| قصه هاي مرجان | |
|
+16بهاره yasamiin nasim Assal Yasaman h@sti s@ba الهام ليلا دلارام amin nAvId magnoon diab Arakadrish MajidDiab Jany 20 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 11:36 am | |
| - magnoon diab نوشته است:
- دست همگیتون درد نکنه
مخصوصا شما جناب پروفسور بلاخره طلسم شکست کریستال پیدا کردیم حالا دیگه بهونه نداره هی نق می زنه تو اصلا به این لوازم آرایشی نرفتی اگه رفته بودی پس چرا کریستال نخریدی هی می گم مرجان به جون خودم رفتم نداشت آخر هم قسم جون عزیزترین فرد تو زندگیم خوردم تا قبول کرد امیدوارم راضی شده باشه
قربان همگیتون مجنون دیاب مبارکه ولی ما داشتیم مرجانو میفرستادیم خونه بخت کور و کچلای فامیلو بسیج کرده بودیم البته خوش تیپاشونو | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 4:52 pm | |
| بابا کجا رفتید کچلم کردیدو تنهام گذشتید ولی به همه تون مژده بدم که مشکلم حل شدم.موهام برگشتم روغن کریستالم هم بعد از کاووشهای فراوان پیدا شد دوست دارید یه موضوع دیگه براتون رو کنم...منتظر اپیزود 2 قصه های مرجان باشید... | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 4:56 pm | |
| سفارشتون که آمده شد حتما میفرستم به ادرس معروف دو قدم مونده به گل.... پیش گل روی خودتون.برفم که برات بگم که ظهر نشده آب شد دوباره خودم موندم و کله بی مو می بینی تو رو خدا ادم برفی از کچلی کله اش خجالت کشید من نه. شب یلدا هم چند تا مهندس از ایتالیا اومده بودند ببینند می تونن از برق سرم به جای او ایینه غول پیکر توی کوه آلپ استفاده کنند یا نه.کارشون تا شب طول کشید آخرش هم دیدند مردم بینوا از شدت نور خورشید خاکستر میشن پشیمون شدند. این شد که ما کنار هم بودن شب یلدا را از دست دادیم
اين مطلب آخرين بار توسط در الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:00 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 4:58 pm | |
| مرسی امیدوارم کردی یادم باشه اول از همه به تو مشتلق بدم. - nAvId نوشته است:
- اِاِاِاِاِ......
بابا ایول ...
میگم مرجان جان ... یه چیزی ...
مووووووووو ... مووووووووووو ... مو پیدا کردم روی سرت هااااا ...
ایول ...
بچه ها بیاین ببینین ...
من مو پیدا کردم ...
شما هم ببینین دکتر ادریش ... جای امیدواری هم پیدا شد ..
بهت تبریک میگم مرجان جاااان ...
تبریییییییییییک ... | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 4:59 pm | |
| - Jany نوشته است:
- بابا کجا رفتید کچلم کردیدو تنهام گذشتید ولی
به همه تون مژده بدم که مشکلم حل شدم.موهام برگشتم روغن کریستالم هم بعد از کاووشهای فراوان پیدا شد دوست دارید یه موضوع دیگه براتون رو کنم...منتظر اپیزود 2 قصه های مرجان باشید... خب خدا رو شکر وائل داشت دیگه خود کشی می کرد چقدر باهاش حرف زدم تا منصرف شد بیچاره از شدت ناراحتی داشت رو می اورد به مواد مخدر | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:03 pm | |
| خدا نکنه داداش جون من من نباشم اون روز و ببینم که وائل یه ذره ناراحت بشه یا زبونم لال... ولی دستت درد نکنه به تو میگن داداش دمت گرم مواظب باش خیلی خودشو ناراحت نکنه. من هم خدا خواست و پروفسور زودتر نسخه شونو پیچیدند یه سر می رم پیشش. - MajidDiab نوشته است:
- Jany نوشته است:
- بابا کجا رفتید کچلم کردیدو تنهام گذشتید ولی
به همه تون مژده بدم که مشکلم حل شدم.موهام برگشتم روغن کریستالم هم بعد از کاووشهای فراوان پیدا شد دوست دارید یه موضوع دیگه براتون رو کنم...منتظر اپیزود 2 قصه های مرجان باشید... خب خدا رو شکر وائل داشت دیگه خود کشی می کرد چقدر باهاش حرف زدم تا منصرف شد بیچاره از شدت ناراحتی داشت رو می اورد به مواد مخدر | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:05 pm | |
| حالا که دوباره خانوم خانوما شدم چند تا از اون خوباشونو بفرست. من مو دار شدم مامانم که داره از غصه دق میکنه. خیلی به کچلیم دل بسته بود که از شرم خلاص بشه اینم نشد. - amin نوشته است:
- magnoon diab نوشته است:
- دست همگیتون درد نکنه
مخصوصا شما جناب پروفسور بلاخره طلسم شکست کریستال پیدا کردیم حالا دیگه بهونه نداره هی نق می زنه تو اصلا به این لوازم آرایشی نرفتی اگه رفته بودی پس چرا کریستال نخریدی هی می گم مرجان به جون خودم رفتم نداشت آخر هم قسم جون عزیزترین فرد تو زندگیم خوردم تا قبول کرد امیدوارم راضی شده باشه
قربان همگیتون مجنون دیاب مبارکه ولی ما داشتیم مرجانو میفرستادیم خونه بخت کور و کچلای فامیلو بسیج کرده بودیم البته خوش تیپاشونو | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:07 pm | |
| یادش به خیر لیلا جون اولش مثل جودی ابوت بودم حالا مثل ای کیو سانم. با پروفسور هم فکری کنید یه چیزی برام بسازید تا رشد موهام بیشتر بشه. - لیلا نوشته است:
- منم یه روش موثر دارم
تخم مورچه رو بزنید رو سر اراک ..اگه مو هاش پر پشت شد اینجوری بزنید رو سر مرجان
برنامه ی ویژه برای تاس کردن کله ی اراک | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:10 pm | |
| - Jany نوشته است:
- خدا نکنه داداش جون من من نباشم اون روز و ببینم که وائل یه ذره ناراحت بشه
یا زبونم لال... ولی دستت درد نکنه به تو میگن داداش دمت گرم مواظب باش خیلی خودشو ناراحت نکنه. من هم خدا خواست و پروفسور زودتر نسخه شونو پیچیدند یه سر می رم پیشش.
- MajidDiab نوشته است:
- Jany نوشته است:
- بابا کجا رفتید کچلم کردیدو تنهام گذشتید ولی
به همه تون مژده بدم که مشکلم حل شدم.موهام برگشتم روغن کریستالم هم بعد از کاووشهای فراوان پیدا شد دوست دارید یه موضوع دیگه براتون رو کنم...منتظر اپیزود 2 قصه های مرجان باشید... خب خدا رو شکر وائل داشت دیگه خود کشی می کرد چقدر باهاش حرف زدم تا منصرف شد بیچاره از شدت ناراحتی داشت رو می اورد به مواد مخدر حتما حتما وائل شما هم مثل پسر خودم ( عمرو دیاب رو می گما ) می مونه هیچ فرقی نمی کنه اولش می گفت دیدی مرجان من بی مو شد اما من گفتم ناراحت نباش اینجا یه پروفسور داریم داره واسش نسخه می پیچه نمی دونی چه قدر ذوق کرد گفت نذر کردم دوا درمون شد یه البوم جدید واسش بخونم | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:19 pm | |
| ممنونم دلمو گرم کردی فقط خدا خدا می کردم که بیحن رو برای کچلی من نخونده باشه.. quote="MajidDiab"][quote="Jany ]خدا نکنه داداش جون من من نباشم اون روز و ببینم که وائل یه ذره ناراحت بشه یا زبونم لال... ولی دستت درد نکنه به تو میگن داداش دمت گرم مواظب باش خیلی خودشو ناراحت نکنه. من هم خدا خواست و پروفسور زودتر نسخه شونو پیچیدند یه سر می رم پیشش. - MajidDiab نوشته است:
- Jany نوشته است:
- بابا کجا رفتید کچلم کردیدو تنهام گذشتید ولی
به همه تون مژده بدم که مشکلم حل شدم.موهام برگشتم روغن کریستالم هم بعد از کاووشهای فراوان پیدا شد دوست دارید یه موضوع دیگه براتون رو کنم...منتظر اپیزود 2 قصه های مرجان باشید... خب خدا رو شکر وائل داشت دیگه خود کشی می کرد چقدر باهاش حرف زدم تا منصرف شد بیچاره از شدت ناراحتی داشت رو می اورد به مواد مخدر [/quote] حتما حتما وائل شما هم مثل پسر خودم ( عمرو دیاب رو می گما ) می مونه هیچ فرقی نمی کنه اولش می گفت دیدی مرجان من بی مو شد اما من گفتم ناراحت نباش اینجا یه پروفسور داریم داره واسش نسخه می پیچه نمی دونی چه قدر ذوق کرد گفت نذر کردم دوا درمون شد یه البوم جدید واسش بخونم [/quote] | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 5:38 pm | |
| | |
|
| |
nAvId عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2240 Age : 36 Location : همه جاي ايران سراي من است Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 7:52 pm | |
| خواهش میکنم جینی جان ... بالاخره ، کار ما کشیدن مو از ماسته دیگه ... یافتن مووووووووووووووووو ... | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء ديسمبر 26, 2007 8:43 pm | |
| تق ... تق ... تق ... تق ... سر و صدا نكنين ... پرفسور بالتازار داره توي آزمايشگاه خودش قدم ميزنه ... فكرش به شدت مشغوله تق ... تق ... آهااااان با دو ميرم دستگيره ي چتر مانند دستگاه رو ميكشم پايين ... خرت ... خرت ... تلق ... پلوق ... دنگ ... دنگ ... دنگ... لوله ي آزمايش رو ميگيرم زير شير خروجي دستگاه ... چيك... چيك ... دو قطره كافيه ... اينم معجون جادويي دااااراراااام... مرجان ... همه چي حله !! سرت رو بيار جولو ... روسريت رو وردار ... چي ؟؟ از نامحرم خجالت ميكشي ؟؟ بابا من دكترم . امين مردم ... محرم همه ... (اينجا كه كسي آراك جيگر خور رو نميشناسه ؟؟ ) چشمات رو ببند... ميخوام سورپرايز بشي ... نه ، نخواب ... فقط چشمات رو ببند ... آهااااي ، مرجان !! آفرين ... خوبه ... خب ، بذار امتحان كنم ... آهان ... يه كم پوستت رو ماساژ بده ... اي وااااي اين چيه افتاد اينجا ؟؟ ؟؟ پوست سرت بود ؟؟ دستت رو وردار ببينم ... دااارارااام ... من رفتم وصيت نامه بنويسم ... تو هم منو ببخشي ، وائل منو ميكشه ... كارم تمومه تق..تق..تق... | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس ديسمبر 27, 2007 4:08 am | |
| | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس ديسمبر 27, 2007 4:14 am | |
| | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس ديسمبر 27, 2007 4:30 am | |
| | |
|
| |
الهام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2828 Age : 36 Location : ایـــــران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس ديسمبر 27, 2007 5:20 pm | |
| حتما حتما - نقل قول :
- وائل شما هم مثل پسر خودم ( عمرو دیاب رو می گما ) می مونه هیچ فرقی نمی کنه
مجید خدا بگم چیکارت نکنه کلی به این حرفت خندیدم نکنه تو بیمارستان عوضت کردن که انقدر حاضر جواب شدی | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الأربعاء يناير 02, 2008 7:23 pm | |
| محبوبه ، تو هم از دستور العملي كه واسه ي مرجان نوشته بودم استفاده كردي ؟؟
چيكار كردي با موهات ؟
از يه ني ني هم كمتر مو روي سرته !!
حلوا ارده ها رو زديم تو رگ ... خيلي چسبيد اما ...
يه چن روزيه دست و دلم به كار نميره ... دل دماغ درست حسابي ندارم .
ميتوني منتظر بموني ؟؟
ممنون | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 4:19 am | |
| نه دیگه من دستورالعمل ها رو سر مرجان امتحان کردم نتیجه شو دیدم فقط یه دستورالعمل بده برای جلوگیری رشد مو از بس رو سرم مو هستش نمی دونم چکار کنم تازه بدتر یه خاله دارم اصلا نمی ذاره مو هامو کوتاه کنم پروفسور حلوااردها خوردی به قول ما یزدی ها نوش جونت حالا چرا دل ودماغ درست حسابی نداری - Arakadrish نوشته است:
- محبوبه ، تو هم از دستور العملي كه واسه ي مرجان نوشته بودم استفاده كردي ؟؟
چيكار كردي با موهات ؟
از يه ني ني هم كمتر مو روي سرته !!
حلوا ارده ها رو زديم تو رگ ... خيلي چسبيد اما ...
يه چن روزيه دست و دلم به كار نميره ... دل دماغ درست حسابي ندارم .
ميتوني منتظر بموني ؟؟
ممنون | |
|
| |
ليلا عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1095 Registration date : 2007-12-21
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 6:11 am | |
| آخر قصه ی مرجان چی شد؟ من سر درنمیارم | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 10:10 am | |
| عزیزم آخرش معلومه به لطف جناب پروفسور مرجان ما شد کجل حالا دارم براش می خونم کجل کجل کلاجه روغن کله پاچه - ليلا نوشته است:
- آخر قصه ی مرجان چی شد؟
من سر درنمیارم | |
|
| |
ليلا عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1095 Registration date : 2007-12-21
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 7:30 pm | |
| وا؟! پس تنها نخون ..بیا منم باهات همخونی میکنم | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 7:38 pm | |
| - magnoon diab نوشته است:
- عزیزم آخرش معلومه به لطف جناب پروفسور مرجان ما شد کجل
حالا دارم براش می خونم کجل کجل کلاجه روغن کله پاچه
- ليلا نوشته است:
- آخر قصه ی مرجان چی شد؟
من سر درنمیارم مرجان خانوم همین جوری هم کلی طالب داره شما واسه خودتون یه فکری بکنین مرجان فامیلامون اجازه می خوان بیان خواستگاری البته اگه وائل شاکی نمی شه البته بزار قدرتو بدونه | |
|
| |
ليلا عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1095 Registration date : 2007-12-21
| عنوان: رد: قصه هاي مرجان الخميس يناير 03, 2008 7:46 pm | |
| | |
|
| |
magnoon diab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7074 Age : 659 Location : چون ایران نباشد، تن من مباد...! Registration date : 2007-12-05
| |
| |
| قصه هاي مرجان | |
|