| كلاس روانشناسي و مشاوره... | |
|
+19s@ba Arghavan ليلا بهاره meysam-r Yasaman magnoon diab nAvId Jany maryashena الهام Assal Arakadrish MajidDiab amin Anika دلارام Ali meysam 23 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 5:53 pm | |
| | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 7:15 pm | |
| سلام میثم جان... ممنون بابت درس هشتم... عالی مثل همیشه... فقط منم مشکل دلارام و دارم... اصلا و ابدا اعتماد به نفس کنفرانس و ندارم... از همون موقع که مدرسه می رفتمم همین جوری بودم... یعنی جلوی دوستای خودم تو کلاس 20 نفری میمردم تا مثلا یه انشا بخونم... همیشه حالم بد میشد... الانم که مثلا رشتم مترجمیه...همش باید بریم اون جلو حرف بزنیم... ولی من همیشه سعی می کنم یه جوری در برم... رنگم میپره...زبونم بند میاد... اصلا نمی تونم... چیکار کنم؟؟ واقعا من باید چی کار کنم؟؟ | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 7:22 pm | |
| - Jany نوشته است:
"خودتان را به حساب بکشید قبل از اینکه به حساب کشیده بشوید"
. واااای من اون روز خودمو کشتم این یادم بیاد... یادم نیومد به جاش توضیح دادم... مرسی مرجان جونم... | |
|
| |
nAvId عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2240 Age : 35 Location : همه جاي ايران سراي من است Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 7:31 pm | |
| سلام ميثم جان ... چند وقتي بود که اصلا حوصله نداشتم و فقط ميومدم توي فروم يه چرخي ميزدم و ميرفتم ... تاپيک ها رو ميخوندم و بهشون جوابي نميدادم ... يعني اصلا هيچ چيي به ذهنم نميرسيد ... اگه هم ميرسيد ، تنبليم نميذاشت ... بعضي جاها هم داستانهاي خوب و قشنگي يهو عين برق به ذهنم ميرسيد و من هم به خاطر نداشتن حوصله ، اونها رو با همون سرعتي که اومدن ، رد ميکردم ... يه سوال تا همينجاي بحث ... بايد الان شرمنده باشم به خاطر اين رفتارم ؟ يعني به خاطر اينکه بي حوصله بودم ... بايد به خاطرش شرمنده باشم ؟ يا اينکه نه ، همونطور که من ميدونم و شما هم ميدوني ، جبر هم در اين اخلاقيات و افکار من دخيله ... با توجه به اين اجبار ها ، دخالت من در ايجاد همچين حسي در خوردم چقدره ؟ جبر ها ... مثل : جبر فلسفي : کارهايي که آدم انجامشون ميده ، ولي واقعا توي اونها نقشي نداره . مثل نفس کشيدن ... جبر اخلاقي : کارهايي که آدم به حکم اخلاق ، اونها رو انجام ميده يا ترک ميکنه . مثل اينکه واجبه نماز بخونيم ، يا اينکه حرامه که شراب بخوريم ... جبر حقوقي : اين هم اجباريه که قانون وضع کرده و اجراي اون ، احترام به همنوعانمون محسوب ميشه . مثل پرداختن ماليات و رعايت حق تقدم در رفت و آمدها و ... جبر روان شناختي : اجباري که آدم تحت تاثير وضعيت رواني و حالات دروني خودش بهش تحميل ميشه . مثل اينکه وقتي خداي ناکرده مادر کسي فوت ميکنه براي اون شخص (هر چقدر هم که سنگدل و نا جنس باشه) رقت قلبي پيش مياد و مثلا به کسي آزاري نميرسونه و مهربون ميشه. يا مثلا وقتي کسي به سرمايه اي ميرسه ، يا مثلا وقتي که شوق ديدار عزيزانش رو داره ، از کرده بد ديگران نسبت به خودش چشم پوشي ميکنه ... جبر جامعه شناختي : اين هم در حالتيه که اوضاع جامعه ، ما رو به کاري وا ميداره که چه بخوايم و چه نخوايم بايد انجامش بديم . يعني با جمع باشيم . مثل اينکه روز عاشورا ، يا بازاري ، چه بخواد و چه نخواد بايد مغازه رو تعطيل کنه ... يه مثلا وقتي ميخواي از مترو پياده بشي ، تحت تاثير فرهنگ مترو سواري (!) مجبور ميشي که تعارفات رو کنار بذاري و زودي سوار يا پياده بشي که بتوني توي اون مدت کمي که درها باز هستن ، به کارت برسي ... و انواع جبرهاي ديگه که ميثم جان ، شما از من بهتر ميدوني ... خب ... با اين اوصاف ، من هنوز بايد شرمنده باشم که دير کردم ؟ با در نظر گرفتن اين مساله که من به خاطر نداشتن حوصله ، نتونستم حضور پيدا کنم ... اينکه ميگم به خاطر نداشتم حوصله حاضر نشدم به اين دليله که اگه هم ميومدم ، نميتونستم حضور فعال داشته باشم ... مثل همون موضوعي که شما توي درس امروزتون بيان کردين ... حالا اينجا ... کارنامه من ... (از اونجايي که من هميشه اعتقاد به اين دارم که پيشگيري بهتر از درمانه ، پس اول دلايل رو مينويسم و بعد هم بازخوردهاش رو) موضوع = عدم حضور در کلاس دليل = نداشتن حوصله ! بازخورد = عقب موندن شديد از کلاس و به طبع اون ، احساس شرمندگي در حضور بعدي کلاس ... خب ... من الان دليل رفتارم رو ميدونم ... حوصله نداشتم ... حالا بايد بفهمم چرا حوصله نداشتم ... چي باعثش شده ؟ که آخرش نتيجه اون ، احساس شرمندگي در من بشه ... من به فرض اينکه فهميدم بعضي از دلايل نداشتن حوصله چي بوده و چه چيز کلاس اين رو در من القا کرده ... يا اينکه اصلا تقصير از کلاس بوده يا از خودم ... خب ... حالا من ميخوام بدونم نقش انواع جبر در اينجا چقدره ؟ من که از نظر شخص سوم (که همون مني هست که از دور تماشا ميکنه) نگاه ميکنم ، اکثر عوامل رو جبر محيطي ميبينم ... و تقريبا هيچ چيزش به خودم برنميگرده ... پس : من نبايد شرمنده باشم (يعني : بازخورد ، به جا نبوده ... درست نبوده) در نتيجه : دليل من (بي حوصلگي) خيلي هم منطقيه ... حالا که اينطور شد : من هر چقدر که بخوام ، ميتونم به خاطر "نداشتن حوصله" ، غيبت کنم ... ميثم جان ... ميخوام يه نتيجه گيري از شما داشته باشم ... يعني شما در مورد حرفاي من قضاوت کني ... در پايان ... بررسي و تحليل حالتي که من در انتهاي بحث امروزم دارم ... موضوع : شرمندگي شدييييييييد ... ! دليل : پر چونگي اين جانب ... بازخورد : خورد شدن اعصاب شما ... راهکار درست : خب ، کمتر چونه بزن نويييييييد ... ! | |
|
| |
nAvId عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2240 Age : 35 Location : همه جاي ايران سراي من است Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 7:34 pm | |
| راستی میثم جان ممنونم بابت توضیحاتی که در مورد سوال قبلیم دادی ... سعی میکنم که رفتارم رو اصلاح کنم ... منتها همونطور که قبلا هم گفتم ، توی اینطور مسائل خیلی مشکل دارم .. ولی اگه واقعا بخوام که مشکلی نداشته باشم ، اصلا ندارم ... فقط بدیش اونموقع اینه که دیگه خیلی کم به نظر بقیه اهمیت میدم ... | |
|
| |
nAvId عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2240 Age : 35 Location : همه جاي ايران سراي من است Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الجمعة فبراير 29, 2008 7:51 pm | |
| راستی یه چیز دیگه ... الهام جان ... باور کن قصد خاصی نداشتم ... من که اون آخرش گفتم همه بچه ها توی این داستان نیستن ... چون قرار بود کلاص بین من و سلمان نصف بشه ... بعدش هم اینکه ... واقعا دیگه چیزی به ذهنم نمیرسید خب ... ببخشید ... | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 8:19 am | |
| سلام استاد چه جریمه راحتی من اگه دیگه درس نخونم همیشه جریمه م اینه این که خیلی خوبه خیلی کیف داره حسن آخ ببخشید بلاخره معلوم نشد این حسن کیه استاد حسن کجا این بیچهوی زبون بسته کجا حسن از بیچهو خطرناکه الکی که نیست می گن خیلی خطر داره حسن موفق باشی مجنون دیاب - meysam-r نوشته است:
- magnoon diab نوشته است:
- تق تق تق
اجازه استاد من می تونم بیام داخل آخیش کلاس تعطیله کسی نیست کسی نیست اهای کسی نیست من برم اااااااا سلام استاد شما کجا بودید ببخشید اصلا حواسم نبود حالا چرا جای میز و صندلیتون عوض کردید نکنه به خاطر اون مارو عقربا بودش آخیش دیدید استاد چقدر ناز بودن دیگه الکی که نیست به من می گن محبوبه مارگیر راستی استاد از این مرجان خبری دارید چند روزه جیغ نزده دلم گرفته استاد دستم به دامنتون یه کاری بکنید یه جیغ بزنه خیلی خوش می گذره حسن ببخشید استاد من نفهمیدم آخه اینجا اسم کی حسنه
چی استاد منو جواب دادن درس من بلد نیستم بازم برم سطل آب دست بگیرم من رفتم آخر کلاس فقط خیلی سنگینه می تونم اباش رو تو سر مرجان خالی کنم خیلی کیف می ده حسن ببخشید اسم کی حسن بود
من دیگه باید برم تنبیه بشم فعلا خداحافظ
شاگرد آروم کلاس محبوبه مارگیر سلام گلم ...حسن کیه آبجی اینم مثل بیچهوست
نه نه دیگه من یکی طاقت این یکی رو ندارم
شوخی کردم... نمی خواد دستت سطل آب بگیری بیا برو یه لیوان آب بیار بریز پای این گلدون که داره خشک میشه اینم جریمه ات | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 9:04 am | |
| خواهش میکنم عسل جون حالا خوبه تو خودت رو کشتی یادت نیومد.من اگه چیزی یادم بره دوباره هم دنیا بیام یادم نمیاد. پس بیخود خودمو نمیکشم.بی خیالش میشم. به خاطر همین بزرگترین توجیه اشتباهاتم اینه که یادم رفت. همه هم میدونند که وقتی مرجان یادش رفته یادش رفته اسمون هم به زمین بیاد یادش رفته. بحث بی بحث یعنی فایده نداره. بابا مرجان یادش ر فته یه بار دوبار هم نه..هزار بار تا حالا چیزی یادش رفته :l - Assal نوشته است:
- Jany نوشته است:
"خودتان را به حساب بکشید قبل از اینکه به حساب کشیده بشوید"
. واااای من اون روز خودمو کشتم این یادم بیاد...
یادم نیومد به جاش توضیح دادم...
مرسی مرجان جونم... | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 9:07 am | |
| قرار چوب کاری نداشتیم استاد ما که اون بالها رو از شما قرض گرفتیم. حالا وقتی بهتون پس دادم خودتون بهتر از من میتونید بپرید اونوقت وقتی مثل عقاب تیز پر توی اوجید یادی از این کفترای پر بسته هم بکنید. | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 9:39 am | |
| سلام آقا معلم................ ممنون.......
می بینم که سرتون شلوغه...............
خوب پس می رم فقط غیبت نزنید ..........
تا سرتون خلوت شه من هم اومدم.......... | |
|
| |
h@sti میزبان
تعداد پستها : 426 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 11:32 am | |
| سلام آقا میثم ................. امیدوارم که حالتون خوب باشه ............... ببخشید آقا میثم تو اولین فرصت اومدم شرمنده خیلی دیر جواب می دم ............... به نظر من تعداد جوابها و دیدنها توی تاپیک روانشناسی و مشاوره نشون میده که همه ی بچه ها دوست دارن که با یه نفر صحبت کنن یه دوست یه آشنا یه هم صحبت ............... شما هم خیلی خوب مثل یه پشتیبان یا یه استادی که تک تک بچه ها براشون مهمه براشون وقت میذارین ............. | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 2:32 pm | |
| | |
|
| |
nAvId عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2240 Age : 35 Location : همه جاي ايران سراي من است Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... السبت مارس 01, 2008 7:29 pm | |
| اوستا ؟ حالا ما میایم ، شما نمیای ها ... | |
|
| |
الهام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2828 Age : 35 Location : ایـــــران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الأحد مارس 02, 2008 3:03 pm | |
| آقا معلم برای اینکه عصبانی بشی باید بگم علاوه بر اینکه غیبت کردم ...درس جدید رو هم نخوندم آخیش انقدر خوبه به به ...همش بخورو بخواب | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الأحد مارس 02, 2008 3:11 pm | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 12:36 am | |
| - Assal نوشته است:
- سلام میثم جان...
ممنون بابت درس هشتم...
عالی مثل همیشه...
فقط منم مشکل دلارام و دارم...
اصلا و ابدا اعتماد به نفس کنفرانس و ندارم...
از همون موقع که مدرسه می رفتمم همین جوری بودم...
یعنی جلوی دوستای خودم تو کلاس 20 نفری میمردم تا مثلا یه انشا بخونم...
همیشه حالم بد میشد...
الانم که مثلا رشتم مترجمیه...همش باید بریم اون جلو حرف بزنیم...
ولی من همیشه سعی می کنم یه جوری در برم...
رنگم میپره...زبونم بند میاد...
اصلا نمی تونم...
چیکار کنم؟؟
واقعا من باید چی کار کنم؟؟ سلام عسل جان یک سری از حالت ها طبیعی هست چون بدن ما در برابر شرایط جدیدش با ترشح یک سری هورمون حالت آماده باش اعلام میکنه... چطوری میشه این حالتها رو کم کرد... فقط یک راه داره اونهم اینه که سعی کنیم خودمون رو در برابر اون شرایط قرار بدیم ...با تمرین کرن جلوی کسی مثل مدر یا پدر... یا جلوی آینه ...با تصور اینکه تو اون شرایط قرر داریم کمک میکنه تا ما خیلی هم غریبه نباشیم با محیط و ما بهم نریزیم... خوردن یه لیوان آب سرد ... نفس عمیق و بسم الله یادت نره | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 12:46 am | |
| - nAvId نوشته است:
- سلام ميثم جان ...
چند وقتي بود که اصلا حوصله نداشتم و فقط ميومدم توي فروم يه چرخي ميزدم و ميرفتم ... تاپيک ها رو ميخوندم و بهشون جوابي نميدادم ... يعني اصلا هيچ چيي به ذهنم نميرسيد ... اگه هم ميرسيد ، تنبليم نميذاشت ... بعضي جاها هم داستانهاي خوب و قشنگي يهو عين برق به ذهنم ميرسيد و من هم به خاطر نداشتن حوصله ، اونها رو با همون سرعتي که اومدن ، رد ميکردم ... يه سوال تا همينجاي بحث ... بايد الان شرمنده باشم به خاطر اين رفتارم ؟ يعني به خاطر اينکه بي حوصله بودم ... بايد به خاطرش شرمنده باشم ؟ يا اينکه نه ، همونطور که من ميدونم و شما هم ميدوني ، جبر هم در اين اخلاقيات و افکار من دخيله ... با توجه به اين اجبار ها ، دخالت من در ايجاد همچين حسي در خوردم چقدره ؟ جبر ها ... مثل : جبر فلسفي : کارهايي که آدم انجامشون ميده ، ولي واقعا توي اونها نقشي نداره . مثل نفس کشيدن ... جبر اخلاقي : کارهايي که آدم به حکم اخلاق ، اونها رو انجام ميده يا ترک ميکنه . مثل اينکه واجبه نماز بخونيم ، يا اينکه حرامه که شراب بخوريم ... جبر حقوقي : اين هم اجباريه که قانون وضع کرده و اجراي اون ، احترام به همنوعانمون محسوب ميشه . مثل پرداختن ماليات و رعايت حق تقدم در رفت و آمدها و ... جبر روان شناختي : اجباري که آدم تحت تاثير وضعيت رواني و حالات دروني خودش بهش تحميل ميشه . مثل اينکه وقتي خداي ناکرده مادر کسي فوت ميکنه براي اون شخص (هر چقدر هم که سنگدل و نا جنس باشه) رقت قلبي پيش مياد و مثلا به کسي آزاري نميرسونه و مهربون ميشه. يا مثلا وقتي کسي به سرمايه اي ميرسه ، يا مثلا وقتي که شوق ديدار عزيزانش رو داره ، از کرده بد ديگران نسبت به خودش چشم پوشي ميکنه ... جبر جامعه شناختي : اين هم در حالتيه که اوضاع جامعه ، ما رو به کاري وا ميداره که چه بخوايم و چه نخوايم بايد انجامش بديم . يعني با جمع باشيم . مثل اينکه روز عاشورا ، يا بازاري ، چه بخواد و چه نخواد بايد مغازه رو تعطيل کنه ... يه مثلا وقتي ميخواي از مترو پياده بشي ، تحت تاثير فرهنگ مترو سواري (!) مجبور ميشي که تعارفات رو کنار بذاري و زودي سوار يا پياده بشي که بتوني توي اون مدت کمي که درها باز هستن ، به کارت برسي ... و انواع جبرهاي ديگه که ميثم جان ، شما از من بهتر ميدوني ...
خب ... با اين اوصاف ، من هنوز بايد شرمنده باشم که دير کردم ؟ با در نظر گرفتن اين مساله که من به خاطر نداشتن حوصله ، نتونستم حضور پيدا کنم ... اينکه ميگم به خاطر نداشتم حوصله حاضر نشدم به اين دليله که اگه هم ميومدم ، نميتونستم حضور فعال داشته باشم ... مثل همون موضوعي که شما توي درس امروزتون بيان کردين ...
حالا اينجا ... کارنامه من ... (از اونجايي که من هميشه اعتقاد به اين دارم که پيشگيري بهتر از درمانه ، پس اول دلايل رو مينويسم و بعد هم بازخوردهاش رو)
موضوع = عدم حضور در کلاس دليل = نداشتن حوصله ! بازخورد = عقب موندن شديد از کلاس و به طبع اون ، احساس شرمندگي در حضور بعدي کلاس ...
خب ... من الان دليل رفتارم رو ميدونم ... حوصله نداشتم ... حالا بايد بفهمم چرا حوصله نداشتم ... چي باعثش شده ؟ که آخرش نتيجه اون ، احساس شرمندگي در من بشه ...
من به فرض اينکه فهميدم بعضي از دلايل نداشتن حوصله چي بوده و چه چيز کلاس اين رو در من القا کرده ... يا اينکه اصلا تقصير از کلاس بوده يا از خودم ... خب ... حالا من ميخوام بدونم نقش انواع جبر در اينجا چقدره ؟ من که از نظر شخص سوم (که همون مني هست که از دور تماشا ميکنه) نگاه ميکنم ، اکثر عوامل رو جبر محيطي ميبينم ... و تقريبا هيچ چيزش به خودم برنميگرده ...
پس : من نبايد شرمنده باشم (يعني : بازخورد ، به جا نبوده ... درست نبوده) در نتيجه : دليل من (بي حوصلگي) خيلي هم منطقيه ... حالا که اينطور شد : من هر چقدر که بخوام ، ميتونم به خاطر "نداشتن حوصله" ، غيبت کنم ...
ميثم جان ... ميخوام يه نتيجه گيري از شما داشته باشم ... يعني شما در مورد حرفاي من قضاوت کني ...
در پايان ...
بررسي و تحليل حالتي که من در انتهاي بحث امروزم دارم ...
موضوع : شرمندگي شدييييييييد ... ! دليل : پر چونگي اين جانب ... بازخورد : خورد شدن اعصاب شما ...
راهکار درست : خب ، کمتر چونه بزن نويييييييد ... ! سلام نوید جان همه حرفات رو مو به مو خوندم شرمنده دیر کردم... میدونی جبر هایی که گفتی یکییشون باعث شد دیر بیام شوخی کردم... این دیدگاهی که شما گفتی همون دیدگاه اشعریون هست(پیروان ابوموسی اشعری) که ضربه ی بزرگی هم به مسلمونا زده... دیدگاهی که همه چیز رو در اختیار جبر و شانس میدونه و خود انسان مثل یک عروسک خیمه شب بازی فقط دست و پاهاش رو تکون میده... مثالهایی رو که زدی قبول دارم ولی همه شو ن در یک شرای خاص بوده... تعریف رفتار هیچ کردوم از این مثال ها نیست ... رفتار تمام عمل ها و عکس العملهای نهادینه شده در وجود ماست... کسی که هنگا م فوت مادرش مهربونه شما یا من هیچ وقت نمی گیم اون رفتارش مهربانانه است... رفتار مقطعی نیست...این که مقطعی نیست هم خوبه هم بده... اگر رفتار ما خوب و قابل قبول و از روی فکر باشه عالیه چون همیشه با ماست واسه همین ائمه ما همشون به رفتار خوب و حسنات اون تاکید دارن... اما اگه رفارمون بد و از روی تعصبات بی فکری کج فکری باشه چون در ما نهادینه شده خیلی سخته عوض کردنش... این که شما حوصله نداشتی اگه تو تمام کارات هم همینطوره یعنی بعد از مدتی دلسرد میشی بر میگرده به بحث هدف گزاریت... یا اگه نه مقطعی بوده که بحثی نیست توش | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 12:58 am | |
| - nAvId نوشته است:
- راستی میثم جان
ممنونم بابت توضیحاتی که در مورد سوال قبلیم دادی ...
سعی میکنم که رفتارم رو اصلاح کنم ...
منتها همونطور که قبلا هم گفتم ، توی اینطور مسائل خیلی مشکل دارم ..
ولی اگه واقعا بخوام که مشکلی نداشته باشم ، اصلا ندارم ... فقط بدیش اونموقع اینه که دیگه خیلی کم به نظر بقیه اهمیت میدم ... نظر بقیه رو به اندازه اون نقششون تو زندگی در نظر بگیر... به زندگیت مثل یه سناریوی فیلم نگاه کن ... خودت نقش اولی و کارگردان پدر ومادرت نقش های مکمل ... خواهر و برادر و دوستان صمیمیت نقش های فرعی دوستانی که تو مسیر زندگیت میان ومیرن رو سیاهی لشکر بدون... باید خوب بلد باشی کارگردانی کنی به هرکسی به اندازه نقشش و تاثیرش بها بده ان شاء الله تونستم حرفم رو بگم | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 3:58 am | |
| این نکته ای که بالا به نوید جون گفتم رو خانم ها خیلی توج کنن خیلی وقتها بخصوص تو زندگی مشترک افرادی که اصلا نقش اساسی تو زندگیشون ندارن رو دخالت میدن و زندگی رو جهنم میکنن... مثلا زن سبزی فروش محلشون میگه شوهر شما آدم دهن بینیه اونم باور میکنه و میاد شر به پا می کنه... به هرکسی قده نقشش بهاء بدین... | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:03 am | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:04 am | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:06 am | |
| - s@ba نوشته است:
- سلام آقا معلم................ ممنون.......
می بینم که سرتون شلوغه...............
خوب پس می رم فقط غیبت نزنید ..........
تا سرتون خلوت شه من هم اومدم.......... سلام صبا جون ... این چه حرفیه هرگل یه بویی داره و واسه باغ بون همه شون عزیزن | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:07 am | |
| - h@sti نوشته است:
- سلام آقا میثم .................
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...............
ببخشید آقا میثم تو اولین فرصت اومدم شرمنده خیلی دیر جواب می دم ...............
به نظر من تعداد جوابها و دیدنها توی تاپیک روانشناسی و مشاوره نشون میده که همه ی بچه ها دوست دارن که با یه نفر صحبت کنن یه دوست یه آشنا یه هم
صحبت ...............
شما هم خیلی خوب مثل یه پشتیبان یا یه استادی که تک تک بچه ها براشون مهمه براشون وقت میذارین ............. سلام هستیه گلم خوش اومدی ... مبودی دلم تنگ شده بود... ممنون نظر لطفته... قد یه سر سوزن هم که بدرد بخور باشم کافیه... بازم سر بزن یا حق | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:09 am | |
| | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره... الإثنين مارس 03, 2008 4:12 am | |
| - الهام نوشته است:
- آقا معلم برای اینکه عصبانی بشی باید بگم
علاوه بر اینکه غیبت کردم ...درس جدید رو هم نخوندم
آخیش انقدر خوبه
به به ...همش بخورو بخواب همش یه کلمه بهت گفتم خواهری یه چایی برام بریز ها ... لنگه کفش که پرت می کنی... غیبت می کنی... دلمم میسوزونی... بابا نخواستم عزیزم تو بیا سر کلاس چشمم کور دندم نرم چایی که هیچ نسکافه میریزم برات... یه وقت فکر قلب ضعیفه من نباشی ها خوشحالم از حضورت خانمی | |
|
| |
| كلاس روانشناسي و مشاوره... | |
|