیروز بی جهت چشمام خیس میشه.کمی ترس دارم و بیشتر نگرانم. دلم تنگ شده
اونقدر تنگ که حتی اشکی که الان هم چشمامو پر کرده کافی نیست تا بغض جرم گرفته گلو م را بشوره.
قبلا وقتی این حال رو داشتم شعر می نوشتم و راحت میشدم ولی الان حدود یکساله که ذوقم کور شده
و بیشتر از یک مصراع یا بیت از احساسم جاری نمیشه.دلم میخواد خودم رو به دست رویاهای قشنگ بسپارم
و همه چیز را فراموش کنم.ولی تا کی رویا میتونه عطش روح من را خاموش کنه.
دوباه چشمام پر از اشک میشه اونقدر که تخته سیاه رو نمی بینم عینکم رو بر می دارم و اشکامو پک میکنم.
از جام بلند میشم و برای اینکه ردی از بودنم جا بگذارم روی تخته سیاه با همون گچی که میثم عزیز همیشه بهمون درس
عشق و محبت میده می نویسم.
بچه ها امروز خیلی دلتنگم برام دعا کنید
اشکای جدیدیی روکه از نو چشمامو پر کردن پاک میکنم و از کلاس بیرون می رم آخرین چیزی که
میشنوم صدا خنده وحشتناک لولای خشک و بی احساس در کلاسه که بر دلتنگی من می خنده
برای اینکه صداشو نشنوم هندزفری موبایلم رو وصل میکنم و واک منش رو روشن میکنم
صدای گرم و دوست داشتنی وائل تو گوشم میپچه که
جايي عبالي شوفك حدي وقبالي صرلي ليالي عم ناديلك بخيالي
انتي حياتي فرحة عمري وامالي بنادي عليكي وقلن اني بحبك عالعالي عالعالي
رايح لعندك هالليلة حتى احكي فيكي
وغنيلك احلى مواويلي انا صوتي بهديكي
رح وصل لأحبابي لأهلي ولأصحابي
آه من حبك آه من قلبك بعيوني بخبيبكييييييي
با خودم زمزمه میکنم
اه من حبک آه من قلبی...

خانومی چی شده

غمگین نبینیمت

دعا می کنم زود زود غم از دلت بیرون بره

maryashena نوشته است:

سلام استاد

من حاظرم

راستش فکر می کنم خیلی از کلاس عقب موندم

نمی دونم چکار کنم

راستی این گل هم تقدیم به شما

[img][/img]

سلام عزیزم
خوبی؟

نه خانم گل عقب نیستی ...کپی ها رو از سلمان جون گرفتی... جلسه هفتم رو میگم ها


منتظر حرفای قشنگت هستم

بچه ها ممنونم ازهمه تون
و دوباره ازتون عذر میخوام که با خودخواهیم
همه تون رو نگران کردم.
خیلی زود دوباره با یه دست گل شادی برمیگردم.
اگه تو کلاس ساکت یه گوشه نشستم نگران نباشید
دارم با خودم کنار میام
من علت دلتنگم رو پیدا کردم و حالا سعی دارم به
خودم کمک کنم.
از همه تون ممنونم از یاسمن دوست داشتنی ام.میثم مهربون
صبا و عسل عزیزم و مریم گلم.
به خاطر دلای مهربونی که به خاطرم نگران شد
و دستای پر مهری که سرم رو نوازش کرد
باز هم میگم من رو بخشید

Jany نوشته است:

بچه ها ممنونم ازهمه تون
و دوباره ازتون عذر میخوام که با خودخواهیم
همه تون رو نگران کردم.
خیلی زود دوباره با یه دست گل شادی برمیگردم.
اگه تو کلاس ساکت یه گوشه نشستم نگران نباشید
دارم با خودم کنار میام
من علت دلتنگم رو پیدا کردم و حالا سعی دارم به
خودم کمک کنم.
از همه تون ممنونم از یاسمن دوست داشتنی ام.میثم مهربون
صبا و عسل عزیزم و مریم گلم.
به خاطر دلای مهربونی که به خاطرم نگران شد
و دستای پر مهری که سرم رو نوازش کرد
باز هم میگم من رو بخشید

خدایا شکرت

الهی که رو لبتون جز گل لبخند نباشه...

سلام استاد
حالتون خوبه چه خبر
خوب استاد موضوع درس چی بود
خوب عمرو دیاب تکه پرسپولیس قهرمانه باتیستا هم شیره
اینا رو می دونم
راستی استاد من فکر می کنم چون چند وقته اذیت مرجان نکردم اینطور دمق شده
بذارید چندتا ازاین عنکبوتا رو بندازم توش اونوقت قبراق می شه مثل اولش
نه استاد خوب فکری نیست
پس من برم چندتا عنکبوت پیدا کنم
یه مکان خوب سراغ دارم انواع و اقسام عنکبوت، رتیل، مارمولک و عقرب می تونم پیدا کنم
ففط خطرناکه یا به قول معروف خطر داره حسن
خطر نیش زدن داره حسن
ببخشید استاد این میون اسم کی حسنه
استاد من عذاب وجدان دارم
آخه هر وقت خواستید در کشوی میزتون رو باز کنید مواظب این رتیلا باشید
خیلی خیلی خطر داره استاد
خطره نیش زدگی داره استاد
مامانم بهم می گه آخه دختر تو کی می خوای عاقل بشی
این کارا کار پسراست نه یه دختر
تازه این پسرا از این جور جونورا می ترسن
اما تو یکی نه
منم خوب چکار کنم دست خودم نیست
آخیش بلاخره صدای جیغ این مرجان بلند شد
فکر کنم این عنکبوته کار خودشو کرد
من رفتم استاد باید یه وکیل خوب بگیرم
فکر کنم دیگه بابام دفاعیه قبول نکنه
باید برم برای خودم یه لایحه تشکیل بدم

من رفتم برمیگردم ه ه ه(ببخشید من اینجا سنجد پیدا نکردم دیدم این شکلت با سنجد همخونی داره)

موفق باشی
شاگرد اروم کلاس
مجنون دیاب

magnoon diab نوشته است:

سلام استاد
حالتون خوبه چه خبر
خوب استاد موضوع درس چی بود
خوب عمرو دیاب تکه پرسپولیس قهرمانه باتیستا هم شیره
اینا رو می دونم
راستی استاد من فکر می کنم چون چند وقته اذیت مرجان نکردم اینطور دمق شده
بذارید چندتا ازاین عنکبوتا رو بندازم توش اونوقت قبراق می شه مثل اولش
نه استاد خوب فکری نیست
پس من برم چندتا عنکبوت پیدا کنم
یه مکان خوب سراغ دارم انواع و اقسام عنکبوت، رتیل، مارمولک و عقرب می تونم پیدا کنم
ففط خطرناکه یا به قول معروف خطر داره حسن
خطر نیش زدن داره حسن
ببخشید استاد این میون اسم کی حسنه
استاد من عذاب وجدان دارم
آخه هر وقت خواستید در کشوی میزتون رو باز کنید مواظب این رتیلا باشید
خیلی خیلی خطر داره استاد
خطره نیش زدگی داره استاد
مامانم بهم می گه آخه دختر تو کی می خوای عاقل بشی
این کارا کار پسراست نه یه دختر
تازه این پسرا از این جور جونورا می ترسن
اما تو یکی نه
منم خوب چکار کنم دست خودم نیست
آخیش بلاخره صدای جیغ این مرجان بلند شد
فکر کنم این عنکبوته کار خودشو کرد
من رفتم استاد باید یه وکیل خوب بگیرم
فکر کنم دیگه بابام دفاعیه قبول نکنه
باید برم برای خودم یه لایحه تشکیل بدم

من رفتم برمیگردم ه ه ه(ببخشید من اینجا سنجد پیدا نکردم دیدم این شکلت با سنجد همخونی داره)

موفق باشی
شاگرد اروم کلاس
مجنون دیاب

سلام محبوبه جان خوبی خانمی؟
من دیگه عادت کردم از این بیچهو که ترسناک تر نیستن ...
ممنون از حضورت از شیطنتهات و مهربونیهات
ان شاء الله بتونم جبران کنم

سلام میثم جان

خسته نباشی

الهام نوشته است:

سلام میثم جان

خسته نباشی

سلام عزیزم خوبی؟

شبت بخیر خانم گل

سلامت باشید شما هم خسته نباشی

قبل از اینکه جلسه بعدی درس رو شروع کنم باید یه تشکر اختصاصی از دلارام جون بکنم ...

به دو دلیل یک این که سردمدار صلح و آرامشه
دو اینکه کارنامه منو که بعنوان موضوع درس بوده بررسی آماری کرده که براتون میگذارم
جدول و نمودار تهیه شده توسط دلارم عزیزم

نتونستم آپلودش کنم شرمنده لینکش رو میگذارم

آبجی گلم دستت درد نکنه

..........................................................................................................................................................

همچنین از تک تک شما که اومدین با حرفها ی قشنگتون نظرات مفید با معنا و تامل بر انگیزتون منو مهمونه مهربونی خودتون کردین

جلسه ی هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم
عبادت به زیادی نماز و روزه نیست بلکه به اندیشیدن در امر پرودگار متعال است . آقا علی بن موسی الرضا (ع)

طبق تئوری تحلیل رفتار یکی از راههای شناسائی بررسی تاثیر و اصلاح پیام های والد انتقادگر و والدحمایتگر بایستی یک مطالعه ی گذشته نگر در یک مقطع زمانی مشخص بر روی اعمال و رفتارها و بازخورد اونها و یا بالعکس داشته باشیم...

سوال چرا گذشته نگر ؟

چون همون طور که قبلا براتون توضیح دادم والد انتقاد به یک سری عقاید تعصبات و افکار تثبیت شده در ذهن ما بر می گردد که توسط والدین ما محیط و اجتماع ما و اطرافیان ما بوجود آمده است که با این مطالعه میتوانیم تاثیرات این پیام ها را بر فکر کردن مان(عدم فکر کردن و عمل به تعصبات و باورهای غلط) را بررسی کنیم

سوال چرا مقطع زمانی معین ؟
تا داده هامون مشخص باشه و تقریبا محدود تا مطالعه مون به راحتی انجام بشه و همچنین پارامترهای مورد مطالعه محدود و ملموس گردد...

سوال یعنی چه اعمال رفتار و بازخورد اونها و یا بالعکس؟

اینو با یک مثال توضیح میدم ...

من میخوام رفتارم رو تو یک ماهی که تو کلاس زبان رفتم بررسی کنم ...تا هم عیوب و رفتارهای

نامناسبم رو بشناسم و هم راهکار اصلاحی برای خودم تعریف کنم...

دو راه هست ....

راه اول تحلیل رفتارها و بررسی بازخوردها(بررسی باید جزئی باشد مانند همون کارنامه که برای میثم

روانشناس پور درست کردم)

1-غیبت کردن قبل از آخرین امتحان پایان ترم ...

بازخورد = عقب افتادن از درس ها – کمرنگ شدن هدفم که یادگیری زبان بوده

دلیل = این پیام والد انتقادگر که تو (فرد مورد مطالعه) آدم بی پشتکاری هستی و هرچیزی رو اولش

با ذوق شروع میکنی و بعد رها می کنی( حرفی که مادر یا پدرم همیشه بهم میگن یا تلقین میکنن)- جذاب نبودن مکان کلاس ـ بچه ها و یا معلم کلاس و...

2- حضور در کلاس بدون مطالعه
بازخورد= عدم توانایی در شرکت در مباحث که خودش میتونه باعث کاهش اعتماد به نفس بشه
دلیل = اهمیت ندادن به کلاس چون اجباری در گذروندن اون و یادگیری نیست- گم کردن هدف و از دست دادن انگیزه

3- صحبت کردن فارسی در کلاس
بازخورد = پیشرفت نکردن تو صحبت کردن به اون زبان
علت = عدم باور توانایی ها و ملکه شدن این جمله که من نمی تونم یاد بگیرم

4- آشنایی با محمد پسری که فقط محض تفریح و پر کردن وقت سر کلاس می آید

بازخورد= از دست دادن انگیزه – انجام کارهای ناشایست و آزار رساندن به دیگران جهت گرفتن تائیدیه دوستی از طرف محمد و ادامه دوستیش

دلیل= تاثیر پذیری از دوستان که یک عادت و پیام والد انتقاد گرم که همیشه تا کسی رو می بینم تمام اعمال و حرفاش رو با تموم وجودم می پذیرم(نفوذ اون فرد در زندگی ام و نقش اون بیشتر از حد یک دوست هست)

راه بعدی دقیقا عکس این قضیه است یعنی اول بازخوردها رو مینویسین بعد دلایل اصلی و فرعی

سوال بعد از درست کردن این کارنامه کار ما تموم میشه ؟

نه خیر تازه اولین قدم رو برداشتین مرحله بعد ارائه راهکارهای اجرایی که بایستی متناسب با توانایی ...

زمان و منابع مادی معنوی ما باشد به عبارت دیگر مبتنی بر شناختی است که از خودمون داریم (یکی از

راههای شناخت خودمون تهیه یه همچین کارنامه ای تو یه مقطع زمانی مشخص )
نکته : گاهی اوقات ممکنه که مجبور بشیم از مرحله اول شروع کنیم یعنی

1-دوباره هدف گزاری کنیم (واقع بینانه باشه)

2-امکانات رو بسنجیم(مادی(زمان- هزینه ها- امکانات آموزشی و...)- معنوی ( میزان اعتماد به نفس –

انگیزه ها ـ گرفتن مشورت و مشاوره )

4- پیش بینی سدها و موانع احتمالی و ارائه راهکارهای مقابله

5 انجام مرحله به مرحله برنامه

6-بررسی میزان پیشرفت در کوتاه مدت

7- اجرای راهکارهای اصلاحی

نکته:این بررسی به این معنی نیست که در گذشته ها غرق بشیم و از حال غافل بشیم بلکه برای نگاه کردن دوباره به مسیری است که در پیش داریم.

نکته:قبلا تو تاپیک عشق گفتم بعضی ها یادشونه ولی واسه یاد آوری دوباره میگم...

گاهی اوقات تو مسائل باید دور شد و مانند یه ناظر منتقد قضیه رو حلاجی کرد...

سوال تو چه مسائلی میتونیم از این ارزیابی استفاده کنیم...

تو تمام مسائل مربوط به خودتون ... درسی،کاری، اجتماعی، اقتصادی، ازدواج و روابط با همسر (تو این مورد بهتره که هریک از زوجین به تنهایی که ارزیابی داشته باشن و بعد اونها رو

باهم در میان بگذارن ) و حتی تو مسائل دینی و اعتقادی...

سوال حالا این کارنامه واقعا فقط واسه درس دادن به ما بود ؟

نه فقط این نبود هدفم این بود که ببینم که تو این مدت دو ماه (از 28 آذر ماه تا 28 بهمن ماه ) بازخورد مباحث و تاپیک هایی که داشتم چطور بوده و اگه هدفم نیاز به تغییر داره اقدام
کنم...

نکته: یه موردی بود تو این کارنامه که هیچ کس اشاره ای بهش نکرد و اون این که این فروم به اسم ترانه های عربی هست ... اما تو کارنامه ی من یه کلمه عربی هم دیده نمی

شه ...این یعنی...تفسیرش باشه با اونهایی که با تعصبات به همه چیز نگاه می کنن ...

سوال خودت هم از این قضیه چیزی یاد گرفتی؟

بله از قدیم گفتن یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به بغل دستیت ...

وقتی که داشتم به این قضیه فکر میکردم دوتا نکته رو یاد گرفتم و امیدوارم بتونم بکار ببندم...

1-نکته ای که با پا فشاری و انتخاب یک راه نمیشه به سعادت رسید (به حدیث اول کلاس رجوع شود)

2- اینکه به خودم گوشزد کنم که هلنا خانم یا آقا رضا بعنوان مسئولین و طراحان این فروم ( خالقین این محیط) با یه کلیک کردن میتونن هر لحظه از تمامی حرفها ...بحث ها ... حتی

اهداف و نیات من خبر دار بشن ...و با دیدن یه خلاف از قانون فروم منو محروم کنن از وجود...

فکر میکنی برای خدا سخته این کار باهات بکنه ؟ سخت نیست اما فرصت میده بهم ...

دفتر حق است دل به حق بنگارش نيست روا پر زنقوش باطله اش کنی
...................................................................................................................................

در آخر از خدا میخوام تا فرصت های دوباره رو ازم دریغ نکنه و با صفت رحمت بی انتهاش یه نگاه از سر لطفش به کارنامه ی سیاهم بکنه ...

دوستان گلم عزیزان دلم شماها تو این مدت خیلی لطف داشتین در حقم ... از اولین سلام که تا الان جز محبت چیزی ندیدم ... اگه یه نقطه ی روشن تو کارهای من هست اول از

لطف خداست و بعد هم مهربونیه شما ...اگه هم پر از نقاط سیاهه به بزرگواریه خودتون ببخشید...

مولا علی یارتون
برادر کوچیک شما
میثم

آق مولم اجازه ؟

شاگرد تنبله هم ميخواد دو كلوم از كارنامه بگه ... كوفت بخوره كه هميشه اينقدر توي جواب دادن لفت ميده كه ديگه حرف زدن ازش بيمزه ميشه

به هر حال ببخشيد ...

رخصت ؟

چيزي كه واضح بود اينه كه منظور كارنامه توجه دادن بيننده با آمار بالاي دفعات مشاهده شدن تاپيك نبود ... !! اگه بود ، ديگه ، گذاشتن آمار بقيه ي

تاپيك ها ضروري نبود !!

پس منظور احتمالا پيدا كردن رابطه اي بين اعداد و ارقام بوده !! اين رابطه تو چشم شاگرد تنبله اينجوريه :

بيشترين توجه بچه ها رو مسايلي به خودش جلب ميكنه كه در حيطه ي اخلاق ، خانواده و مسائل احساسيه ... بيننده رو وادار ميكنه تا مطلب رو

بخونه و براي ادامه دادن بحث وقت بذاره

دومين موضوعي كه براي بچه ها اهميت داره و اونا رو به اظهار نظر ترغيب ميكنه ، مباحث علمي و عقليه !!

و درمقام آخر ، ساير مسايل ... چه ميدونم فوتبال و محبوبيت خواننده و جينگولك بازي و اين حرفا ...

نتيجه گيري چيه ؟ با اجازه ي آق مولم دوتاست !!

يكي اينكه مسائل احساسي و عقلي از موارديه كه توي تمام طول زندگي براي انسان از اهميت برخورداره ... مخاطب با هر سني رو ميتونه به

خودش جلب كنه .

اما خيلي از علايق و بحث ها اينجوري نيست ... امسال اگه كشته مرده اشي ، سال ديگه شايد براش تره هم خورد نكني . اينكه اين تغيير نگرش

و علايق با چه سرعتي رشد ميكنه ، توي هر فردي متفاوته . آق مولم ، ميشه بگين چجوري ميشه گازش رو تخته كرد ؟

و ديگري اينكه :

كارنامه دوباره صحه ميذاره روي اين واقعيت مهم كه : روح انسان كه اصالت وجود اوست حياتي بر پايه ي احساس دارد و هميشه مسائل احساسي

او را به خود جذب نموده است ! (اينجا يه توضيح ضروريه كه احساسي كه دارم ازش حرف ميزنم اون احساسي نيست كه مبتني بر شهوت باشه)

بعد بعدي كه براي انسان ضروري و جذابه ، عقله !!

وقتي هم اگه بود ... ميره سراغ بقيه ي مسايل ... بعنوان تفريح و وقت پر كني !!

آقا مولم ببخشيد ... ظاهرا با كلاس انشا اشتباهي گرفتم

بسه ديگه ... نه ؟

Arakadrish نوشته است:

آق مولم اجازه ؟

شاگرد تنبله هم ميخواد دو كلوم از كارنامه بگه ... كوفت بخوره كه هميشه اينقدر توي جواب دادن لفت ميده كه ديگه حرف زدن ازش بيمزه ميشه

به هر حال ببخشيد ...

رخصت ؟

چيزي كه واضح بود اينه كه منظور كارنامه توجه دادن بيننده با آمار بالاي دفعات مشاهده شدن تاپيك نبود ... !! اگه بود ، ديگه ، گذاشتن آمار بقيه ي

تاپيك ها ضروري نبود !!

پس منظور احتمالا پيدا كردن رابطه اي بين اعداد و ارقام بوده !! اين رابطه تو چشم شاگرد تنبله اينجوريه :

بيشترين توجه بچه ها رو مسايلي به خودش جلب ميكنه كه در حيطه ي اخلاق ، خانواده و مسائل احساسيه ... بيننده رو وادار ميكنه تا مطلب رو

بخونه و براي ادامه دادن بحث وقت بذاره

دومين موضوعي كه براي بچه ها اهميت داره و اونا رو به اظهار نظر ترغيب ميكنه ، مباحث علمي و عقليه !!

و درمقام آخر ، ساير مسايل ... چه ميدونم فوتبال و محبوبيت خواننده و جينگولك بازي و اين حرفا ...

نتيجه گيري چيه ؟ با اجازه ي آق مولم دوتاست !!

يكي اينكه مسائل احساسي و عقلي از موارديه كه توي تمام طول زندگي براي انسان از اهميت برخورداره ... مخاطب با هر سني رو ميتونه به

خودش جلب كنه .

اما خيلي از علايق و بحث ها اينجوري نيست ... امسال اگه كشته مرده اشي ، سال ديگه شايد براش تره هم خورد نكني . اينكه اين تغيير نگرش

و علايق با چه سرعتي رشد ميكنه ، توي هر فردي متفاوته . آق مولم ، ميشه بگين چجوري ميشه گازش رو تخته كرد ؟

و ديگري اينكه :

كارنامه دوباره صحه ميذاره روي اين واقعيت مهم كه : روح انسان كه اصالت وجود اوست حياتي بر پايه ي احساس دارد و هميشه مسائل احساسي

او را به خود جذب نموده است ! (اينجا يه توضيح ضروريه كه احساسي كه دارم ازش حرف ميزنم اون احساسي نيست كه مبتني بر شهوت باشه)

بعد بعدي كه براي انسان ضروري و جذابه ، عقله !!

وقتي هم اگه بود ... ميره سراغ بقيه ي مسايل ... بعنوان تفريح و وقت پر كني !!

آقا مولم ببخشيد ... ظاهرا با كلاس انشا اشتباهي گرفتم

بسه ديگه ... نه ؟

سلام سلمان جان شاگرد تنبل چیه ...

مبصر خوبم ...

ممنون از لطفت و نظرت

میدونی پدرم یه بار که من روی قضیه خیلی گیر داده بودم و داشتم خیلی چیزها به خاطرش از دست میدادم ...

منو برد و یه ساک نشونم داد ...

پر بود از کاست ...

واسه خواننده های قدیمی ...

میدونی بهم چی گفت ؟

بهم گفت من واسه خریدن هر کدومشون شب و روز جون کندم ...از هرچیزی میگذشتم اما از اینها نه همراه همیشگیم بود

حتی با مادرت سر اینها بحث داشتیم ...حتی دوستام...

اما الان چی؟

واسه ام چی مونده ؟

حالا که دور شدم از اون دوره ها میبینم چه چیزهای ب ارزشی رو به خاطر اینها زیر پا گذاشتم ...

گفت نمی گم بده ...یعنی لازمه تو زندگی ولی به اندازه اش بهش بها بده ...

تو صرف چیزهایی که با ارزشن برات دقت کن و حسابگر باش...

به دستور آقا میثم عزیز من فایل رو دوباره آپلود کردم
باعث شرمندگی و آبرو ریزیه به بزرگی خودتون ببخشید
مجددا و سه جددا تاکید می کنم
این کارنامه میثم نیست


کارنامه میثم نیست، یه آمار از چند تا تاپیکه!!!

سلام

به معلم خوبمون

امروز به موقع اومدم سر کلاس


خوب خوب به درس هم گوش دادم

اماده امتحان هم هستم