كي حاضره كي غايب ؟

من و مرجان هستیم و سایه ای در تاریکی
سیاهی کیستی؟

حاضرررر

اینترنت چه خوبه، تلفن چه خوبه، دنیا چقدر قشنگه
دو سه روز کابل برگردون بود تلفنمون قطع بود کف کردیم

دلارام نوشته است:

اینترنت چه خوبه، تلفن چه خوبه، دنیا چقدر قشنگه
دو سه روز کابل برگردون بود تلفنمون قطع بود کف کردیم

ما هستیم، کسی چیزی نمیگه ما هم سکوت اختیار کردیم

دلارام نوشته است:

ما هستیم، کسی چیزی نمیگه ما هم سکوت اختیار کردیم

انا کمان!!

از آنجایی که سارق اعظم در یکی از آن غیبتهای ملوکانه به سر میبرند
من و بانو دلارام به جد به فراگیری درس شیرین عربی ممارست ورزیده و در
اوقات فراقت و فراغتی که دست میدهد به پذیرایی ازمهمانان جلیل الشان
محب السارقین میپردازیم تا بدین سان مهر سیه چشمان لبنانی را از سر به در کنیم.
(برگی از دفتر خاطرات مروج السرقة ی لنگ،کوهستان سارقین، بیست و چهارم جمادی الاول
سال یکهزار و چهارصد و سی وسه هجری قمری)

مهماناشون کی بیده؟ اینجا که فقط خودتی و خودم
بی همگان به سر شود، اون سیه چشمان از سر ما بدر نمیشود

دلارام نوشته است:

مهماناشون کی بیده؟ اینجا که فقط خودتی و خودم
بی همگان به سر شود، اون سیه چشمان از سر ما بدر نمیشود

سرقای فامیل جهت دیدار زوارین کربلا آمده اند از ایشان در تالار پذیرایی مخصوص سارق اعظم
پذیرایی میکنیم
اینم برای قسمت دوم

از آنجا که بنده ی کمترین را توفیق حضور در محضر حضرت سلطان حاصل شده بود و
جلوه ی نورانی حضورش،فکر جمله ی اشتغالات را از سرمان بدر کرده بود...ما را بس
حالی خوش بود و از دنیا و مافیها هیچ در خاطرمان چیزی نبود!!

بعنوان تحفه ی یاران و چشم روشنی عزیزان ، عرض میکنیم:
من و جدایی اهل وفا خدا نکند ____ خدا الهی از این آستان مرا جدا نکند

همه خوبند ان شا الله؟

از آنجا که بنده ی کمترین را توفیق حضور در محضر حضرت سلطان حاصل شده بود و
جلوه ی نورانی حضورش،فکر جمله ی اشتغالات را از سرمان بدر کرده بود...ما را بس
حالی خوش بود و از دنیا و مافیها هیچ در خاطرمان چیزی نبود!!

بعنوان تحفه ی یاران و چشم روشنی عزیزان ، عرض میکنیم:
من و جدایی اهل وفا خدا نکند ____ خدا الهی از این آستان مرا جدا نکند

همه خوبند ان شا الله؟

فکر کنم منظور مرجان جون این بود که محبوبه جون به سلامتی از کربلا اومده و واسش مهمون میاد
رسیدنش به خیر باشه انشالله، حمدلله ع سلامه، انشالله همیشه به زیارت و سیاحت
منظور سارق اعظم هم این بود که یه زیارتی، جایی بوده
چون سارق اعظم ما تا حالا ندیدیم به کسی بگه سلطان، فکر کنم مشهد بوده زیارت سلطان علی بن موسی الرضا (ع)
اگه بوده که زیارتش قبول باشه انشالله قسمت هر ساله و هر ماهش باشه، اگه نبوده هم انشالله به زودی قسمتش بشه



اینم برای آیندگان مینویسم:
شما نمیدونید چقدر سخته با این دوتا بزرگوار هم صحبت شدن، واقعا به درجه دیلماج باشی رسیدم
مخصوصا الان که هیچ کس دیگه ای نیست و منم و این دو بزرگوار، احساس میکنم در فضا معلق هستم، یکی سنگ قلاب کنه ما رو بکشه پایین
از یه طرف یه کتاب لغت لازمه این اصطلاحات و کلمات قلمبه و سلمبه رو معنی کنی،
از یه طرف باید دکترای زبان فارسی و عربی داشته باشی این ابهامات و تشبیهات و کلا آرایه های ادبی که بکار میبرن رو بفهمی
نمی دونم... چرا من رو با این سطح آی کیو در این شرایط قرار میدن

Arakadrish نوشته است:

از آنجا که بنده ی کمترین را توفیق حضور در محضر حضرت سلطان حاصل شده بود و
جلوه ی نورانی حضورش،فکر جمله ی اشتغالات را از سرمان بدر کرده بود...ما را بس
حالی خوش بود و از دنیا و مافیها هیچ در خاطرمان چیزی نبود!!

بعنوان تحفه ی یاران و چشم روشنی عزیزان ، عرض میکنیم:
من و جدایی اهل وفا خدا نکند ____ خدا الهی از این آستان مرا جدا نکند

همه خوبند ان شا الله؟

سلامتی سر سارق اعظم ماهم خوبیم الحمدالله
خداوند دیدار سلطان را روزی دیگر سارقان نیز بگرداند.

دلارام نوشته است:

فکر کنم منظور مرجان جون این بود که محبوبه جون به سلامتی از کربلا اومده و واسش مهمون میاد
رسیدنش به خیر باشه انشالله، حمدلله ع سلامه، انشالله همیشه به زیارت و سیاحت
منظور سارق اعظم هم این بود که یه زیارتی، جایی بوده
چون سارق اعظم ما تا حالا ندیدیم به کسی بگه سلطان، فکر کنم مشهد بوده زیارت سلطان علی بن موسی الرضا (ع)
اگه بوده که زیارتش قبول باشه انشالله قسمت هر ساله و هر ماهش باشه، اگه نبوده هم انشالله به زودی قسمتش بشه



اینم برای آیندگان مینویسم:
شما نمیدونید چقدر سخته با این دوتا بزرگوار هم صحبت شدن، واقعا به درجه دیلماج باشی رسیدم
مخصوصا الان که هیچ کس دیگه ای نیست و منم و این دو بزرگوار، احساس میکنم در فضا معلق هستم، یکی سنگ قلاب کنه ما رو بکشه پایین
از یه طرف یه کتاب لغت لازمه این اصطلاحات و کلمات قلمبه و سلمبه رو معنی کنی،
از یه طرف باید دکترای زبان فارسی و عربی داشته باشی این ابهامات و تشبیهات و کلا آرایه های ادبی که بکار میبرن رو بفهمی
نمی دونم... چرا من رو با این سطح آی کیو در این شرایط قرار میدن

اگر منظور بانو از یکی از بزرگواران بنده حقیر مروج السرقه بود که باید از پیشانی
عرق شرم بزدایم و بگویم ما که شاگردی مکتب شما را در زبان عربی میکنیم.
حضرت سارق ما را به مکتب شما سپرده اند برای یادگیری عربی.
درخصوص زیان فارسی هم که هرانچه در مهد یادگرفته ایم بلغور میکنیم...والا حکایت زبان آموزی ما و از این شاخه به
ان شاخه پریدنهای ما همان حکایت کلاغ است که راه رفتن کبک می آموخت.
اما در باب سارق اعظم با شما هم رای هستم..ایشان گوی استادی از همه استادان
ربوده اند و از دکتر چند گامی آنورتر هستن

اختیار داری بانو شما سرور مایی
ما پیش شما درس آموزی میکنیم
ماشالله با این همه کمالات و حسنات ظاهری و باطنی، توی چهار زبان زنده ی دنیا هم که استادی
دیگه من نمی دونم ما با چه رویی میخواستیم شما رو بگیریم واسه اون عموی توپولی بی سواتمون

از آینده ی یاران عیار و سارقان سوارکارخویش بیمناک بودیم ...
نکند زرق و برق زندگی و شیوه ی منحوس طراران فرنگی ،برق
از چشمشان بپراند و گامشان در طریق سارقی بلرزاند و خیل
دوستان را از کف جناب ما بیغماید(=به یغما ببرد!!) و ما را بر
سر حوضی خالی از آب،تنها بنشاند...

اما زهی شعف ... معلوممان شد یاران در فن سراقت آنچنان
خبره گشته اند که میخواهند دست سارق اعظم را هم از پشت
بتابانند و از زیر زبانش اخبار سری حضرت سلطان را بیرون بکشانند.
عرض میکنیم:ایدکم الله

اما... دککککی... سارق اعظم به این راحتی نم پس نمیده !!شاید
یه سال و روزگاری یه گوشه هایی از این اسرار مگو را بر عزیزانمان
که نور چشم مایند آشکار کردیم آنهم در لفافه و با کنایه.میفرماید:
خوشتر آن باشد که سر دلبران ____ گفته آید در حدیث دیگران

و خطاب به دلارام خاتون که به ثبت تاریخ روزگار سارقان ،من باب
اطلاع آیندگان ،همت گماشته اند ،میفرماییم:
سعیکم مشکور
و در گوشی عرض میکنیم :ای بابا از تو چه پنهون،جناب خودمون
هم با این فرمایشات ثقیل،مخمون تاب ورداشته و فِنت مون در
آستانه ی در رفتنه!!

حضرت سار ق بسیار مشکوک میزنند
و در این باب چیزی به فکر ناقص ما نمیرسد جز اینکه شاید سلطان اصلا
سلطان نبوده و سلطان بانو بوده... و حضرت سارق در زمان غیبت
در شهرالعسل به سر میبردند.که اگر چنین است مبارک است انشاالله...
نور چشم ایشان کم شده بود از بس موهای سفید شده شان را رنگ میکردند.
حیف دیگر بهانه دخترکان زیبا روی لبنانی هم نمیتوانیم بیاوریم.

دلارام نوشته است:

اختیار داری بانو شما سرور مایی
ما پیش شما درس آموزی میکنیم
ماشالله با این همه کمالات و حسنات ظاهری و باطنی، توی چهار زبان زنده ی دنیا هم که استادی
دیگه من نمی دونم ما با چه رویی میخواستیم شما رو بگیریم واسه اون عموی توپولی بی سواتمون

اینا همه از بزرگواری شماس بانو ...اما شما به کمالات ما که ظاهری هم هستن توجه نکن و
ما را برای عموت بگیر..
اصولا مرد باید تپلی باشه..سوادش هم مهم نیست همون بتونه اسمش روبنویسه خوبه

Arakadrish نوشته است:

و در گوشی عرض میکنیم :ای بابا از تو چه پنهون،جناب خودمون
هم با این فرمایشات ثقیل،مخمون تاب ورداشته و فِنت مون در
آستانه ی در رفتنه!!

پس حال و روز مخ بنده خدای من رو خودت حدس بزن دیگه..

janyMarjan نوشته است:

حضرت سار ق بسیار مشکوک میزنند
و در این باب چیزی به فکر ناقص ما نمیرسد جز اینکه شاید سلطان اصلا
سلطان نبوده و سلطان بانو بوده... و حضرت سارق در زمان غیبت
در شهرالعسل به سر میبردند.که اگر چنین است مبارک است انشاالله...
نور چشم ایشان کم شده بود از بس موهای سفید شده شان را رنگ میکردند.
حیف دیگر بهانه دخترکان زیبا روی لبنانی هم نمیتوانیم بیاوریم.

ما واقعا به حضور مروجی مثل حضرت جنابتان افتخار میکنیم که اینقدر تیزبینانه و موشکافانه مسائل رو تجزیه و تحلیل میکنید
ولی شما کارت نباشه دخترکان رو بیار، تا چهار تا جا داره

دلارام نوشته است:

janyMarjan نوشته است:

حضرت سار ق بسیار مشکوک میزنند
و در این باب چیزی به فکر ناقص ما نمیرسد جز اینکه شاید سلطان اصلا
سلطان نبوده و سلطان بانو بوده... و حضرت سارق در زمان غیبت
در شهرالعسل به سر میبردند.که اگر چنین است مبارک است انشاالله...
نور چشم ایشان کم شده بود از بس موهای سفید شده شان را رنگ میکردند.
حیف دیگر بهانه دخترکان زیبا روی لبنانی هم نمیتوانیم بیاوریم.

ما واقعا به حضور مروجی مثل حضرت جنابتان افتخار میکنیم که اینقدر تیزبینانه و موشکافانه مسائل رو تجزیه و تحلیل میکنید
ولی شما کارت نباشه دخترکان رو بیار، تا چهار تا جا داره

قربان شما!!
خدا کنه دوباره مجبور نباشیم از دست سارق اعظم به بالای درخت پناه ببریم

سلام به همگی تون
من برگشتم جای همگیتون خالی
خیلی خیلی خوش گذشت مخصوصا نجف حرم حضرت علی
واسه ی همگیتون دعا کردم
امیدوارم دوبار نصیب من و همه ی شماها بشه
(اما اینبار بدون بمب و مریضی)
به جز اون دوباری که واسه مون بمب گذاشته بودن
روزای آخری که بنده سرما خورده بودم و تب داشتم
خیلی خیلی خیلی خیلی بهم خوش گذشت
جای همگیتون خالی نمی دونی حرم امام علی چه صفایی داره
امیدوارم خدا نصیب همگیتون بکنه