| كلاس روانشناسي و مشاوره... | |
|
+19s@ba Arghavan ليلا بهاره meysam-r Yasaman magnoon diab nAvId Jany maryashena الهام Assal Arakadrish MajidDiab amin Anika دلارام Ali meysam 23 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 5:20 am | |
| - دلارام نوشته است:
- به دستور آقا میثم عزیز من فایل رو دوباره آپلود کردم
باعث شرمندگی و آبرو ریزیه به بزرگی خودتون ببخشید مجددا و سه جددا تاکید می کنم این کارنامه میثم نیست
کارنامه میثم نیست، یه آمار از چند تا تاپیکه!!! ممنون از تاکیدت گلم... از همه ی زحمتات ... تو کارامه ام باید باغبونی هم بگذارن با وجود گلهایی مثل شما | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 5:21 am | |
| - maryashena نوشته است:
- سلام
به معلم خوبمون
امروز به موقع اومدم سر کلاس
خوب خوب به درس هم گوش دادم
اماده امتحان هم هستم سلام عزیز دلم... به به منظم مهربون و درس خون... خوش اومدی خانمی | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 7:20 am | |
| سلام آقا معلم.........
خوب بود ................ اما........
مهم ترین نکته ی این موضوع اینه که بعد از این که گذشتمونو مرور کردیم حتما اونایی که به نظرمون درست نیست رو جایگزین درستی های زندگی کنیم........
اما این همیشه تو اخلاق ایرانی ها وجود داره مخصا ایرانی ها که از مرور گذشته جز خودخوری هیچی نصیبشون نمیشه......
یعنی می خوان خودشونو درست کنن اما نمی دونم شاید یادشون می ره......... نمی دونم خیلی برام جالبه......
من چند بار این کارو کردم ای بد نبود تونستم به یه جاهایی برسم.........
اما اونطوری که تو ذهنم می خواستم از خودم بسازم نشد........
مخصا در مورد چند تا موضوع که هر دفعه سیعم رو کردم سرم خورد به سنگ......... | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 7:27 am | |
| - s@ba نوشته است:
- سلام آقا معلم.........
خوب بود ................ اما........
مهم ترین نکته ی این موضوع اینه که بعد از این که گذشتمونو مرور کردیم حتما اونایی که به نظرمون درست نیست رو جایگزین درستی های زندگی کنیم........
اما این همیشه تو اخلاق ایرانی ها وجود داره مخصا ایرانی ها که از مرور گذشته جز خودخوری هیچی نصیبشون نمیشه......
یعنی می خوان خودشونو درست کنن اما نمی دونم شاید یادشون می ره......... نمی دونم خیلی برام جالبه......
من چند بار این کارو کردم ای بد نبود تونستم به یه جاهایی برسم.........
اما اونطوری که تو ذهنم می خواستم از خودم بسازم نشد........
مخصا در مورد چند تا موضوع که هر دفعه سیعم رو کردم سرم خورد به سنگ......... سلام عزیزم میدونی چرا موفق نشدی... یا از خودت انتظارت زیاد از حد بوده(گفتم که امکانات رو بسنجین بعد) و یا اینکه تصمیم هات ضمانت اجرایی نداشته یعنی اینکه به این باور نرسیدی که حتما این راهکارهای اصلاحی رو انجام بدی...میدونی مثل چی میمونه مثل اینکه بری دکتر قرص ها رو نخوری بعد انتظار بهبود داشته باشیو یا مریضی که 2 ماه زمان برای درمان میخواد رو بخوای 2 روزه درمان کنی... | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 7:56 am | |
| | |
|
| |
h@sti میزبان
تعداد پستها : 426 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 12:35 pm | |
| سلام آقا میثم خسته نباشین .................. شرمنده دیر اومدم ..................خیلی عذر می خوام .................. آخه چند وقتی بود که کامپوترمون خراب بود بعدشم دانشگاه نمی ذاره حتی سرم و بخارونم ..................... من الان تازه اومدم ,فقط اومدم ازتون عذر بخوام که دیر کردم.................. ولی قول میدم یه کم استراحت کنم و امشب حتما جواب بدم .................. بازم | |
|
| |
Arghavan میزبان
تعداد پستها : 489 Location : تهران Registration date : 2008-01-02
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 12:58 pm | |
| سلام استاد
ممنون بابت جلسه ی هشتم. | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 2:31 pm | |
| میثم جان من نوشته اول صفحه، درس این جلسه، رو خوندم احساس کردم این کاری که یادمون دادی چقدر شبیه کاراییه که توی دانشگاه به ما یاد میدن تا روی یه سیستم که اونجور که باید و شاید کار نمی کنه، یا سیستمی که می خوایم راندمان کاریش و سود دهیش بالا بره، پیاده کنیم تا با پیدا کردن اشکالات و نقاط ضعف، با پیدا کردن دلیل و ارائه یه روش کارامدتر برطرف کنیم. جالبه که همون کارا روی خودم و رفتارم انجام بدم و یه رفتار خاصم رو اینطوری بررسی کنم ما توی درسامون یاد گرفتیم که برای یه عملیات خاص، مثلا فرض کن تراش یه قطعه که قراره روی یه محصول سوار بشه، اول با پرسش و جمع آوری اطلاعات روش درست انجام اون کار رو به صورت تئوری تعریف کنیم، اون عملیات رو به قسمت های کوچیک تقسیم کنیم، بعد با حضور بالا سر اپراتور و کارگر، تمام جزئیات کارش رو با زمان انجامش ثبت کنیم و بعد از اون، چیزی که توی عمل به دست اومده رو با تئوری خودمون مقایسه کنیم و یه راهی پیشنهاد بدیم که اون کار بهتر انجام بشه، با زمان و هزینه کمتر، و کیفیت بیشتر. منم وقتی که یه رفتار خاص خودم رو بررسی می کنم، اون رو با یه چیزی که توی ذهنم خوب می دونم - یعنی می گم اگه رفتار یه شخصی که جای منه اینجوری باشه موفقه - مقایسه می کنم و می فهمم که چه جاهایی اشتباه کردم؛ که البته این وقتیه که کار از کار گذشته، معمولا در حین انجامش یا به مغزم نمی رسه یا جراتش رو ندارم. برای یه سری مسائل دلیل به ذهنم میاد و می تونم رفتار خودم رو تحلیل کنم. می فهمم که کجای تصمیم یا کار و رفتارم اشتباه بوده. حتی توی ذهنم می دونم که چه کار باید می کردم که نتیجه بهتری می گرفتم. اما نمی دونم چرا اکثر مواقع جرات انجام کاری که می دونم درسته رو ندارم، یا دلایل منطقی رو که می دونم درسته و قانع می شم باهاشون، وقتی به مرحله تصمیم گیری می رسم یه جورایی یا یادم میره یا اصلا نمی تونم بهش اعتماد کنم. یعنی مثلا می دونم که هیچ اتفاقی نمیفته اگر سر کلاس پروژه ام رو جلوی بچه ها ارائه بدم، میدونم که می تونم بهترین پروژه رو تحویل استاد بدم و موقع ارائه هم خیلی موفق باشم، اما با این حال حتی از فکرش هم تپش قلب می گیرم و بدنم به لرزه میفته و حاضرم بمیرم ولی این کار رو نکنم درکل منظورم اینه که منم خیلی وقتا تا مرحله کارنامه پیش میرم و تجزیه و تحلیل هم می کنم، ولی در مرحله تغییر و هماهنگ شدن با شیوه ای که میدونم بهتر جواب میده به طرز بدی مشکل دارم. اگه میشه در این باره توضیح بده و یه چیز دیگه اینکه من در طول این ترم 3 تا ارائه پروژه دارم و خودت رو برای داشتن یه بیمار وحشت زده و پر از استرس آماده کن | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 4:03 pm | |
| - دلارام نوشته است:
- میثم جان
من نوشته اول صفحه، درس این جلسه، رو خوندم احساس کردم این کاری که یادمون دادی چقدر شبیه کاراییه که توی دانشگاه به ما یاد میدن تا روی یه سیستم که اونجور که باید و شاید کار نمی کنه، یا سیستمی که می خوایم راندمان کاریش و سود دهیش بالا بره، پیاده کنیم تا با پیدا کردن اشکالات و نقاط ضعف، با پیدا کردن دلیل و ارائه یه روش کارامدتر برطرف کنیم. جالبه که همون کارا روی خودم و رفتارم انجام بدم و یه رفتار خاصم رو اینطوری بررسی کنم ما توی درسامون یاد گرفتیم که برای یه عملیات خاص، مثلا فرض کن تراش یه قطعه که قراره روی یه محصول سوار بشه، اول با پرسش و جمع آوری اطلاعات روش درست انجام اون کار رو به صورت تئوری تعریف کنیم، اون عملیات رو به قسمت های کوچیک تقسیم کنیم، بعد با حضور بالا سر اپراتور و کارگر، تمام جزئیات کارش رو با زمان انجامش ثبت کنیم و بعد از اون، چیزی که توی عمل به دست اومده رو با تئوری خودمون مقایسه کنیم و یه راهی پیشنهاد بدیم که اون کار بهتر انجام بشه، با زمان و هزینه کمتر، و کیفیت بیشتر. منم وقتی که یه رفتار خاص خودم رو بررسی می کنم، اون رو با یه چیزی که توی ذهنم خوب می دونم - یعنی می گم اگه رفتار یه شخصی که جای منه اینجوری باشه موفقه - مقایسه می کنم و می فهمم که چه جاهایی اشتباه کردم؛ که البته این وقتیه که کار از کار گذشته، معمولا در حین انجامش یا به مغزم نمی رسه یا جراتش رو ندارم. برای یه سری مسائل دلیل به ذهنم میاد و می تونم رفتار خودم رو تحلیل کنم. می فهمم که کجای تصمیم یا کار و رفتارم اشتباه بوده. حتی توی ذهنم می دونم که چه کار باید می کردم که نتیجه بهتری می گرفتم. اما نمی دونم چرا اکثر مواقع جرات انجام کاری که می دونم درسته رو ندارم، یا دلایل منطقی رو که می دونم درسته و قانع می شم باهاشون، وقتی به مرحله تصمیم گیری می رسم یه جورایی یا یادم میره یا اصلا نمی تونم بهش اعتماد کنم. یعنی مثلا می دونم که هیچ اتفاقی نمیفته اگر سر کلاس پروژه ام رو جلوی بچه ها ارائه بدم، میدونم که می تونم بهترین پروژه رو تحویل استاد بدم و موقع ارائه هم خیلی موفق باشم، اما با این حال حتی از فکرش هم تپش قلب می گیرم و بدنم به لرزه میفته و حاضرم بمیرم ولی این کار رو نکنم درکل منظورم اینه که منم خیلی وقتا تا مرحله کارنامه پیش میرم و تجزیه و تحلیل هم می کنم، ولی در مرحله تغییر و هماهنگ شدن با شیوه ای که میدونم بهتر جواب میده به طرز بدی مشکل دارم. اگه میشه در این باره توضیح بده و یه چیز دیگه اینکه من در طول این ترم 3 تا ارائه پروژه دارم و خودت رو برای داشتن یه بیمار وحشت زده و پر از استرس آماده کن برای اینکه کودک درونت تو لحظات حساس و سرنوشت ساز در درون شروع به بهونه گیری میشه ... برای اینکه تو به خودت یعنی والدی که درونت داره فریاد میزنه و اره درست رو بهت نشون میده اعتماد نداری... به خاطر اینکه نه تنها شما بلکه خیلی از ما اون عقیده ی اشعریون و تعصبشون رو ی قضیه ی شانس و سرنوشت و تقدیر پافشاری می کنیم ... اعتقادمون اینه که هرچقدر هم ما عاقلانه بر خورد کنیم چه فایده داره ... آخرش که ما شانس نداریم ... برگرد حکمت 149 رو دوباره بخون ببین ضررهاییکه تا حالا کردی به خاطر همین قضیه نیست که حضرت علی ع مطرح کرده ... راست میگی خیلی جاها ما میدونیم اشتباهمون کجاست و راه درست چیه اما جرئت نداریم ... ترس اصلا میدونی تعریفش چیه؟ یعنی فرار و احساس مقاومت درونی به علت ندونستن به علت جهل بعلت عدم آگاهیه درست ... حالا عدم آگاهی از چی؟ از خودت عزیزم ... اگه تو به این باور بررسی که میتونی بعد از تلاشی که برای کارت برای پروژه ات کشیدی به راحتی ارائه اش بدی دیگه اینطوری زانوی غم بغل نمی گیری نگذار بچه بازیها زندگیت رو به بازی بگیرن... گاهی اوقات ناخواسته خوشیها و خوشبختیهای یک قدمیمون رو با ترس به بیچاره گی استرس اضطراب و یاس تبدیل می کنیم ... دلارام جان من با شناختی که ازت پیدا کردم آدم محکمی هستی و هیچ وقت جا نمیزنی ... قبلا راههای افزایش اعتماد به نفس کلی مطلب گذاشته ام ... یه مرور بکن و ظرف یک مدت معین هر موقع پیام تو نمی تونی ...تو شانس نداری تو ذهنت اومد تو رو از فکر کردن باز داشت کناری بشین و درست فکر کن یعنی نگذار فکر کنی که فکر می کنی اما فکر نکنی... ان شاء الله که متوجه شدی سعی کردم ساده توضیح بدم... چرا یه آدم بیمار رو دستم بمونه... یه خواهر گل دارم که پروژه هاش رو یکی خوب انجام میده و میاد همین جا تو کلاس براش جشن میگیریم من و بچه ها بی صبرانه منتظر خبرای خوشیم ها | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 4:11 pm | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 4:12 pm | |
| - Arghavan نوشته است:
- سلام استاد
ممنون بابت جلسه ی هشتم. سلام عزیزم خوبی گلم خوش اومدی... ممنون بابت حضورت | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الثلاثاء فبراير 26, 2008 4:35 pm | |
| آخ یادم رفت بگم راجع به سیستم و این حرفها حق باتو هست اما اون سیستمهای شما با انسان یه فرق اساسی داره ... اونمم اینه که پیچیده ترین سیستم در کل جهان خلقت انسان و بحث وجود اونه که با این همه فیلسوف و نظریه پرداز هنوز یه ارزن هم انسان و پیچیدگی هاش شناخته نشده | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الخميس فبراير 28, 2008 1:50 am | |
| - meysam-r نوشته است:
جلسه ی هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم عبادت به زیادی نماز و روزه نیست بلکه به اندیشیدن در امر پرودگار متعال است . آقا علی بن موسی الرضا (ع)
[b سلام عزیزان دارم غیبتهای جلسه هشتم رو میزنم ها | |
|
| |
Arghavan میزبان
تعداد پستها : 489 Location : تهران Registration date : 2008-01-02
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الخميس فبراير 28, 2008 8:20 am | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الخميس فبراير 28, 2008 10:29 am | |
| - Arghavan نوشته است:
- سلام
من که حاضر بودم .... سلا م عزیزم خوبی؟ آخ آخ خوب شد گفتی داشتم برات غیبت رد میکردم شوخی کردم حاضریتون رو زدم خانمی | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الخميس فبراير 28, 2008 6:46 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الخميس فبراير 28, 2008 10:53 pm | |
| | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 5:59 am | |
| حاضری من هم بزنید درستون من رو به یاد روایتی انداخت اینکه "خودتان را به حساب بکشید قبل از اینکه به حساب کشیده بشوید" من یه جورایی این دوتا رو به هم مرتبط میدونم توضیح لازمه آقا معلم یا همین کافیه. | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 6:11 am | |
| وقتی آب را آروم با دست روی صورتم را پخش کردم احساس کردم یه چیزی توی دلم شسته شد.نوبت دست و سرم که رسید دلم آروم گرفت. عجب معجزه ایه در این وضو و نماز از قاب کرمی رنگ وضوخانه بانک به آبی ملایم آسمون نگاه کردم.نسیم از پنجره گذشت و به صورتم رسید. از شیشه کناری به پنجره نگاه کردم آسمون از پشت شیشه دودی قهوه ای مات بود. دلم طاقت نیاورد من آسمون را همون طور آبی و بی آلایش میخواستم. دوباره به اسمون نگاه کردم که به اندازه چهار طبقه نزدک تر بود. روحم تازه شد زیر لب تکرارا کردم زندگی زندگی زندگی چقدر قشنگ بود.دوباره به خدا فکر کردم که برای نزدیک شدن بهش با اسانسور به طبقه چهارم اومده بودم و فراموش کرده بودم برای نزدیکی به او نیاز نداشتم راهی را طی کنم همون جا پشت میزم هم میتونستم ذهنم و روحم را از سنگ و سیمان ساختمان دلگیر بانک عبور بدم و بهش برسم. او همیشه منتظر منه تا دوباره پرواز را شروع کنم. دیگه دلگیر و دلتنگ نبودم چون دوباره به وعده و قول خداوند ایمان اورده بودم. دلتنگی من از سستی ایمانم بود و خوشحال که دوباره خدا کمکم کرد مثل همشه و با همون مهربونی ابدیش | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 36 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 8:51 am | |
| : ساقيا امشب صدايت با صدايم ساز نيست....يا كه من بسيار مستم يا كه سازت ساز نيست... ساقيا امشب مخالف مي نوازد ساز تو...يا كه من مست و خرابم يا كه تارت تار نيست
من اين شعرو خيلي دوست دارم اغلب وقتي دلم ميگيره با خودم زمزمه ميكنم
| |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 9:57 am | |
| تق تق تق اجازه استاد من می تونم بیام داخل آخیش کلاس تعطیله کسی نیست کسی نیست اهای کسی نیست من برم اااااااا سلام استاد شما کجا بودید ببخشید اصلا حواسم نبود حالا چرا جای میز و صندلیتون عوض کردید نکنه به خاطر اون مارو عقربا بودش آخیش دیدید استاد چقدر ناز بودن دیگه الکی که نیست به من می گن محبوبه مارگیر راستی استاد از این مرجان خبری دارید چند روزه جیغ نزده دلم گرفته استاد دستم به دامنتون یه کاری بکنید یه جیغ بزنه خیلی خوش می گذره حسن ببخشید استاد من نفهمیدم آخه اینجا اسم کی حسنه چی استاد منو جواب دادن درس من بلد نیستم بازم برم سطل آب دست بگیرم من رفتم آخر کلاس فقط خیلی سنگینه می تونم اباش رو تو سر مرجان خالی کنم خیلی کیف می ده حسن ببخشید اسم کی حسن بود من دیگه باید برم تنبیه بشم فعلا خداحافظ شاگرد آروم کلاس محبوبه مارگیر | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 12:36 pm | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 5:48 pm | |
| - Jany نوشته است:
- وقتی آب را آروم با دست روی صورتم را پخش کردم
احساس کردم یه چیزی توی دلم شسته شد.نوبت دست و سرم که رسید دلم آروم گرفت. عجب معجزه ایه در این وضو و نماز از قاب کرمی رنگ وضوخانه بانک به آبی ملایم آسمون نگاه کردم.نسیم از پنجره گذشت و به صورتم رسید. از شیشه کناری به پنجره نگاه کردم آسمون از پشت شیشه دودی قهوه ای مات بود. دلم طاقت نیاورد من آسمون را همون طور آبی و بی آلایش میخواستم. دوباره به اسمون نگاه کردم که به اندازه چهار طبقه نزدک تر بود. روحم تازه شد زیر لب تکرارا کردم زندگی زندگی زندگی چقدر قشنگ بود.دوباره به خدا فکر کردم که برای نزدیک شدن بهش با اسانسور به طبقه چهارم اومده بودم و فراموش کرده بودم برای نزدیکی به او نیاز نداشتم راهی را طی کنم همون جا پشت میزم هم میتونستم ذهنم و روحم را از سنگ و سیمان ساختمان دلگیر بانک عبور بدم و بهش برسم. او همیشه منتظر منه تا دوباره پرواز را شروع کنم. دیگه دلگیر و دلتنگ نبودم چون دوباره به وعده و قول خداوند ایمان اورده بودم. دلتنگی من از سستی ایمانم بود و خوشحال که دوباره خدا کمکم کرد مثل همشه و با همون مهربونی ابدیش سلام عزیزم هم از حدیثت مممنون هم از متن قشنگی که نوشتی از این که دلت بال و پرش رو دوباره پیدا کرده و دوباره آسمونی شده خوشحالم ... واسه من بی پر و بال کنج قفس نشین هم دعا کن | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 5:50 pm | |
| - yasamiin نوشته است:
- : ساقيا امشب صدايت با صدايم ساز نيست....يا كه من بسيار مستم يا كه سازت ساز نيست...
ساقيا امشب مخالف مي نوازد ساز تو...يا كه من مست و خرابم يا كه تارت تار نيست
من اين شعرو خيلي دوست دارم اغلب وقتي دلم ميگيره با خودم زمزمه ميكنم
بحث ساز و زخمه هایی که بهش میزنی و ناله ها ش که برای ما زیباست اما واقعا نشونه هایی از دل شکسته است ... شعر قشنگیه... اومیدوارم دلت همیشه شاد باشه گلم | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 5:52 pm | |
| | |
|
| |
| كلاس روانشناسي و مشاوره... | |
|