كي حاضره كي غايب ؟

yasamiin نوشته است:

Yasaman نوشته است:

سلام بچه ها
امیدوارم همگی خوب خوب باشین
ببخشید یه مدت غایب بودم. مادربزرگم عمرش رو داد به شما و من رفتم شیراز برای مراسم ایشون و نتونستم قبلش خبر بدم.

الان هم که کلی از درسهام عقب افتادم. هر روز از ساعت 8 صبح تا حدود 8 شب دانشگاهم وقتی میام خونه دیگه جون نمی مونه برام

دلم براتون تنگ شده بود.
اگه این مدت نتونستم درست و حسابی بیام ببخشید آخه کلی کارای عقب افتاده دارم

Love u all

یاسی جونم هفته پیش که این پیغامتو خوندم خیلی دلم گرفت برای اینکه یاد مامان بزرگ خودم افتادم که حال چندان مساعدی نداشت...
یاد این که چقدر زندگی میتونه عجیب باشه و عزیزی که پیشمونه ممنکنه براش فردایی نباشه...

دو روز بعد بهمون خبر دادن که مامان بزرگم فوت شده....
اصلا باور نمیشد .....ولی دیگه کاری از دست کسی برنمیومد.....

علت اینکه این هفته سر به فروم نزدم همین بود.....

امیدوارم کسی داغ عزیزاشو نبینه....خیلی سخته......
احساس عجیبی که سراسر وجود آدمو میگیره....

تسلیت میگم بهناز جان...
خداوند روحشون رو قرین رحمت کنه..
به شما و هم صبر عطا کنه

حاضررر

یاسمین عزیزم منم به نوبه ی خودم تسلیت میگم
ایشالله غم آخریت باشه عزیزم
وهرچی عمرایشون بوده بقای عمرتو و خانواده ی محترمت باشه
......................................................................................
حاضــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــررررر

خواهر عزیزم یاسمین جان
از ته قلب تسلیت می گم بهت و ازت می خوام من رو در غم خودت شریک بدونی
ایشاا... خدا روحشون رو با انبیا و اولیای الهی محشور کنه و در آرامش و شادی ابدی قرار بگیرن، و در سایه رضایت و خشنودی پروردگار
دعا می کنم خدا به بازماندگانشون، صبر و رضایت به رضای خودش رو عنایت کنه

حاضر

حاضررر

منم حضور ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز خودم رو اعلام می کنم

حاضرررر

حاضر

حاضر

Jany نوشته است:

yasamiin نوشته است:

Yasaman نوشته است:

سلام بچه ها
امیدوارم همگی خوب خوب باشین
ببخشید یه مدت غایب بودم. مادربزرگم عمرش رو داد به شما و من رفتم شیراز برای مراسم ایشون و نتونستم قبلش خبر بدم.

الان هم که کلی از درسهام عقب افتادم. هر روز از ساعت 8 صبح تا حدود 8 شب دانشگاهم وقتی میام خونه دیگه جون نمی مونه برام

دلم براتون تنگ شده بود.
اگه این مدت نتونستم درست و حسابی بیام ببخشید آخه کلی کارای عقب افتاده دارم

Love u all

یاسی جونم هفته پیش که این پیغامتو خوندم خیلی دلم گرفت برای اینکه یاد مامان بزرگ خودم افتادم که حال چندان مساعدی نداشت...
یاد این که چقدر زندگی میتونه عجیب باشه و عزیزی که پیشمونه ممنکنه براش فردایی نباشه...

دو روز بعد بهمون خبر دادن که مامان بزرگم فوت شده....
اصلا باور نمیشد .....ولی دیگه کاری از دست کسی برنمیومد.....

علت اینکه این هفته سر به فروم نزدم همین بود.....

امیدوارم کسی داغ عزیزاشو نبینه....خیلی سخته......
احساس عجیبی که سراسر وجود آدمو میگیره....

تسلیت میگم بهناز جان...
خداوند روحشون رو قرین رحمت کنه..
به شما و هم صبر عطا کنه

مرسی عزیزه دلم....ممنون که به یادم بودی....

Saghar نوشته است:

یاسمین عزیزم منم به نوبه ی خودم تسلیت میگم
ایشالله غم آخریت باشه عزیزم
وهرچی عمرایشون بوده بقای عمرتو و خانواده ی محترمت باشه
......................................................................................
حاضــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــررررر

مرسی گلم....خیلی لطف کردی

دلارام نوشته است:

خواهر عزیزم یاسمین جان
از ته قلب تسلیت می گم بهت و ازت می خوام من رو در غم خودت شریک بدونی
ایشاا... خدا روحشون رو با انبیا و اولیای الهی محشور کنه و در آرامش و شادی ابدی قرار بگیرن، و در سایه رضایت و خشنودی پروردگار
دعا می کنم خدا به بازماندگانشون، صبر و رضایت به رضای خودش رو عنایت کنه

مرسی دلارام عزیزم.....ممنون که به یادمی.....
ایشالله تو روزای خوش و شادی برای تو خواهر عزیزم و همه دوستای خوبم جبران کنم....
ممنون که بهم زنگ زدی .خوشحال شدم که صدای گرمتو شنیدم عزیزم.....

منم حضور ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــــــــــز خودم رو اعلام می کنم

یاسمین جان
خوندن این خبر خیلی ناراحتم کرد
واسه همین وظیفه خودم دونستم تا بیام برای عرض تسلیت
ان شالله روحشون قرین رحمت و آسایش بشه
آمین

حاضرم...

MajidDiab نوشته است:

یاسمین جان
خوندن این خبر خیلی ناراحتم کرد
واسه همین وظیفه خودم دونستم تا بیام برای عرض تسلیت
ان شالله روحشون قرین رحمت و آسایش بشه
آمین

داداش مجید رسیدن به خیر..
نبینم حرف رفتن توی امضات باشه زود برو عوضش کن و
این فکرای بد بد رو از سرت بیرون کن...

حال اگه بگم حاضرم قراره چه اتفاقي بيفته

yasamiin نوشته است:

Yasaman نوشته است:

سلام بچه ها
امیدوارم همگی خوب خوب باشین
ببخشید یه مدت غایب بودم. مادربزرگم عمرش رو داد به شما و من رفتم شیراز برای مراسم ایشون و نتونستم قبلش خبر بدم.

الان هم که کلی از درسهام عقب افتادم. هر روز از ساعت 8 صبح تا حدود 8 شب دانشگاهم وقتی میام خونه دیگه جون نمی مونه برام

دلم براتون تنگ شده بود.
اگه این مدت نتونستم درست و حسابی بیام ببخشید آخه کلی کارای عقب افتاده دارم

Love u all

یاسی جونم هفته پیش که این پیغامتو خوندم خیلی دلم گرفت برای اینکه یاد مامان بزرگ خودم افتادم که حال چندان مساعدی نداشت...
یاد این که چقدر زندگی میتونه عجیب باشه و عزیزی که پیشمونه ممنکنه براش فردایی نباشه...

دو روز بعد بهمون خبر دادن که مامان بزرگم فوت شده....
اصلا باورم نمیشد .....ولی دیگه کاری از دست کسی برنمیومد.....

علت اینکه این هفته سر به فروم نزدم همین بود.....

امیدوارم کسی داغ عزیزاشو نبینه....خیلی سخته......
احساس عجیبی که سراسر وجود آدمو میگیره....

خداي من ياسمين جون واقعا متاسفم. متاسفم. نمي دوني وقتي خوندمش چه حالي شدم...من رو هم در غم خودت شريك بدون گلم. ان شاالله كه روحشون شاد باشه و بقاي عمر شما و خانواده ي محترم.
ببخشيد كه دير مي نويسم...واقعا شرمنده
غم آخرت باشه عزيزم
از صميم قلبم تسليت ميگم ياسمين جون

منم حضور ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز خودم عمه گلم رو اعلام می کنم

[quote="mshooka"]حال اگه بگم حاضرم قراره چه اتفاقي بيفته [/quote



قرار نیست اتفاقی بیفته
فقط هر وقت غیبت کنی اتفاقی می افته
مجازات میشی اینجوری هم نباشه که بگی من دیگه نمیام
باید فراموشم کنید و خلاصه از این حرفای پوچ و الکی
اگه اینجوری باشه دیگه سروکارت می افته با من

حاضـــــــــــــــــــــــررررررررر

yasamiin نوشته است:

Yasaman نوشته است:

سلام بچه ها
امیدوارم همگی خوب خوب باشین
ببخشید یه مدت غایب بودم. مادربزرگم عمرش رو داد به شما و من رفتم شیراز برای مراسم ایشون و نتونستم قبلش خبر بدم.

الان هم که کلی از درسهام عقب افتادم. هر روز از ساعت 8 صبح تا حدود 8 شب دانشگاهم وقتی میام خونه دیگه جون نمی مونه برام

دلم براتون تنگ شده بود.
اگه این مدت نتونستم درست و حسابی بیام ببخشید آخه کلی کارای عقب افتاده دارم

Love u all

یاسی جونم هفته پیش که این پیغامتو خوندم خیلی دلم گرفت برای اینکه یاد مامان بزرگ خودم افتادم که حال چندان مساعدی نداشت...
یاد این که چقدر زندگی میتونه عجیب باشه و عزیزی که پیشمونه ممنکنه براش فردایی نباشه...

دو روز بعد بهمون خبر دادن که مامان بزرگم فوت شده....
اصلا باورم نمیشد .....ولی دیگه کاری از دست کسی برنمیومد.....

علت اینکه این هفته سر به فروم نزدم همین بود.....

امیدوارم کسی داغ عزیزاشو نبینه....خیلی سخته......
احساس عجیبی که سراسر وجود آدمو میگیره....

بهناز خانم تسلیت میگم ...

ان شاءالله که غم آخرتون باشه ...

منم حضور ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز خودم اعلام می کنم

با اجازه محبوبه خانم باز به من بیچاره گیر نده
که چرا باز از ایشون کپی برداری کردم